منجی از دیدگاه سایر ادیان-بخش اول:زرتشت
در باب پیشینه تاریخی مهدویت بیان شده که علیرغم تاریخ بسیار طولانی آیین مزدیسنا، اگر تاریخ تولد زرتشت را قرن هفتم پیش از میلاد بدانیم، باید گفت که دین یهود پیشتر موضوع موعود آخرالزمان را وعده داده و اخبار زرتشت پیرامون این مطلب تازه نیست. اما در باب تاریخ و چگونگی تولد زرتشت اختلافات بسیاری وجود دارد و برخی حتی دوران حیات وی را تا یازده هزار سال قبل از میلاد ذکر کردهاند. به این لحاظ، آیین مزدیسنا در طرح مسئله موعود آخرالزمان میتواند بر دین یهود و البته اسلام پیشی گیرد. به هر صورت میتوان زرتشت را، حداقل در ایران، پیشگام اندیشه موعود آخرالزمان دانست و این را از موهبات آیین وی قلمداد نمود. در برابر، آیین اسلام که از پیشینه کمتری برخوردار است، در این زمینه وارث سایر ادیان مطرحکننده بحث مهدویت قرار میگیرد. البته اسلام در موضع خودش، هم وامگیرنده این تفکر، هم مصلح و هم تکاملبخش آن بوده؛ اما این واقعیت انکارناپذیر است که اندیشه منجی آخرالزمان، زمانی توسط اسلام مطرح گردید که حداقل سه آیین عمده مزدیسنا، یهود و مسیحیت به تفصیل در مورد آن آگاهی داده بودند. از این رو، اسلام به نوعی در این مورد تصدیق کننده محسوب میشود نه مبدع.
در یک جمعبندی باید عنوان کنیم که آیین زرتشت، اندیشه موعود آخرالزمان را در محیطی عرضه نمود که هیچگونه ذهنیت قبلی در این باره وجود نداشت. اما دین اسلام در فضایی این نظریه را مطرح کرد که به واسطه وجود پیروان سایر ادیان، تا حدودی دورنمای فهم و پذیرش آن موجود بود و چه بسا همین امر اسباب حسن توجه غیرمسلمانان به این آیین را فراهم آورد. چرا که اخبار متواتر اسلامی در ادوار بعد، نه تنها منجیان آخرالزمان را تأیید و تصدیق کرد، بلکه اصولاً بر لزوم روشمند کردن این نظریه انگشت تأکید نهاد.
نجاتبخشی در ادیان (زرتشت، یهود، مسیحیت)

همه ادیان جهان به گونهای معتقدند که هرگاه بشر به لحاظ معنوی و اخلاقی پا در انحطاط و ورطه هلاک گذارد و از مبدأ هستی فاصله گیرد و جهان را تاریکی جهل، غفلت و ستم در بر گیرد، شخصیتی نجاتدهنده ظهور خواهد کرد. در هر آیین به صورت رمز به حقایقی اشاره شده که با معتقدات آیینهای دیگری توافق و هماهنگی دارد. در آیین مزدیسنا هم اعتقاد به موعود نهایی و منجی آخرالزمان از عقاید رایج و استوار است و در متون مقدس زرتشتی (اوستا و کتاب روایی پهلوی) افزون بر بشارت و اشارت به ظهور رهاننده عدالت گستر، از تولد، ظهور، یاران و… او سخن گفته شده است. نجاتبخشی در آیین زرتشتی، به عنوان موعود مزدیسنا مطالعه میشود. بیشتر زرتشتیان بر این عقیدهاند که مطابق متون مقدس اوستا، فرد یا افرادی در آخرالزمان ظهور میکند و آیین گرفتار در رنج و محنت فراوان مزدیسنا را دوباره احیا خواهد کرد.
نجاتدهنده پایانی، بر مبنای معتقدات یهودیان، مسیح (ماشیح) است که جهان درخشان و باشکوه آینده را میسازد و اعتقاد بیشتر دانشمندان یهود بر این است که ظهور مسیح و فعالیت او برای بهبود وضع جهان و تأمین خواستها و نیازهای مردمان بخشی از نقشههای خداوند در آغاز آفرینش بوده است و لزوم وجود نجاتبخشی که کسی جز مسیح نیست، پیش از آفرینش کائنات به ذهن خداوند خطور کرده است. مسیح نیز به اعتقاد مسیحیان آخرین نجاتبخش است و در مورد آفرینش او به چنین اندیشهای برخورد میکنیم. آنجا که عیسی(ع) با یهودیان گفت وگو میکند، ظاهراً به وجود خویش در آغاز آفرینش اشاره میکند. «یهودیان بدو (عیسی) گفتند: هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیدهای؟ عیسی بدیشان گفت: آمین آمین به شما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم.
به اعتقاد همه یهودیان نجاتدهنده انسانی است همانند دیگران. اما برخوردار از جلوه و جبروت خدایی است و جهان را با نور خودش، که جلوهای از نور خداست، روشن خواهد کرد: «بار دیگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد تابید زیرا که یهود نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود.»
برخی این ماشیح، یعنی نجاتدهنده آخرین را همان داوود و یا از خانواده داوود و یا داوود دیگری میشمارند.به اعتقاد مسیحیان و به اشارههای آشکار مطالب عهد جدید، نجاتبخش پایانی همان عیسی مسیح است که بار دیگر زنده خواهد شد و جهان را از نابسامانی خواهد رهانید: «… و به شما میگویم که مرا دیگر نخواهید دید، تا وقتی آید که گویید مبارک است که به نام خداوندی آید.»درباره قیامت مسیح پیش دیده گفت: «که نفس او در عالم اموات گذاشته نشود و جسد او فساد را نبیند، پس همان عیسی را خدا برخیزاند و همه ما شاهد بر آن هستیم»همچنین مسیح نیز چون یک بار قربانی شد تا گناهان را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه برای کسانی که منتظر او میباشند، به جهت نجات ظاهر خواهد شد.
در اینکه منجی موعود چه کسی است اختلاف نظر وجود دارد. برخی منجی آخرین را داوود میشمارند و گروهی او را از خانواده داوود و گروهی میگویند که خداوند در پایان جهان داوود دیگری را برای نجات مردم میفرستد. هرچند در این مورد اختلاف نظر وجود دارد، ولی نکته حایز اهمیت این است که هر دو گروه مسیحیت و یهود در انتظار نجاتبخشی جهان توسط انسانی که از قدرت الهی بهرهمند شده باشد به سر میبرند. در «حبقوق نبی» میگوید: «اگرچه تأخیر نماید، برایش منتظر باش؛ زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود.» در «اشعیاء نبی» میگوید: «اما آنانی که منتظر خداوند میباشند قوّت تازه خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد، خواهند دوید و خسته نخواهند شد.»در جای دیگر میگوید: «خوشا به حال کسانی که منتظر او باشند.»
با یک جمعبندی به این نتیجه میرسیم که: ۱٫ نجات بشریت به یاری خداوند به دست انسانی الهی صورت میگیرد؛ ۲٫ همه انسانها باید در انتظار منجی بشریت باشند؛ ۳٫ منتظران نزد خداوند مقامی بالا دارند. بنابراین، مذهب انتظار که در تمام ادیان آسمانی مشاهده میشود، خاص مسلمانان نیست و یک فلسفه مثبت است و این به خوبی نشاندهنده هدفداری افعال الهی است. اما تفاوت ادیان گذشته با اسلام در این است که انتظار مسلمانان یک عامل روحی و فکری و حرکت آفرین است. از منظر اسلام، هدف از خلقت که شناخت و بندگی خدای متعال است در مقام عمل و تحقق در یک کلمه خلاصه میشود و آن معرفت امام عصر میباشد؛ و تنها کسی به هدف از آفرینش خود رسیده است که به این مرتبه نائل شده باشد.
منجی در آیین زرتشت
از نگاه زرتشتیان، موعود مزدیسنا «سوشیانس» نامیده میشود. اینان منتظر سه موعود هستند و میان هر یک از آنها هزار سال فاصله قرار داده شده است. آنان طول جهان را دوازده هزار سال تقسیم کردهاند، که مجموعاً به چهار مقطع سه هزار ساله تقسیم میگردد. در چهارمین دوره سه هزار ساله، دهمین هزاره عهد سلطنت روحانی پیغمبر ایران، «زردتشت»، شمرده می شود. در آغاز هر یک از هزاره یازدهمین و دوازدهمین، دو تن از پسران زردتشت ظهور خواهند نمود. در انجام دوازدهمین هزاره، پسر سوم یعنی «سوشیانس» پدیدار گشته، جهان را نو خواهد نمود، مردگان را برمیانگیزد و قیامت و جهان معنوی خواهد آراست(به سه پسر زردتشت که در آخرالزمان تولد یابند، «سوشیانس» نام دادهاند، گرچه به صورت خاص این اسم برای تعیین آخرین موعود تخصیص یافته است).
سوشیانت
منجی (های) موعود اوستا، که سوشیانس نام دارد، اغلب به معنای «رهاننده» تعریف شده است. این واژه در زبان پهلوی به صورت سوشیانت، وسیوسوش آمده و از ریشه «سود» به معنای بهره و منفعت گرفته شده است.
واژه فارسی سود نیز از همین ریشه است. سوشیانت، صفت به معنای سودمند و سوددان است. این واژه در «گاتها» به دو صورت مفرد و جمع آمده است. زرتشت در گاتهاچندین بار خود را در صیغه مفرد، سوشیانت یعنی رهاننده یا نجاتدهنده نامیده است. از جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
کی خواهیم دریافت (فهمید) ای مزدا و ای اشاکه شما نسبت به کسی که در پی تباه کردن من است، توانا و زبردستید؛ آنچه پاداش نیک نهاد است، باید به خوبی از آن اطلاع یابم؛ از این روی رهاننده (سوشیانت) را آرزوی آن است که از قسمت خویش باخبر باشد.
این واژه در سه مورد نیز به صورت جمع آمده است، یکی از آنها اینکه: «ای اهورا مزدا! آن راه منش نیک که به من نمودی، همان راه آموزش رهانندگان (سوشیانتها) است.»
از این قطعات به خوبی دریافت میشود که عقیده به موعود آخرالزمان و اینکه کسی خواهد آمد، و جهان را از چنگال اهریمن خواهد رهانید و آدمیان را از یک زندگی بیگزند بهرهمند خواهد ساخت، نزد ایرانیان بسیار قدیم و شاید منسوب به خود مؤسس دین مزدیسناست.
آنجا که در قسمتهای دیگر اوستا همانند گاتها، سوشیانت به صیغه جمع آمده، از آنان یاوران دین اراده شده است. به عبارت دیگر، پیشوایان کیش و جانشینان زردتشت و نیکان و پارسایانی که از آنان سودی آید و مردم را به راه راست راهنمایی کنند و مایه رستگاری باشند و دین مزدیسنا را بیارایند، سوشیانتها نامیده شدهاند.
در مواردی هم سوشیانت به صیغه جمع آمده و مقصود از آن سه موعود مزدیسنا یا سه پسران آینده زرتشت است که سرانجام هر یک ظهور خواهند کرد و بار دیگر آیین زرتشت را تازه میکنند و جهان فرسوده و ویران را آباد، تازه و خرم خواهد ساخت.
در کتاب «زند» که از کتب مقدس زرتشتیان است، پس از آنکه مقداری پیرامون شیوع فساد در آخرالزمان گفتوگو مینماید و گوشزد میکند که غالباً قوّت و شکوه با اهریمنان خواهد بود، میگوید:
آنگاه از طرف اهورا مزدا به ایزدان یاری میرسد، پیروزی بزرگ از آن ایزدان میشود و اهریمنان را منقرض میسازند… بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، نبی آدم بر تخت نیکبختی خواهد نشست…
«جاماسب» در کتاب معروف خود «جاماسبنامه» از زرتشت نقل میکند که «از فرزندان دختر پیغمبر که «خورشید جهان» و شاه زمان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد.»
همچنین در جای دیگر این کتاب میخوانیم که: «مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم مردی بزرگرو، بزرگتن و بزرگساق، و بر دین جد خویش باشد، با سپاه بسیار، روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین را پرداد کند.»
وی در تعالیم خود میافزاید:
پیامبر عرب آخرین فرستاده است که از میان کوههای مکه ظاهر شود… از فرزندان پیامبر شخصی در مکه پدیدار خواهد شد که جانشین آن پیامبر است و پیرو دین جد خود میباشد… از عدل او گرگ با میش آب میخورد و همه جهان را به آیین «مهرآزمای» خواهند گروید.
البته قسمتی از پیش گوییهای دیگر زردتشت درباره ظهور و علائم آن در «بهمن یشت» آمده است. در آخرین بخش از کتاب «زندبهمن یَسن» که شرح و تفسیر «اوستا» میباشد، از ظهور مصلح جهانی و منتهی شدن حکومت آن حضرت به رستاخیز سخن گفته است: «پس «سوشیانس» آفرینش را دوباره پاک بسازد و رستاخیز و تن پسین باشد.» و میگوید منظور از سوشیانس در اینجا آخرین نجاتبخش دین زرتشتی است.
هنگامی که گشتاسب در مورد کیفیت ظهور سوشیانس و چگونگی اداره جهان میپرسد، جاماسب حکیم، شاگرد زرتشت توضیح میدهد که: «سوشیانس» دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشهکن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.»
از جمله مواردی که در اوستا، واژه سوشیانت مفرد آمده و از آن به ویژه واپسین موعود مزدیسنا اراده شده، از این قرار است: یسنا ۲۶ قطعه ۱۰؛ یسنا ۵۹ قطعه ۲۸؛ ویسبرد، کرده ۲، قطعه ۵؛ فروردین یشت، قطعههای ۱۲۹ و ۱۴۵؛ زامیادیشت، قطعه ۸۹؛ گشتاسبیشت، قطعه ۳۰؛ وندیداد، فرگرد ۱۹، قطعه ۵٫
به هرحال تفسیر دقیقتر سوشیانس را باید از بخشهای دیگر اوستا به دست آورد. در اوستای فعلی، رهانندگان در سه نفر خلاصه شدهاند: ۱٫ اوخشیت ارته، کسی که قانون مقدس را میپروراند؛ ۲٫ اوخشیت نمنگه، کسی که نماز را برپای میدارد؛ ۳٫ استوت ارته، کسی که همه از پرتو او به زندگی فناناپذیر میرسند. البته در کتب روایی پهلوی برای نخستین موعود و دومین و سومین نامهای دیگری ثبت کردهاند.
به تصریح اوستا زرتشت تجسم نیکی و خیر و کمال، بزرگترین سوشیانس است و واپسین نجاتبخش نیست، بلکه به تصریح همین بخش، واپسین نجات بخشان، کسانی هستند که جهان را نو کنند و خلایق را پیرنشدنی و نامیرا، جاویدان و بالنده سازند. در آن هنگام مردگان دگربار برخیزند و بیمرگی به زندگان روی آورد؛ سوشیانت پدیدار شود و جهان را به خواست خویش نو کند.
ابراهیم پورداود از آنچه در این باره گذشت، نتیجه میگیرد که واژه سوشیانس در کاربردهای جمع خود در اوستای نو، شامل زرتشت و حامیان و یاوران و مبلغان و نوسازان و آرایندگان جهان پایانی است. بر اساس این مطلب به این نکته میرسد که: ویژگی عمده آنان عبارت است از خردمندی، نیکوکاری، سودرسانی به همه موجودات، غلبه بر خصومت دیوها و مردم، و پاک کردن جهان از دروغ، ستایش پروردگار و آراستن معنوی.
از توضیحات کتابهای روایی پهلوی پیرامون منجیان سهگانه آیین مزدیسنا به دست میآید که نبرد خیر و شر، نیکی و بدی به نوعی تقدیر خود اهورا مزداست و در این میان سه موعود آخرالزمان، سه نقطه اوج و در عین حال سه نقطه عطف دین زرتشتی شمرده میشوند. آنها طبق خیر و نیکی رفتار میکنند و در عمل آن را آموزش میدهند. آنها هستند که نماز و تحیات به آستان اهورا مزدا را به جای میآوردند. آنان از دریاچه کیانسیه پا به عرصه زندگی نهاده و ضد اهریمن قیام میکنند، آفرینش او را در هم میشکنند و مردم را به راه راست میآورند و دین را گسترش میدهند؛ چنان که به آدمیان نیز راستی میبخشند.




دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.