20071028170434 attack-2

منجی از دیدگاه سایر ادیان-بخش اول:زرتشت

در باب پیشینه تاریخی مهدویت بیان شده که علی­رغم تاریخ بسیار طولانی آیین مزدیسنا، اگر تاریخ تولد زرتشت را قرن هفتم پیش از میلاد بدانیم، باید گفت که دین یهود پیش­تر موضوع موعود آخرالزمان را وعده داده و اخبار زرتشت پیرامون این مطلب تازه نیست. اما در باب تاریخ و چگونگی تولد زرتشت اختلافات بسیاری وجود دارد و برخی حتی دوران حیات وی را تا یازده هزار سال قبل از میلاد ذکر کرده­اند. به این لحاظ، آیین مزدیسنا در طرح مسئله موعود آخرالزمان می­تواند بر دین یهود و البته اسلام پیشی گیرد. به هر صورت می­توان زرتشت را، حداقل در ایران، پیشگام اندیشه موعود آخرالزمان دانست و این را از موهبات آیین وی قلمداد نمود. در برابر، آیین اسلام که از پیشینه کم­تری برخوردار است، در این زمینه وارث سایر ادیان مطرح­کننده بحث مهدویت قرار می­گیرد. البته اسلام در موضع خودش، هم وام­گیرنده این تفکر، هم مصلح و هم تکامل­بخش آن بوده؛ اما این واقعیت انکارناپذیر است که اندیشه منجی آخرالزمان، زمانی توسط اسلام مطرح گردید که حداقل سه آیین عمده مزدیسنا، یهود و مسیحیت به تفصیل در مورد آن آگاهی داده بودند. از این رو، اسلام به نوعی در این مورد تصدیق کننده محسوب می­شود نه مبدع.
در یک جمع­بندی باید عنوان کنیم که آیین زرتشت، اندیشه موعود آخرالزمان را در محیطی عرضه نمود که هیچ­گونه ذهنیت قبلی در این باره وجود نداشت. اما دین اسلام در فضایی این نظریه را مطرح کرد که به واسطه وجود پیروان سایر ادیان، تا حدودی دورنمای فهم و پذیرش آن موجود بود و چه بسا همین امر اسباب حسن توجه غیرمسلمانان به این آیین را فراهم آورد. چرا که اخبار متواتر اسلامی در ادوار بعد، نه تنها منجیان آخرالزمان را تأیید و تصدیق کرد، بلکه اصولاً بر لزوم روشمند کردن این نظریه انگشت تأکید نهاد.

نجات­بخشی در ادیان (زرتشت، یهود، مسیحیت)

20071028170434 attack-2
همه ادیان جهان به گونه­ای معتقدند که هرگاه بشر به لحاظ معنوی و اخلاقی پا در انحطاط و ورطه هلاک گذارد و از مبدأ هستی فاصله گیرد‍ و جهان را تاریکی جهل، غفلت و ستم در بر گیرد، شخصیتی نجات­دهنده ظهور خواهد کرد. در هر آیین به صورت رمز به حقایقی اشاره شده که با معتقدات آیینهای دیگری توافق و هماهنگی دارد. در آیین مزدیسنا هم اعتقاد به موعود نهایی و منجی آخرالزمان از عقاید رایج و استوار است و در متون مقدس زرتشتی (اوستا و کتاب روایی پهلوی) افزون بر بشارت و اشارت به ظهور رهاننده عدالت گستر، از تولد، ظهور، یاران و… او سخن گفته شده است. نجات­بخشی در آیین زرتشتی، به عنوان موعود مزدیسنا مطالعه می­شود. بیشتر زرتشتیان بر این عقیده­اند که مطابق متون مقدس اوستا‍، فرد یا افرادی در آخرالزمان ظهور می­کند و آیین گرفتار در رنج و محنت فراوان مزدیسنا را دوباره احیا خواهد کرد.
نجات­دهنده پایانی، بر مبنای معتقدات یهودیان، مسیح (ماشیح) است که جهان درخشان و باشکوه آینده را می­سازد و اعتقاد بیش­تر دانشمندان یهود بر این است که ظهور مسیح و فعالیت او برای بهبود وضع جهان و تأمین خواستها و نیازهای مردمان بخشی از نقشه­های خداوند در آغاز آفرینش بوده است و لزوم وجود نجات­بخشی که کسی جز مسیح نیست، پیش از آفرینش کائنات به ذهن خداوند خطور کرده است. مسیح نیز به اعتقاد مسیحیان آخرین نجات­بخش است و در مورد آفرینش او به چنین اندیشه­ای برخورد می­کنیم. آنجا که عیسی(ع) با یهودیان گفت وگو می­کند، ظاهراً به وجود خویش در آغاز آفرینش اشاره می­کند. «یهودیان بدو (عیسی) گفتند: هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیده­ای؟ عیسی بدیشان گفت: آمین آمین به شما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم.
به اعتقاد همه یهودیان نجات­دهنده انسانی است همانند دیگران. اما برخوردار از جلوه و جبروت خدایی است و جهان را با نور خودش، که جلوه­ای از نور خداست، روشن خواهد کرد: «بار دیگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد تابید زیرا که یهود نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود.»
برخی این ماشیح، یعنی نجات­دهنده آخرین را همان داوود و یا از خانواده داوود و یا داوود دیگری می­شمارند.به اعتقاد مسیحیان و به اشاره­های آشکار مطالب عهد جدید، نجات­بخش پایانی همان عیسی مسیح است که بار دیگر زنده خواهد شد و جهان را از نابسامانی خواهد رهانید: «… و به شما می­گویم که مرا دیگر نخواهید دید، تا وقتی آید که گویید مبارک است که به نام خداوندی آید.»درباره قیامت مسیح پیش دیده گفت: «که نفس او در عالم اموات گذاشته نشود و جسد او فساد را نبیند‍‍‍، پس همان عیسی را خدا برخیزاند و همه ما شاهد بر آن هستیم»همچنین مسیح نیز چون یک بار قربانی شد تا گناهان را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه برای کسانی که منتظر او می­باشند، به جهت نجات ظاهر خواهد شد.
در اینکه منجی موعود چه کسی است اختلاف نظر وجود دارد. برخی منجی آخرین را داوود می­شمارند و گروهی او را از خانواده داوود و گروهی می­گویند که خداوند در پایان جهان داوود دیگری را برای نجات مردم می­فرستد. هرچند در این مورد اختلاف نظر وجود دارد، ولی نکته حایز اهمیت این است که هر دو گروه مسیحیت و یهود در انتظار نجات­بخشی جهان توسط انسانی که از قدرت الهی بهره­مند شده باشد به سر می­برند. در «حبقوق نبی» می­گوید: «اگرچه تأخیر نماید‍، برایش منتظر باش؛ زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود.» در «اشعیاء نبی» می­گوید: «اما آنانی که منتظر خداوند می­باشند قوّت تازه خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد، خواهند دوید و خسته نخواهند شد.»در جای دیگر می­گوید: «خوشا به حال کسانی که منتظر او باشند.»
با یک جمع­بندی به این نتیجه می­رسیم که: ۱٫ نجات بشریت به یاری خداوند به دست انسانی الهی صورت می­گیرد؛ ۲٫ همه انسانها باید در انتظار منجی بشریت باشند؛ ۳٫ منتظران نزد خداوند مقامی بالا دارند. بنابراین، مذهب انتظار که در تمام ادیان آسمانی مشاهده می­شود، خاص مسلمانان نیست و یک فلسفه مثبت است و این به خوبی نشان­دهنده هدفداری افعال الهی است. اما تفاوت ادیان گذشته با اسلام در این است که انتظار مسلمانان یک عامل روحی و فکری و حرکت آفرین است. از منظر اسلام، هدف از خلقت که شناخت و بندگی خدای متعال است در مقام عمل و تحقق در یک کلمه خلاصه می­شود و آن معرفت امام عصر می­باشد؛ و تنها کسی به هدف از آفرینش خود رسیده است که به این مرتبه نائل شده باشد.

منجی در آیین زرتشت
از نگاه زرتشتیان، موعود مزدیسنا «سوشیانس» نامیده می­شود. اینان منتظر سه موعود هستند و میان هر یک از آنها هزار سال فاصله قرار داده شده است. آنان طول جهان را دوازده هزار سال تقسیم کرده­اند، که مجموعاً به چهار مقطع سه هزار ساله تقسیم می­گردد. در چهارمین دوره سه هزار ساله، دهمین هزاره عهد سلطنت روحانی پیغمبر ایران، «زردتشت»، شمرده می شود. در آغاز هر یک از هزاره یازدهمین و دوازدهمین، دو تن از پسران زردتشت ظهور خواهند نمود. در انجام دوازدهمین هزاره، پسر سوم یعنی «سوشیانس» پدیدار گشته، جهان را نو خواهد نمود، مردگان را برمی­انگیزد و قیامت و جهان معنوی خواهد آراست(به سه پسر زردتشت که در آخرالزمان تولد یابند، «سوشیانس» نام داده­اند، گرچه به صورت خاص این اسم برای تعیین آخرین موعود تخصیص یافته است).

سوشیانت
منجی (های) موعود اوستا، که سوشیانس نام دارد، اغلب به معنای «رهاننده» تعریف شده است. این واژه در زبان پهلوی به صورت سوشیانت، وسیوسوش آمده و از ریشه «سود» به معنای بهره و منفعت گرفته شده است.
واژه فارسی سود نیز از همین ریشه است. سوشیانت، صفت به معنای سودمند و سوددان است. این واژه در «گاتها» به دو صورت مفرد و جمع آمده است. زرتشت در گاتهاچندین بار خود را در صیغه مفرد، سوشیانت یعنی رهاننده یا نجات­دهنده نامیده است. از جمله می­توان به موارد ذیل اشاره کرد:
کی خواهیم دریافت (فهمید) ای مزدا و ای اشاکه شما نسبت به کسی که در پی تباه کردن من است، توانا و زبردستید؛ آنچه پاداش نیک نهاد است، باید به خوبی از آن اطلاع یابم؛ از این روی رهاننده (سوشیانت) را آرزوی آن است که از قسمت خویش باخبر باشد.
این واژه در سه مورد نیز به صورت جمع آمده است، یکی از آنها اینکه: «ای اهورا مزدا! آن راه منش نیک که به من نمودی، همان راه آموزش رهانندگان (سوشیانتها) است.»
از این قطعات به خوبی دریافت می­شود که عقیده به موعود آخرالزمان و اینکه کسی خواهد آمد، و جهان را از چنگال اهریمن خواهد رهانید و آدمیان را از یک زندگی بی­گزند بهره­مند خواهد ساخت، نزد ایرانیان بسیار قدیم و شاید منسوب به خود مؤسس دین مزدیسناست.
آنجا که در قسمتهای دیگر اوستا همانند گاتها، سوشیانت به صیغه جمع آمده، از آنان یاوران دین اراده شده است. به عبارت دیگر، پیشوایان کیش و جانشینان زردتشت و نیکان و پارسایانی که از آنان سودی آید و مردم را به راه راست راهنمایی کنند و مایه رستگاری باشند و دین مزدیسنا را بیارایند، سوشیانتها نامیده شده­اند.
در مواردی هم سوشیانت به صیغه جمع آمده و مقصود از آن سه موعود مزدیسنا یا سه پسران آینده زرتشت است که سرانجام هر یک ظهور خواهند کرد و بار دیگر آیین زرتشت را تازه می­کنند و جهان فرسوده و ویران را آباد، تازه و خرم خواهد ساخت.
در کتاب «زند» که از کتب مقدس زرتشتیان است، پس از آنکه مقداری پیرامون شیوع فساد در آخرالزمان گفت­وگو می­نماید و گوشزد می­کند که غالباً قوّت و شکوه با اهریمنان خواهد بود، می­گوید:
آن­گاه از طرف اهورا مزدا به ایزدان یاری می­رسد، پیروزی بزرگ از آن ایزدان می­شود و اهریمنان را منقرض می­سازند… بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، نبی آدم بر تخت نیک­بختی خواهد نشست… 
«جاماسب» در کتاب معروف خود «جاماسب­نامه» از زرتشت نقل می­کند که «از فرزندان دختر پیغمبر که «خورشید جهان» و شاه زمان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد.»
همچنین در جای دیگر این کتاب می­­خوانیم که: «مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم مردی بزرگ­رو، بزرگ­تن و بزرگ­ساق، و بر دین جد خویش باشد، با سپاه بسیار، روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین را پرداد کند.» 
وی در تعالیم خود می­افزاید:
پیامبر عرب آخرین فرستاده است که از میان کوههای مکه ظاهر شود… از فرزندان پیامبر شخصی در مکه پدیدار خواهد شد که جانشین آن پیامبر است و پیرو دین جد خود می­باشد… از عدل او گرگ با میش آب می­خورد و همه جهان را به آیین «مهرآزمای» خواهند گروید.
البته قسمتی از پیش گوییهای دیگر زردتشت درباره ظهور و علائم آن در «بهمن یشت» آمده است. در آخرین بخش از کتاب «زندبهمن ی‍َسن» که شرح و تفسیر «اوستا» می­باشد، از ظهور مصلح جهانی و منتهی شدن حکومت آن حضرت به رستاخیز سخن گفته است: «پس «سوشیانس» آفرینش را دوباره پاک بسازد و رستاخیز و تن پسین باشد.»  و می­گوید منظور از سوشیانس در اینجا آخرین نجات­بخش دین زرتشتی است. 
هنگامی که گشتاسب در مورد کیفیت ظهور سوشیانس و چگونگی اداره جهان می­پرسد، جاماسب حکیم، شاگرد زرتشت توضیح می­دهد که: «سوشیانس» دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه­کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.» 
از جمله مواردی که در اوستا، واژه سوشیانت مفرد آمده و از آن به ویژه واپسین موعود مزدیسنا اراده شده، از این قرار است: یسنا ۲۶ قطعه ۱۰؛ یسنا ۵۹ قطعه ۲۸؛ ویسبرد، کرده ۲، قطعه ۵؛ فروردین یشت، قطعه­های ۱۲۹ و ۱۴۵؛ زامیادیشت، قطعه ۸۹؛ گشتاسب­یشت، قطعه ۳۰؛ وندیداد، فرگرد ۱۹، قطعه ۵٫
به هرحال تفسیر دقیق­تر سوشیانس را باید از بخشهای دیگر اوستا به دست آورد. در اوستای فعلی، رهانندگان در سه نفر خلاصه شده­اند: ۱٫ اوخشیت ارته، کسی که قانون مقدس را می­پروراند؛ ۲٫ اوخشیت نمنگه، کسی که نماز را برپای می­دارد؛ ۳٫ استوت ارته، کسی که همه از پرتو او به زندگی فناناپذیر می­رسند. البته در کتب روایی پهلوی برای نخستین موعود و دومین و سومین نامهای دیگری ثبت کرده­اند.
به تصریح اوستا زرتشت تجسم نیکی و خیر و کمال، بزرگ­ترین سوشیانس است و واپسین نجات­بخش نیست، بلکه به تصریح همین بخش، واپسین نجات بخشان، کسانی هستند که جهان را نو کنند و خلایق را پیرنشدنی و نامیرا، جاویدان و بالنده سازند. در آن هنگام مردگان دگربار برخیزند و بی­مرگی به زندگان روی آورد؛ سوشیانت پدیدار شود و جهان را به خواست خویش نو کند. 
ابراهیم پورداود از آنچه در این باره گذشت، نتیجه می­گیرد که واژه سوشیانس در کاربردهای جمع خود در اوستای نو، شامل زرتشت و حامیان و یاوران و مبلغان و نوسازان و آرایندگان جهان پایانی است. بر اساس این مطلب به این نکته می­رسد که: ویژگی عمده آنان عبارت است از خردمندی، نیکوکاری، سودرسانی به همه موجودات، غلبه بر خصومت دیوها و مردم، و پاک کردن جهان از دروغ، ستایش پروردگار و آراستن معنوی. 
از توضیحات کتابهای روایی پهلوی پیرامون منجیان سه­گانه آیین مزدیسنا به دست می­آید که نبرد خیر و شر، نیکی و بدی به نوعی تقدیر خود اهورا مزداست و در این میان سه موعود آخرالزمان، سه نقطه اوج و در عین حال سه نقطه عطف دین زرتشتی شمرده می­شوند. آنها طبق خیر و نیکی رفتار می­کنند و در عمل آن را آموزش می­دهند. آنها هستند که نماز و تحیات به آستان اهورا مزدا را به جای می­آوردند. آنان از دریاچه کیانسیه پا به عرصه زندگی نهاده و ضد اهریمن قیام می­کنند، آفرینش او را در هم می­شکنند و مردم را به راه راست می­آورند و دین را گسترش می­دهند؛ چنان که به آدمیان نیز راستی می­بخشند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *