10

چند باور غلط درباره ی فقر

باورهای ما یکی از مهم‌ترین عوامل پیش‌برنده ما در زندگی و در واقع جهت‌دهنده به اعمال ما هستند. هر یک از ما در طول زندگی رفته‌رفته به تصویرها و پیش‌فرض‌هایی از جهان، خودمان و دیگران می‌رسیم که گاه حاصل تفکر خود ما هستند و گاه از طرف خانواده، مدرسه، فضای اجتماع و یا دولت‌ها به ما انتقال داده شده‌اند. مسئلهی مهم این است که بسیار پیش می‌آید که این پیش فرض ها با حقیقت ماجرا مطابقت زیادی نداشته باشند. مثلا زیاد پیش می‌آید که ما درباره کسی و شرایطش قضاوت می‌کنیم، بدون آنکه با خود آن فرد به طور جدی وارد گفتگو و تعامل شده باشیم یا لااقل شرایط مختلف او را در نظرگرفته باشیم. مصداق دیگر این وضعیت زمانی پیش میآید که پیش‌فرض‌های ما درباره موضوعات یا افراد، با اصول اخلاقی مهمی که خود ما به آن‌ها اعتقاد داریم و انتظار داریم که دیگران بر اساس آن‌ها یا ما رفتار کنند -مثل انصاف یا عدالت- در تعارض قرار می‌گیرند.

10
این متن باورهای مختلف درباره فقر و فقرا را که هر روز در کوچه و خیابان، در رسانه‌های عمومی و تبلیغات به گوش ما می‌رسد، بهانه قرار می‌دهد تا حقایقی را درباره مردمان فقیر آشکار کند. هر بخش از متن با سوالی شروع می‌شود که از باوری خاص و رایج درباره فقرا صحبت می‌کند. در هر بخش تلاش می‌کنیم تا علاوه بر استناد به آمار، با دلایلی ساده و اطلاعاتی که بر سر آن ها توافقی عمومی وجود دارد، درباره آن باور بحث کنیم. هدف از نوشتن این متن تنها نقد این باور‌ها نیست، بلکه تلاش بر این است تا در پی آشکار شدن درد‌های موجود، دریچه هایی به سوی امید و عمل رهایی‌بخش بگشاید. دریچه‌هایی که ممکن است تا کنون تصورات ما آن‌ها را بسته نگاه داشته‌اند.
در پاسخ به باورهای غلط رایج – که در زیر آمده است- تلاش شده است تا از منظری مسئولانه به فقر و زندگی محرومین نگاه شود.

فقر چیست؟ آیا فقر همان بی‌پولی یا درآمد کم است؟
آیا فقرا به خاطر تنبلی و کار نکردن فقیر می‌مانند؟
آیا با وجود اوضاع نابه‌سامان اقتصادی در یک جامعه، تلاش ما برای اصلاح و رفع فقر سودی دارد؟
آیا کودکان فقیر کم‌استعدادتر از باقی کودکان هستند؟
آیا فقرا دروغ می‌گویند؟ آیا متکدیان خیابانی از من و شما ثروتمندتر هستند؟
مسئولیت ما و دولت‌ها در برابر فقر چیست؟
آنچه در ادامه می خوانید در واقع بخش اول از این متن است که به سه سوال ابتدایی پاسخ می‌دهد. ان شاء‌الله باقی سوالات در قسمت‌های بعدی خواهند آمد.

دریافت مقاله ی “چند باور غلط درباره ی فقر”

240515 741

وظیفه ی ما در برابر متکدیان

240515 741

کمک کنم؟ نکنم؟ پول بدم؟ پول ندم؟ راست میگه؟ نمیگه؟
اینها سوالاتی است که به محض برخورد با یکی از این افراد به ظاهر نیازمند و پراکنده در سطح شهر به ذهن انسان هجوم می آورند و حسابی آن را درگیر خود می کنند. دست آخر هم بدون پاسخی روشن ذهن را رها کرده و می روند.
این سوالات که فکر ما را مشغول می کنند و ما هم نوعا جوابی برای آنها نداریم از برخورد دو «باور» تولید می شوند.
باور اول
این باور که از دین و فطرتی بیدار سرچشمه می گیرد هر انسان پاک دل و متدینی را تشویق بلکه امر می کند به نوع دوستی و کمک به نیازمندانی که توان رفع مشکلشان را ندارند.
مستند این باور، علاوه بر حکم فطرت، آیات و روایات فراوانی است که هریک دلیل مستقلی برای این اعتقادند.
آیاتی که در بین اموال مومنین حقی برای سائل و محروم قائل است «وَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم‏» (۱۹/ذاریات) و آنها را از راندن با خشنونت او برحذر می دارد «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (۱۰/ضحی).
یا آیه ای که اطعام نکردن مسکین را از گناهانی بزرگ و عامل ورود به جهنم معرفی می کند. آنجا که از مجرمین سوال می کنند «مَا سَلَکَکمُ‏ْ فىِ سَقَرَ* قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ* وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین‏» (۴۲-۴۴/مدثر) اهل جهنم در پاسخ به بهشتیان، عوامل ورود به سقر (مکانى در جهنم) را چنین بیان مى‏کنند که ما چون اهل نماز و اهل اطعام مسکین نبودیم، جهنمى شده‏ایم.
قرار گرفتن «اطعام نکردن مسکین» در کنار «ترک نماز»، نشان از حرام بودن آن دارد. بنابراین اطعام مسکین و کمک به رفع مشکل او از واجبات دینی خواهد بود که نه تنها لازم است‏ بلکه در ردیف الزامات مهم دینى قرار دارد.باور دوم
این باور مستند به تجربیات شخصی و نیز آمار و گزارشات رسمی و غیر رسمی مسئولان مربوطه است که اعلام می دارد اکثر این به ظاهر نیازمندانی که بر سر راه انسان قرار می گیرند صلاحیت دریافت کمک را ندارند و این یعنی به باد دادن پول بی زبانی که راحت به دست شما نرسیده است و این قطعا خوشایند کسی نیست.
در این باره توجه شما را به یک گزارش و یک مشاهده جالب جلب می کنم:
آیه ای که اطعام نکردن مسکین را از گناهانی بزرگ و عامل ورود به جهنم معرفی می کند. آنجا که از مجرمین سوال می کنند «مَا سَلَکَکمُ‏ْ فىِ سَقَرَ* قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ* وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین‏» (۴۲-۴۴/مدثر) اهل جهنم در پاسخ به بهشتیان، عوامل ورود به سقر (مکانى در جهنم) را چنین بیان مى‏کنند که ما چون اهل نماز و اهل اطعام مسکین نبودیم، جهنمى شده‏ایم
گزارش یک مسئول
تکدی گری
معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهر تهران از وجود مافیای تکدی گری در پایتخت خبر داد و افزود:
تعداد زیادی از متکدیان ساعت کار، محل و موقعیت از پیش تعیین شده برای تکدی گری دارند و در ساعت معینی توسط خودروهای سواری جمع آوری می شوند.
اوالی افزود: زمانی که خودروهای ویژه جمع آوری متکدیان در معابر شهر تردد می کنند متکدیان با استفاده از پیامک یکدیگر را مطلع می کنند و در یک چشم بر هم زدن خیابان عاری از متکدی می شود. (خبرگزاری مهر ۲۵/۳/۱۳۸۹)
سید صادق اوالی گفت: گدایان تهران روزانه بیش از ۵۰ هزار تومان و ماهیانه یک و نیم میلیون تومان درآمد دارند. (خبرگزاری مهر ۱۴/۰۲/۱۳۸۹)
مشاهده یک شهروند
از چهره و نوع ادای کلمات توسط او به راحتی می‌شد فهمید که ایرانی نیست، به سمت من که آمد دستپاچه شدم و با خودم گفتم کاش یک مقدار انگلیسی بلد بودم تا آبروریزی نشود. نزدیک‌تر که شد گفت: «من مسلمان، تو مسلمان، من غریب، تو در وطن، پول بده برادر» جانم! «پول بده غذا خرید» با خودم گفتم، این هم از فلان کشور فهمیده که هیچ جای دنیا مثل ایران به این راحتی به همدیگر پول نمی‌دهند تا غذا خرید! گفتم: «ببخشید، کیف پول همراهم نیست» گفت: «ایرانی باشرف، ایرانی باغیرت» گفتم: «عرض کردم پول ندارم» ول کن نبود، باز هم گفت: «تو مرد بزرگی هست، تو درد مرا می فهمی» خلاصه آن قدر گفت و گفت که به ناچار ۲۰۰ تومان دادم و راهی شدم. چند قدمی که آمدم دیدم ای دل غافل کیفم نیست، سریع برگشتم، اما اثری از گدای وارداتی و اهل و عیالش نبود. دست از پا درازتر به محل کارم برگشتم و مدام زیر لب می‌گفتم: «تو غریب، من در وطن، تو سر من گذاشت کلاه، دمت گرم!»
اینجاست که این سوال جدی پیش می آید که بالاخره چه باید کرد؟ اگر کمک نکنیم می ترسیم آن آیات و روایات دامن گیر ما شوند؛ اگر کمک کردیم و پولمان بر باد رفت چه؟
راه حل این مشکل
راهی را که می توان به کمک عقل و نقل برای حل این مشکل ارائه کرد بدین قرار است:
۱٫ اگر از روی قراینی مطمئن شدیم که درخواست کننده نیازمند واقعی است و آنچه را که می گوید حقیقت است مانند این موارد: کسی او را به ما معرفی کرده است؛ یا خود ما مدتی است که او را می شناسیم؛ یا اینکه در مورد خواسته اش تحقیق کرده و به درستی ادعا او پی برده ایم و … در این موارد لازم است تا بر اساس آن آیات و روایات به مقداری که برایمان امکان دارد به او کمک کنیم.
در این گروه افرادی قرار دارند که یا تکدی گری، شغل آنها شده است، یا با چرب زبانی و ارائه انواع و اقسام مدارک و اسناد پزشکی، تحصیلی، دادگاهی و … قصد کلاه برداری دارند
تکدی گری
۲٫ اگر از روی شواهد، قراین و نشانه هایی مطمئن شدیم که درخواست کننده نیازمند واقعی نیست بلکه با این کار قصد اخاذی و یا اغراض نا مشروع دیگر دارد لازم است تا از هر گونه کمک به او خودداری کنیم.
در این گروه افرادی قرار دارند که یا تکدی گری، شغل آنها شده است، یا با چرب زبانی و ارائه انواع و اقسام مدارک و اسناد پزشکی، تحصیلی، دادگاهی و … قصد کلاه برداری دارند.
به این دسته، افرادی را هم می توان اضافه کرد که کمک به آنها مصداق کمک به ظلم و فعل حرام است مانند معتادان و کسانی که شغلشان بهره کشی از زنان و کودکان و اقشار ضعیف جامعه است.
گذشته از این که بر اساس قانون کشور ما تکدی گری جرم است (همان مصاحبه خبرگزاری مهر ۲۵/۳/۱۳۸۹) و کمک به وقوع یک جرم خودش جرم محسوب می شود.
در همین زمینه سوالی از مقام معظم رهبری شده است که توجه به پاسخ ایشان بسیار راهگشاست:
سوال: کمک به کسانى که در کوچه و خیابان تکدّى‏گرى (گدایى) مى‏کنند چه حکمى‏ دارد؟
جواب: اگر این عمل ترویج دروغ، بیکارى و تکدى‏گرى و تخلف از قانون باشد باید از آن اجتناب شود. مى‏توانید صدقات و تبرعات را به مؤسسات مورد اطمینانى که در این زمینه فعال هستند بدهید. (پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، پرسشهای متداول)
۳٫ اگر برای ما اطمینانی به یک طرف حاصل نشد؛ نه صدق او برای ما روشن شد و نه کذب او. در این مواقع از کمک کردن آنی پرهیز می کنیم. ضمن عذر خواهی از او مشخصات و مدارک لازم برای تحقیق را خواستار می شویم. به مقداری که اطمینان حاصل شود بررسی می کنیم. بعد از اینکه حقیقت و میزان نیاز واقعی او برای ما روشن شد در حد امکان از او دستگیری می کنیم.
در اینگونه موارد اگر فرد درخواست کننده اهل فریب و نیرنگ باشد مطمئن باشید که به سرعت خود را جمع و جور کرده و دست از سر شما بر می دارد و می رود.
باید به هم کمک کنیم؛ دولت و ملت تا بساط این درخواستهای خیابانی و تکدی گری که هر روز با چهره ای جدید ظهور می کند برچیده شود و در عوض راههایی مطمئن و در دسترس برای کمک کنندگان و نیازمندان واقعی بوجود آید تا کمک های مردمی و دولتی بدون هیچ هرز رفتنی تمام و کمال و با سرعت به دست نیازمندان حقیقی برسد. ان شاء الله

667

پندپذیری

این ۳ویژگی را داشته باشیم بعد نصیحت کنیم !
مشورت
هنگام سفر به مکانی که تا به حال نرفته اید وجود یک بلد، یعنی فردی که بتواند شما را طی راه همراهی کرده و مسیر درست و صحیح را نشان دهد، می تواند رسیدن به مقصد را تسریع بخشیده و سفری به دور از استرس و لبریز از آرامش را برای شما رقم زند. در سفر زندگی نیز می توان با استفاده از تجربیات دیگران و عبرت گرفتن از آنها راه درست را از نادرست تشخیص داد و اشتباهات آنان را تکرار نکرد. پیغمبر فرمود: بهترین ارمغانى که مسلمان به برادر مسلمانش میدهد پند و اندرزیست که هدایت او را زیاد و از هلاکت او را نگهدارد.(إرشاد القلوب/ترجمه رضایى/ج‏۱/۳۱)
حضرت علی علیه السلام در خطبه ۸۵ نهج البلاغه می فرمایند: «فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اَللَّهِ بِالْعِبَرِ اَلنَّوَافِعِ وَ اِعْتَبِرُوا بِالْآیِ اَلسَّوَاطِعِ وَ اِزْدَجِرُوا بِالنُّذُرِ اَلْبَوَالِغِ وَ اِنْتَفِعُوا بِالذِّکْرِ وَ اَلْمَوَاعِظِ» ؛
«ای بندگان خدا از عبرت های سودمند پند پذیرید و از آیات روشنگر عبرت آموزید و از آنچه با پیام رسا شما را ترسانده اند بپرهیزید و از یادآوری ها و اندرزها سود ببرید.»
حضرت در این خطبه از واژگان عبرت، ذکر و موعظه بهره می جوید که هر یک بار معنایی خاصی دارد.
واژه های «عبرت» و «ذکر» پیوند معناییِ نزدیکی با «موعظه» دارند. بنابراین، در تعریف موعظه یا همان پند و اندرز، می توان گفت: رهنُمونی است دلنشین، خالصانه و صادقانه که به سامان است و زداینده و زنگار دل. و زمانی پند و عبرت کارگشاست که هر یک از پند دهنده و پند پذیر ویژگی هایی را با خود به همراه داشته باشند.
667
برخی ویژگی های پند دهنده
۱- خودسازی
در برنامه های اصلاحگرایانه، نخست باید از خود و وابستگانمان آغاز کنیم. پند دهنده، باید نمونه ای علمی، از اندرز خویش باشد، بر همین اساس، خدای متعال مۆمنان را از گفتار بدون کردار نهی فرموده و آن را شایسته جامعه دینی نمی داند، چنان که می فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ‌)(صف۲)
۲- اخلاص در عمل
اخلاص برای خدا، به هر سخن و کرداری، ارزش می بخشد؛ امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:(آفَهُ العَمَلِ تَرکُ الاِخلاصِ)؛( غررالحکم و دررالکلم) آفتِ عمل، نداشتن اخلاص است.
۳- سخن ورزی
پند دهی، رابطه مستقیمی با چگونگیِ ارتباط با مردم دارد. از این رو، سخنوری و مهارت های کلامی در این زمینه، نقش بسیار مهمّی، بازی می کند.
گوید: پند هنگامی سودمند افتد که در پندپذیر سه شرط باشد: الف- جان و دلی زنده که به گناه آلوده نشده باشد.ب- گوش دادن به نصیحت و خیرخواهی ج- حضور قلب و توجه برای دریافت پند
ویژگی های پندپذیر
برای به ثمر رسیدن پند و اندرز، افزون بر شایستگی هایی که در پند دهنده، لازم است پند گیرنده نیز بایستگی هایی دارد، زیرا فاعلیّت و کار آمدی فاعل بدون پذیرنده ای، نتیجه ای نخواهد داشت؛
پیامبران الهی و جانشینان آنان، از پند و اندرز مردم چیزی فروگذار نکردند، با این حال، بسیاری بودند که پند دلسوازنه آنان را نمی پذیرفتند.
مولانا جلال الدین رومی در این باره گوید:
بس وصیت کرد و تخم وعظ کاشت چون زمینشان شوره بُد، سودی نداشت

گوید: پند هنگامی سودمند افتد که در پندپذیر سه شرط باشد: الف- جان و دلی زنده که به گناه آلوده نشده باشد.ب- گوش دادن به نصیحت و خیرخواهی.ج- حضور قلب و توجه برای دریافت پند. (محمد ناجی مشرح، الوظائف الاعلامیه فی آفاق القصّه القرآنیه، صص ۵۰-۴۹)
نفس
موانعِ پندپذیری
۱- پیروی از خواهش نفس
امیرمۆمنان علیه السلام می فرماید:
«ای مردم همانا بر شما از دو چیز بیشتر می ترسم: از خواهش نفس پیروی کردن، و آرزوی دراز در سر پروردن، که پیروی خواهش نفس، آدمی را از راه حق بازمی دارد؛ و آرزوی دراز، آخرت را به فراموشی می سپارد». (نهج البلاغه خطبه ۴۲)
۲- تقلیدهای کورکورانه
چنانچه تقلید از روی آگاهی و با مراجعه به کارشناسِ شایسته باشد، خردمندانه و پسندیده است، ولی اگر از روی تعصّبِ جاهلی و لجاجت باشد و با این منطقِ سست که «چون نیاکان ما این گونه بودند، پس ما هم دنباله رو آنان هستیم» انجام پذیرد سودی نخواهد داشت.
۳- نبود اندرزدِهی درونی
وجدان اخلاقی یا واعظ و پند دهنده درونی، در همه افراد وجود دارد و انسان را از آلودگی به گناه بازداشته و سرزنش می کند، ولی چنانچه به آن بی توجهی شود، گاه به جایی می رسد که کارایی خود را از دست می دهد و در لایه هایی تاریک فرو می رود.
امیر مۆمنان حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«بدانید آن کس که نتواند خود را پند دهد تا از گناه بازدارد، دیگری را نیابد تا این کار را برای او به جای آرد. »(خطبه ۹۰)
۴- سهل انگاری پدر و مادر
امیر مۆمنان علیه السلام در این باره می فرمایند: حق فرزند بر پدر و مادر است که او را نام نیکو نهد و به خوبی، ادب آموزد و قرآنش تعلیم دهد. (حکمت ۳۹۹)
پنددهی، رابطه مستقیمی با چگونگیِ ارتباط با مردم دارد. از این رو، سخنوری و مهارت های کلامی در این زمینه، نقش بسیار مهمّی، بازی می کند
۵- فقر فرهنگی
فقر فرهنگی، از موانع پندپذیری است که خیرخواهان جامعه می بایست تمام توان خود را در ریشه کن نمودن آن به کار گیرند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
ناداری، بزرگترین مرگ است. به ایشان گفته شد: آیا مقصود، ناداریِ دینار و درهم است؟ فرمود: مراد ناداری و فقر دینی می باشد. (تحف العقول)
۶- فقر و غِنای مفرط مادی
فقر اقتصادیِ فراوان و ثروت بیش از اندازه، از موانع و آفات پندپذیری است. بسیاری از مردم چون با فقرِ مادی شدید روبه رو می شوند و یا به ثروت های کلانی دست می یابند، به انحراف و بیراهه کشیده می شوند و از راه مستقیم، خارج می شوند و توجهی به پند و اندرز ندارند. حضرت امیر علیه السلام درباره نتیجه ها و پیامدهای زیانبار فقر، به فرزند خود می فرمایند:
پسرم! کسی که دچار فقر شود، به چهار ویژگی دچار شود: سست باوری، کم خردی، سستی در دین و کمیّ آزرم و شرم، پس به خدا از فقر پناه می بریم. (بحارالانوار، ج ۶۹)
۷- دوست ناشایست
دوست و همنشین بد یکی دیگر از موانع پندپذیری است. دوستان ناشایست به سان مارهای خوش خط و خالی هستند که سمّی کشنده دارند.
در این باره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: انسان بر دین دوست خود است، پس بنگرید با چه کسی دوستی می کنید. (بحارالانوار،ج ۷۱)
امام موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمودند: هر چه دیدگانت مشاهده مى‏کند در آن پندى هست.( ایمان و کفر(ترجمه الإیمان و الکفر بحار الأنوار)ج‏۲/۲۵۰) پندی که خدا و راه رسیدن به او را زمزمه می کند پس چه شده است که گوش ها از شنیدن سنگین و چشم ها از دیدن ناتوان است!

13920421134114151825044

استجابت دعا

فرصت های طلایی برای استجابت دعا !!
استجابت دعا
در آیات و روایات برخی زمان ها را برای دعا و تسبیح مناسب تر دانسته است. دسته ای بر شب، نیمه شب و دسته ای بر سحرگاهان، قبل از طلوع و غروب آفتاب، بین الطلوعین و….تاکید فرموده است شاید در این زمان ها نفس دعا اثر دارد و این بر روی داعی هم اثر می گذارد.
روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده که حضرت فرمودند: «هُوَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ هِیَ سَاعَهُ إِجَابَهٍ»؛ دعا کردن در این زمان‏ ها ـ ‏قبل از طلوع و غروب آفتاب‏ _ باعث استجابت دعا است. (الکافی، ۲ ، ۵۲۲)
یا برای هنگام زوال در روایت آمده است: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ یُصَلِّی أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ هَذِهِ سَاعَهٌ تُفْتَحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُحِبُّ أَنْ یَصْعَدَ لِی فِیهَا عَمَلٌ صَالِحٌ». پیغمبر اکرم صلی الله و علیه وآله وقتی که نزدیک ظهر می ‏شد، چهار رکعت نماز می‏ خواندند. چرا؟ می‏ فرمودند چون این ساعت زمانی است که در‏های آسمان‏ باز می ‏شود و من دوست دارم کار نیکی از من در این ساعت بالا رود. (مستدرک الوسائل، ۳، ۶۷)
پس در واقع زمان ها برای دعا تأثیر گذارند.
خداوند در قرآن برای یاد کردن و تسبیح گفتن زمان های خاصی بیان نموده است. شاید این زمان ها فرصت هایی طلایی است، فرصتی که باز خداوند به ما داده که به او نزدیک تر گردیم مانند شب قدر که گویند یک شب هزار شب است یا زمان سحرها و…..
خداوند در قرآن زمان تسبیح را برای ما بیان نموده است.

13920421134114151825044

تسبیح گفتن چه معنایی دارد؟
تسبیح در قرآن کریم، در حدود ۸۵ بار با واژه‌ های گوناگون استعمال شده است و در روایات و ادعیه نیز، بسیار بکار رفته است.
تسبیح از سبّح گرفته شده است و سبّح حرکت سریع در آب و هواست، گفته می ‌شود: (سَبَحَ سَبْحاً و سباحهً) یعنی شنا کرد شنا کردنی. و برای حرکت ستارگان در فلک و حرکت اسب و با سرعت به دنبال کاری رفتن، استعاره شده است. (راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۲۷)
خداوند در قرآن برای یاد کردن و تسبیح گفتن زمان های خاصی بیان نموده است. شاید این زمان ها فرصت هایی طلایی است، فرصتی که باز خداوند به ما داده که به او نزدیک تر گردیم مانند شب قدر که گویند یک شب هزار شب است یا زمان سحرها و…..
در اصطلاح، تسبیح، تنزیه خداوند متعال است و اصلش حرکت سریع در عبادت خداوند است. (المفردات، ص ۲۲۷)
از امیر‌ المومنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) سوال شد که تفسیر سبحان اللّه چیست؟
امام ‌(علیه السلام) فرمودند: تسبیح، تعظیم و بزرگ داشتن جلال خداوند عزّوجل و تنزیه او از هر چیزی است که هر مشرک درباره خدا گفته است، پس هنگامی‌که بنده سبحان اللّه گوید، هر ملک بر او صلوات و درود فرستد.( محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۱۷۷)
تسبیح در حقیقت، نشانگر اعتقاد تسبیح کننده است، که هرگونه نقص و حاجت را از خداوند نفی می کند.

زمان تسبیح
در آیات، تعابیر متعددی درباره زمان تسبیح، وارد شده است آیاتی که در آنها، تسبیح به صورت فعل مضارع به کار رفته است مانند: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ …. »(سوره جمعه، آیه ۱) و…. افاده استمرار می‌کند. در واقع یعنی تسبیح آنان مستمر بوده و کم ‌ترین وقفه‌ای در تسبیح آن ها وجود ندارد. و اگر فعل ماضی به کار رود مانند «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ …» (آیه اول سوره صف) خبر از قطعیت و حتمیت می دهد.
آیاتی هم به زمان های مخصوصی اشاره کرده است که مخاطب مستقیم آن، حضرت رسول‌ (صلی الله علیه و آله) و مخاطب غیر مستقیم آن، تمام مسلمانان می ‌باشند: مانند آیات ۳۹ و ۴۰ سوره مبارکه ق « فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ * وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ »
تسبیح، تعظیم و بزرگ داشتن جلال خداوند عزّوجل و تنزیه او از هر چیزی است که هر مشرک درباره خدا گفته است، پس هنگامی‌که بنده سبحان اللّه گوید، هر ملک بر او صلوات و درود فرستد
برخی از مفسّران، نماز های پنجگانه را به آیه فوق تطبیق داده‌اند، بدین ترتیب «قبل طلوع الشمس» یعنی نماز صبح، «قبل الغروب» یعنی عصر و یا ظهر و عصر، «ومن اللیل فسبّحه» یعنی مغرب و عشا، «وأدبار السجود» یعنی نوافل بعد از نمازها و یا نافله مغرب. ( تفسیر المیزان، ج۱۸، ص ۳۶۲)
این آیات تقریباً شبیه آیه ۱۳۰ سوره طه است: « … وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى»
خداوند متعال در آیات سوره مبارکه ق پیامبر صلی الله و علیه وآله را در برابر لجبازی ها و استهزای مشرکان و آنچه که به وی نسبت می دادند؛ دعوت به صبر می نماید و در ادامه می فرماید: پروردگار خود را با تسبیح عبادت کن.
مراد از تسبیح در این آیات بنا به نظر اکثر مفسران، نمازهای پنجگانه است،
البته در برخی از روایات نیز، اذکار مخصوصی برای قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب، ذکر شده است ولی به هر حال می ‌توان گفت که این تفسیرها با هم منافاتی ندارد. (تفسیر نمونه، ج۱۳، ص ۳۳۸ )

زکات

بزرگترین مالیات اسلامی و بهترین درمان نابسامانیها زکات مهمترین واجب مالی دینی است که مورد قبول تمام مسلمانان در همه زمانها بوده و از ضروریات اسلام به شمار می رود و انکار کننده آن اگر با علم به ضرورت لازمه آن به انکار خدا و پیامبر باشد مرتد می گردد و تا آنجا قابل توجه است که در قرآن زکات در ردیف نماز آمده و به آن امر شده است و در روایات پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیه السّلام ـ بیش از سایر حقوق مالی به آن اهمّیت داده شده و از ترک و کوتاهی در دادن آن شدیداً نکوهش شده است تا جایی که فرموده اند کسی که از دادن زکات (هر چند قیراط و مختصری باشد) خوداری کند از مؤمنین و مسلمانان نبوده[۱] و در وقت مرگ به او گفته می شود (یهودی یا ارمنی) هر کدام که می خواهی بمیر[۲] (یعنی تو مسلمان و دیندار نمی باشی) و کسی که به مال و درخت و زمین او زکات واجب شود و ندهد خداوند در روز قیامت تا هفت طبقه آن زمین را در گردنش قرار می دهد[۳] و هر کس چیزی از زکات بر او باشد و از دادنش خودداری کند خداوند عالم در روز قیامت آن را به صورت مار بزرگ و آتشین در گردن او قرار می دهد که تا وقت فارغ شدن مردم از حساب (که پنجاه هزار سال به طول می انجامد) گوشت بدن او را گاز می گیرد[۴] و در تمجید و فضیلت دادن زکات در روایات آمده که خداوند آن را پرورش می دهد (پاداش آن را زیاد می کند) چنانکه یک نفر فرزند خود را پرورش می دهد و در قیامت (زکات و پاداش او) مانند کوه احد می گردد و زکات دادن، مرگ بد را دفع کرده و پنهانی دادن، صدقه (و زکات) غضب، خدا را خاموش می کند[۵] و از آنجا که زکات از فروع دین بشمار رفته ما نیز بطور فشرده در چهارمین درس از درسهای فروع دین آن را مورد بحث قرار می دهیم.

زکات یعنی چه؟ زکات: در لغت به معنای طهارت و پاکیزگی، تقدس، نمو و رشد، تبرئه، صدقه، نیکی، تصدیق، حرمت، روی سفید، خیرات، آمده است. و در اسلام زکات که گاهی به آن هم صدقه گفته می شود عبارت است از اینکه افرادی که بالغ، عاقل، مالک، مجاز در تصرف اند در صورتی که گندم، جو، خرما، کشمش، گاو، گوسفند، شتر، طلا، نقره، داشته باشند و به اندازه نصاب (مقدار معینی در هر کدام که بعداً بیان می کنیم) مال آنها برسد با شرائط و مقرراتی که بیان خواهد شد باید مقداری از آنها را به حاکم شرع یا مستمندان بدهند یا در اموری که اجازه داده شده مصرف نمایند، و از آنجا که دادن این مقدار از مال موجب پاکی مال از حرام و کم و زیاد شدنها و شبهاتی که در تحصیل مال نوعاً به وجود می آید: می شود و نیز دادن مال سبب می شود که روح انسان از بخل، حرص، طمع، علاقه شدید به دنیا آلودگی به مادیات پاک و پاکیزه گردیده و روحیه سخاوت و هم دردی با مستمندان و رفع گرفتاریهای آنان و برطرف کردن نابسامانیهای جامعه و توجه به خدا و روی آوردن به آخرت و دستورات دینی و عشق به پاداشهای آخرتی در زکات دهنده به وجود می آید و باعث صفای فکر و جان او می گردد و تکامل روحی پیدا کرده و مال او برکت می یابد از این رو به دادن چنین مالی زکات گفته شده است چنانکه خداوند به رسول اکرم می فرماید:«خُدْ مِنْ اَمْواِلهِمْ صََدََقَهَ تُطَهّرُهُم وَ تُزَکّیهِمْ»[۶] )یعنی ای رسول ما)زکات مال آنها را بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک و پاکیزه گردانی. زکات در ادیان گذشته بنابر آنچه از قرآن مجید استفاده می شود زکات مختص به اسلام نیست بلکه در ادیان گذشته نیز زکات جزء برنامه ها و قوانین اساسی پیغمبران پیشین بوده است چنانکه خداوند از سخن حضرت عیسی نقل می کند که وقتی نبوت خویش را اعلام کرد گفت: «وَ اَوْصانی ِبالصَّلوهِ وَ الزِّکوه مادُمْتُ حَیّا[۷]» یعنی خداوند من را سفارش کرده است به نماز و زکات . و در باره ‌حضرت اسماعیل می فرماید: «وَ کانَ یأمُرُاَهْلَهُ بِالصَّلوهِ وَ الزَّکوهِ وَ کانَ عِنْدَ رَبّه مَرضیّا» [۸] یعنی حضرت اسماعیل اهل خود را دستور به نماز و زکات می داد و نزد پروردگارش پسندیده بود و جای دیگر پس از اینکه نام بسیاری از پیامبران را می برد می فرماید: «وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ اِقامَ الصَّلوهِ وَ ایِتْاءَ الزَّکوهِ»[۹] یعنی کارهای خوب و نماز و زکات را به آنها وحی کردیم. و در باره اهل کتاب (یهود و نصاری) می فرمایدآنان امر نشده بودند مگر اینکه خدا را به اخلاص کامل در دین پرستش کنند «وَ یُقیمُوا الصَّلوهَ وَ یُؤْتُوا الزَّکوهَ وَ ذلِکَ دِیْنَ الْقٌیِّمَهِ[۱۰]» آنان مأمور شده بودند و نماز را به پا دارند و زکات بدهند که این دین درست است. این آیه می رساند دین درست آن است که در آن پرستش خدا و نماز و زکات باشد) زکات از دیدگاه قرآن در قرآن مجید بسیار در باره زکات سخن گفته شده و به آن امر تاکید شده و در موارد زیادی وقتی، امر به نماز کرده بلافاصله به زکات دستور داده است و این دو را ملزم و کنار یکدیگر ذکر کرده است مثل اینکه می فرماید: « وَ اَقیمُوا الصَّلوهَ و اتُو الزَّ کوهَ» [۱۱] نماز را بپا دارید و زکات را بدهید. این تقارن و تلازم ( دستور و تأکید به زکات و نماز) اهمیّت و ضرورت زکات را می فهماند و می رساند که نمی شود کسی نماز بخواند و زکات ندهد چنان که در روایات نیز به این مطلب توجه داده شده که هر کس زکات ندهد نماز او قبول نیست چنانکه امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید: خداوند تبارک و تعالی زکات را مقرون به نماز کرده می فرماید: «اَقیمُوا الصَّلوهوَ اتُوا الزَّکوه» فَمَنْ اَقامَ الصَّلوهَ وَ لَمْ یُؤْتِ الزَّکوهَ فَکَاَنَّهُ لَمْ یُقِمِ الصَّلوهَ»[۱۲] یعنی پس هر کس نماز بخواند ولی زکات ندهد گویا نماز نخوانده است و خداوند یکی از نشانه های مؤمنان را دادن زکات ذکر کرده و می فرماید: «وَالَّذینَهُمْ لِلزَّکوهِ فاعِلُونَ»[۱۳] مؤمنان کسانی هستند که (دستور دادن) زکات را انجام میدهند و به زنان پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید « وَ اَقمن الصلوهَ و آتینَ الزکوهَ و اطعن الله وَ رَسولَه» [۱۴] یعنی نماز به پای دارید و زکات دهید و خدا و رسول را اطاعت نمائید (که می رساند زنان پیغمبر نیز از دادن زکات معاف نیستند). و در مورد مشرکین می فرماید:‌ «فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلوه وَ اتَوُا الزَّکوهَ فَاِخْوانُکُمْ فِی الدّینِ»[۱۵] یعنی پس اگر آنان توبه کردند (از شرک و دشمنی) و نماز را به پا داشتند و زکات دادند برادران دینی شما می باشند. چنانکه می بینیم پس از توبه مشرکین فقط نماز و زکات را میزان در برادر دینی شدن آنان معرفی کرده است و عبدالله بن سنان از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می کند که وقتی (این آیه) نازل شد در ماه رمضان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به منادی خود دستور دادند که اعلام کند «ای مردم خداوند متعال همچنان که نماز را بر شما واجب کرده زکات را نیز واجب نموده است و تا یک سال به آنها مهلت داد و در سال بعد چون ماه رمضان پایان یافت به منادی خود دستور داد که اعلام کند «ای مسلمانان زکات مال خود را بدهید تا اینکه نماز شما قبول گردد پس آن حضرت مأمورین خود را جهت گرفتن زکات اعزام داشت.[۱۶] و خداوند کسانی را که طلا و نقره را حبس کرده و زکات آنها را نمی دهند شدیداً نکوهش کرده و عذاب سختی برایشان بیان کرده است.[۱۷] از آیات فوق و آنچه ذکر شده اهمیّت زکات از دیدگاه قرآن روشن می گردد. مصارف زکات در قرآن مجید و روایات اسلامی و فتوای علمای اسلام، ۸ مورد برای مصرف زکات بیان شده است. اما قرآن مجید می فرماید: «اِنَّما الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراء وَ الْمِسْکینِ وَ اْلعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللهِ وَ اِبْنِ السَّبیلِ فَریضَهً مِنَ اللهِ»[۱۸] یعنی جز این نیست که زکاتها از آن فقیران، بینوایان، متصدیان آن و برای جلب توجه دلها و آزادی و بدهکاران و در راه جهاد خدا (جهاد یا مطلق نیکیها) و در راه ماندگان است که واجب است از ناحیه خدا. امام خمینی ـ مدظله ـ نیز می فرماید: انسان می تواند زکات را در ۸ مورد مصرف کند: ۱ـ فقیر: وآن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد. ۲ـ مسکین: و آن کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند. ۳ـ عامل: کسی که از طرف امام یا نایب او مأمور است که زکات را جمع آوری کند و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نائب امام یا فقرا برساند. ۴ـ مؤلفه القلوب: کفاری که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند و یا در جنگ به مسلمانان کمک می نمایند. ۵ـ خرید بردگان و آزاد کردن آنها. ۶ـ مفلس: بدهکاری که نمی تواند قرض خود را بدهد. ۷ـ سبیل الله: یعنی کاری که نفعش به عموم مسلمانان می رسد مثل ساختن مسجد، پل، اصلاح راه یا کاری که نفع دینی دارد و آنچه برای اسلام مفید می باشد. ۸ـ ابن سَبیل: مسافری که در سفر مانده است (مسأله۱۹۲۵) و احتیاط واجب این است که فقیر و مسکین بیشتر از مخارج یک سال خود و عیالاتش را از زکات نگیرد و اگر مقداری پول و یا جنس دارد فقط به اندازه مخارج یک سالش می تواند زکات بگیرد (مسأله ۱۹۲۶) و کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد (مسأله ۱۹۴۲) و کسی که گناه کبیره آشکار می کند احتیاط واجب این است به او زکات ندهند(مسأله ۱۹۴۶).[۱۹]

ابتکار مؤذن مصری

ابتکار مؤذن مصری در اذان

یک موذن مصری به خاطر تغییر دادن عبارتی که در مصر و بعضی دیگر از کشورهای اسلامی در کنار عبارات اصلی اذان صبح گفته می شود، دچار مشکل شده است. وزارت امور مذهبی مصر گفته است که علیه محمود مغازی، موذن مسجدی در شمال قاهره به دلیل تغییر در این کلمات اقدام قانونی خواهد شد. گفته شده که این موذن به جای عبارت “نماز بهتر از خواب است”، گفته: “نماز بهتر از فیس بوک است”.

ظاهرا مردم محل این ابتکار آقای مغازی را نپسندیده اند چرا که شکایت هایی علیه او مطرح شده است. این موذن در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرده که در اعتراض به تصمیم دولت مبنی بر پیگرد قانونی او، دست به اعتصاب غذا می زند و از رئیس جمهور خواسته که مشکل او را حل کند. او همچنین گفته که هرگز از فیس‌بوک استفاده نکرده است. در برخی کشورهای اسلامی از جمله مصر، در کنار عبارت های اصلی اذان صبح، عبارت “الصلاه خیر من النوم (نماز بهتر از خواب است)” را هم می‌گویند.

ابتکار مؤذن مصری

299160 830

عذاب قوم لوط

چرا به جرم مردان قوم لوط همه عذاب شدند؟!
چرا تمام قوم لوط به جرم همجنس‌گرایی مردان دچار عذاب شدند، با آنکه میان آنان زنان و بچه‌های بی‌گناه وجود داشتند؟!
آن ‌گونه که از تعالیم اسلامی برمی‌آید، عذاب‌ های عمومی ویژه افراد گناه‌ کار نیست. منتها افراد بی‌گناه دچار عذاب قیامت نخواهند شد. قرآن کریم در این باره هشدار داده و می‌فرماید: «وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّه»؛[۱] و از فتنه ‌‏اى پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانى از شما که ستم کردند نمی‌ رسد (بلکه دامن‌گیر همه می‌‏شود).
هر گاه در جامعه‌‏ اى فساد و گناه شایع شود، وظیفه مومنان است که در مقابل فساد بایستند و از آن جلوگیرى کنند مومنان باید بدانند که خوب بودن و گناه نکردن آنها کافى نیست، بلکه باید علاوه بر اصلاح نفس خویش، در فکر دیگران هم باشند و در اصلاح جامعه ‌‏اى که در آن زندگى می‌‏کنند بکوشند و این همان وظیفه امر به معروف و نهى از منکر است که دو واجب دینى است.
طبق یک سنّت الهى، هر گاه در جامعه‌‏ اى فساد و گناه رواج یابد و خدا بخواهد به آن جامعه بلا نازل کند، این بلا فقط بر اهل فساد و ستم‌گران نازل نخواهد شد، بلکه دامن کسانى را نیز خواهد گرفت که به وظیفه تبلیغى و اصلاحى خود عمل نکرده‌‏ اند و ستم‌گران را با سکوت خود تشویق نموده‌‏اند. این آیه از همین سنّت الهى خبر می‌‏دهد و خطاب به مومنان می‌‏ فرماید: از عذابى بترسید که فقط سراغ ستم‌گران از شما نخواهد آمد؛ یعنى این عذاب عمومى خواهد بود و مومنان را هم در برخواهد گرفت.[۲]
چنان‌که در حدیثى از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نقل شده است: خداوند هرگز عموم را به دلیل عمل گروهى خاص مجازات نمی‌‏کند، مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گرد و توانایى بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند، در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد. [۳]
گذشته از این، در مورد زنان قوم لوط نیز باید گفت؛ آنان نیز به همجنس‌گرایی روی آورده بودند.
امام باقر(علیه السلام) در روایتی می‌فرماید: چون ابلیس دید که کارش در میان مردان پا بر جا شده، خویش را به شکل زنى در آورد و به سراغ زنان رفت و به آنان گفت: مردان شما با یکدیگر همجنس‌بازى می‌‏کنند؟ آنان گفتند: آرى، ما خود دیده‌‏ایم. ابلیس به زنان گفت شما هم این کار را بکنید و به آنان همجنس‌ بازى را آموخت‏ و زنان نیز به همدیگر اکتفا کرده و آنان نیز به همجنس‌بازى روی آوردند. [۴]

299160 830
با توجه به مقدمه ای که گفتیم مشخص می شود که کسانی که گناه می کنند و کسانی که با سکوت خود مهر تأییدی بر اعمال گناهکاران هستند در نزول بلاها با هم زیان می بینند.
وقتی سیل می آید ، همه را با هم می برد، زلزله همه خانه ها را ویران می کند، گناه و منکر مثل یک پیچک سمی است که بر تار و پود جامعه می تند و بالا می رود ، اینقدر رشد می کند که سیاهی و تباهی دامن یک اجتماع را می گیرد ، در این میان اگر کسانی همت کنند که برای قطع ریشه های گناه تبر به دست بگیرند، به یقین مانع رشد گناه در اطراف خود خواهند شد، همچون سدی باز دارنده از تخریب سیل گناه ، و اینجاست که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر خود را به خوبی نشان می دهد .اینجا به چند حدیث در اهمیّت فوق العاده امر به معروف و نهی از منکر اشاره می کنیم .
طبق یک سنّت الهى، هر گاه در جامعه‌‏ اى فساد و گناه رواج یابد و خدا بخواهد به آن جامعه بلا نازل کند، این بلا فقط بر اهل فساد و ستم‌گران نازل نخواهد شد، بلکه دامن کسانى را نیز خواهد گرفت که به وظیفه تبلیغى و اصلاحى خود عمل نکرده‌‏ اند و ستم‌گران را با سکوت خود تشویق نموده‌‏اند.
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در روایات
– عَنْ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله: مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنْ المُنْکَرِ فَهُو خَلیفَهُ اللّه ِ فى أَرْضِهِ و خَلیفَهُ رَسُولِ اللّه ِ.(تفسیر مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۴؛ ذیل آیه ۱۰۴ آل عمران) ؛ کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند جانشین خدا و پیامبر در روى زمین است.

– عَنْ أَمیرِالمُومِنین علیه السلام: وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِیسَبِیلِ اللّه ِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلاَّ کَنـَفْثَهٍ فِی بَحْـرٍ لُـجِّیٍّ. ( نهج البلاغه، کلمات قصار، ۳۷۴) تمام کارهاى نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور.

-امام باقر علیه السلام فرمودند: امر به معروف و نهى از منکر دو واجب بزرگ الهى مى باشند که سایر واجبات با آنها بر پا مى مانند و بوسیله این دو راهها امن و کسب و کار مردم حـلال مى شود. با این دو واجب است که داد ستمدیدگان ستانده مى شود و زمین آباد مى گردد.(وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۹۵، ح ۶)
امر به معروف و نهی از منکر برای خیلی از ما اهمیتی ندارد ، اما باید بدانیم این عمل چنان اهمیتی دارد که جهاد در راه خدا در مقابل آن هیچ است، چرا که امر به معروف و نهی از منکر به مثابه واکسیناسیون جامعه در مقابل تباهی و فساد است . اگر ما این وظیفه بزرگ الهی را جدی میگرفتیم قطعا اکنون حال دنیایمان بهتر بود.

sokhan chini994960

سخن چینی

سخن چینی
سخن‌چینی در لغت، به معنی خبرکشی است. سخن‌چینی به این معناست که سخن کسی را به دیگری بگوید و موجب اختلاف آن دو گردد و یا راز شخصی را افشاء کردن می‌باشد.
سخن‌چین در باطن خود حقارت و ذلت را احساس می‌کند و برای جبران شکست‌های درونی و رسیدن به اهداف شوم خود، متوسل به این حربه (سخن‌چینی) می‌شود. نمونه‌ بارز آن در صدر اسلام، وقتی منافقین از مقابله‌ رودررو با دین اسلام و پیامبر(صلی الله علیه و آله) نتیجه‌ای نمی‌بردند، به وسیله چاپلوسی و نفاق سعی می‌کردند به اهداف شوم خود برسند که خداوند متعال نفاق آنان را همیشه آشکار می‌ساخت: «لَوْ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالًا ولأَوْضَعُواْ خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛ «اگر آنها همراه شما (به سوی میدان جهاد) خارج می‌شدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمی‌افزودند و به‌سرعت در بین شما به فتنه‌گری (و ایجاد تفرقه و نفاق) می‌پرداختند و در میان شما، افرادی سست و ضعیف هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرا می‌دهند و خداوند، ظالمان را می‌شناسند».(۱)
سخن‌چینی نوعی بیماری است که از انسان‌های پست و برای تخریب دیگران سر می‌زند که به پرهیز از آن سفارش شده‌ایم: «إِیَّاکَ وَ النَمِیمَهَ فَإِنَّهَا تَزرَعُ الضَفینَهَ وَ تُبعِدُ عَنِ اللهِ وَ النَّآسَ؛ بر تو باد به دوری از سخن‌چینی، زیرا سخن‌چینی بذر کینه را در دل‌ها می‌کارد و انسان را از خدا و مردم دور می‌کند».(۲)

sokhan chini994960

سخن‌چینیان بدترین مردم
در مکتب امام علی(علیه السلام)، سخن‌چین به عنوان بدترین مردم معرفی شده‌ است: «إِنِّی لأَعبَدُ أَن یَقُولَ قَائِلٌ بّبَاطِلٍ وَ أَن أُفسِدَ أَمرَاً قَد أصلَحَهُ اللهُ فَدَع عَنکَ مَا لا تَعرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیکَ بِأَقَاوِیلِ السُّوءِ؛ من از آن کسی که به باطل سخن گوید، یا کاری را که خدا اصلاح کرده بر هم زند، بیزارم. آنچه را نمی‌دانی، واگذار؛ زیرا بدترین مردم با سخنانی نادرست به سوی تو خواهند شتافت».(۳)
حضرت در سخن دیگری می‌فرماید: «وَ شِرَارُکُمُ المَشَّاۆُونَ بالنَّمِیمَهِ المُفَرُّقُونَ بَینَ الأحِبَّهِ المُبتَغُونَ لِلبُرَاءِ المَعَایبَ؛ بدترین شما سخن‌چینیان هستند که میان دوستان جدایی می‌افکنند و در جست و جوی عیب‌های خوبان‌اند».(۴)
زمانی بر مردم فرا می‌رسد که مقرب نمی‌گردد، مگر سخن‌چین و جالب شمرده نشود، مگر فاجر و ضعیف شمرده نمی‌شوند مگر انسان‌های منصف. در آن زمان کمک به نیازمندان خسارت و ضرر محسوب می‌شود و صله‌رحم منت شمرده می‌شود و عبادت، وسیله برتری‌جویی بر مردم

راه درمان
سخن‌چینی مانند بسیاری از صفات رذیله تدریجاً، به‌صورت یک بیماری روانی در می‌آید؛ به‌گونه‌ای که سخن‌چین از کار خود لذت می‌برد و از اینکه پیوسته دو بهم‌زنی می‌کند، احساس خشنودی می‌کند و این، یکی از مراحل بسیار خطرناک اخلاقی است. اینجاست که سخن‌چین باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه‌های درونی که در اعماق روح است، بپردازد و باید از طریق خودسازی و تفکر در عواقب سوء این صفت رذیله و نتایج شومی که به بار می‌آورد، خود را از این معصیت کبیره نجات دهد.

درمان حاکمان
حاکم اسلامی باید از خود زیرکی نشان دهد و بداند اگر سخن‌چین همدم او شود، پیوندهای وی با کارگزارانش را قطع خواهد کرد، دوستانش جرئت بیان حقایق را نخواهند داشت و سامانه اعتماد و تلاش و محبت از هم می‌ریزد و بذر اختلاف و کینه پاشیده می‌شود که مانع رشد و تعالی جامعه خواهد شد: «یَأتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لا یُقَرَّبُ فِیهِ إلاَّ المَاحِلُ وَ لا یُظَرَّفُ فِیهِ إلاَّ الفَاجِرُ وَ لا یُضَعَّفُ فِیهِ إلاَّ المُنصِفُ یَعُدُّونَ الصَّدَقَهَ فِیهِ غُرمَاً وَ صِلَّهَ الرَّحِمِ وَ العِبَادَهَ استِطَالَهً عَلَی النَّاسِ؛ زمانی بر مردم فرا می‌رسد که مقرب نمی‌گردد، مگر سخن‌چین و جالب شمرده نشود، مگر فاجر و ضعیف شمرده نمی‌شوند مگر انسان‌های منصف. در آن زمان کمک به نیازمندان خسارت و ضرر محسوب می‌شود و صله‌رحم منت شمرده می‌شود و عبادت، وسیله برتری‌جویی بر مردم».(۵)

درمان عموم شنوندگان
هر شنونده‌ای باید بداند هر اندازه که سخن‌چین به او نزدیک شود، رشته محبت او با دیگران بریده می‌شود. چه بسا سخن‌چین کانون خانواده‌ای را با یک نمامی ویران می‌کند و اعضای خانواده را که دارای محکم‌ترین رشته‌های محبت‌اند، به اختلاف می‌اندازد. سخن‌چین رشته‌های محبت را آتش می‌زند و بذر اختلاف و یکنه و جدایی را در دل‌ها می‌کارد. بنابراین تک تک افراد جامعه باید همان‌گونه که از پلیدی‌ها و زشتی‌ها دوری می‌کنند، از سخن‌چین نیز دوری کنند: «مَن أَطَاعَ الوَاشِیَ ضَیَّعَ الصِّدیقَ؛ هر کس از سخن‌چین پیروی کند، دوستی را به نابودی می‌کشاند».(۶)
پرهیز از سخن‌چینی باعث پایداری محبت‌ها و آرامش کانون خانواده و اجتماع می‌شود؛ بنابراین باید در برخورد با سخن‌چین همه ملاحظات را کنار گذاشت.
بدترین شما سخن‌چینیان هستند که میان دوستان جدایی می‌افکنند و در جست و جوی عیب‌های خوبان‌اند»

درمان خود بیمار
کسی که گرفتار این گناه کبیره است، باید توجه داشته باشد که از این کار جز آثار تخریبی در اجتماع هم‌چون اختلاف و درگیری، چیزی نصیب سخن‌چین نمی‌شود؛ مگر قرب و نزدیکی به دربار حاکمان فاسد که ارزش فشار قبر و دوری از خدا و مردم را ندارد؛ هم‌چنان‌که امام علی(ع) فرموده است: «عَذَابُ القَبرِ یَکُونُ مِنَ النَمیمَهِ؛ یکی از عوامل عذاب قبر، سخن‌چینی است».(۷)
برای اصلاح و رهایی خود اولاً باید در مفاسد و پیامدهای شوم سخن‌‌چینی بیندشید. ثانیاً: در آیات قرآن کریم و روایات اسلامی که درباره‌ کیفر و عذاب‌های سخن‌چینی وارد شده، دقت کند. ثالثاً: بیاندیشد که در روز قیامت آن زمانی که در درگاه عدل الهی در حضور انبیاء و اولیاء برای رسیدگی به اعمال او حاضر می‌شوند، چه جوابی خواهد داد. انسان باید در این دنیا به حساب خود رسیدگی کند تا در آخرت رسوا و مفتضح نگردد و نیز باید بکوشد تا علل و عوامل سخن‌چینی را بشناسد تا بتواند باید از بین بردن علت، معلول را از میان بردارد.

graphsa.ir 20027604 ENYAKAD-graphsa

چشم زخم

برای رفع چشم زخم ذکر ماشاء الله لا قوه الا بالله العلی العظیم را بخوانید
بسیاری از مردم معتقدند که در بعضی از چشم ها اثر مخصوصی است که وقتی از روی اعجاب به چیزی بنگرد، ممکن است آن را از بین ببرند یا در هم بشکنند، و انسان را بیمار یا دیوانه کنند.
این باور از نظر عقلی امر محالی نیست. امروزه بسیاری از دانشمندان معتقدند که در بعضی از چشم ها نیروی مغناطیسی خاصی نهفته شده است که کارایی زیاد دارند و حتی با تمرین و ممارست می توان آن را پرورش داد. خواب مغناطیسی، از طریق همین نیروی مغناطیسی چشم ها انجام شدنی است.
در اینکه چشم زخمی هست تقریباً تردیدی وجود ندارد چرا که روایات ما بیان می کند و راهکار نشان می دهند.
چنانچه از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «تاثیر چشم زدن حق است و امین نیستی که چشم تو در خودت یا در دیگری تاثیر کند. پس اگر از تاثیر چشم می ‌ترسی سه مرتبه بگو:
ماشاء الله لا قوه الا بالله العلی العظیم.
اگر یکی از شما زینتی بکند و خوش آیند باشد چون از منزل خود بیرون رود سوره فلق و ناس بخواند تا از چشم به او ضرر نرسد» (بحارالانوار ۶۳/۲۵ ح۲۲، ح۲۳)
بنابر این هر وقت احساس کردید که در معرض چشم زخم دیگران هستید، می ترسید که چشم بخورید، یا نه احساس کردید که خودتان نگاهی می کنید که ممکن است چشم زخمی برای دیگری در آن باشد، ۳ بار بگویید: ماشاء الله لا قوه الا بالله العلی العظیم
انشاءلله آن اثر دفع می شود.

در نهج البلاغه از قول امیر المومنین علیه السلام آمده است :
چشم زخم یا چشم کردن حق است و واقعیت دارد. (نهج البلاغه ، ترجمه فیض الاسلام ، کلمات قصار ، ش ۴۰۰)
در حدیث آمده که چشم زخم حق است و واقعیت دارد. هر گاه کسی از شما انسان یا چیز زیبایی را دید و از آن خوشش آمد بگوید: آمنت بالله و صلی الله علی محمد و آله، در این صورت چشم او تأثیر منفی نخواهد داشت. (همان، ج۶۰، ص۱۸)
امام رضا علیه السلام برای رهایی از چشم زخم چنین توصیه ای دارند:
راوی می گوید: از آن حضرت پرسیدم: چشم زخم واقعیت دارد؟ ایشان فرمودند: آری ،هرگاه تو را چشم زنند، کف دستت را مقابل صورتت قرار ده و سوره حمد و قل هو الله احد و معوذتین را قرائت کن و هر دو کف را به صورتت بکش .خداوند تو را از گزند آن حفظ می کند. (مکارم الاخلاق، ص ۴۷۴)
حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح ذکر کرده که برای در امان ماندن از چشم زخم این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ رَبَّ مَطَرٍ حابِسٍ وَ حَجَرٍ یابِسٍ وَ لَیْلٍ دامِسٍ وَ رَطْبٍ وَ یابِسٍ رُدَّ عَیْنَ الْعایِنِ عَلَیْهِ فى کَبِدِهِ وَ نَحْرِهِ وَ مالِهِ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ اِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ. (شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان، فهرست کتاب باقیات صالحات (حاشیه مفاتیح الجنان) ، باب سیم ، حرزهای چشم زخم)
بنابر این در اصل اینکه چنین چیزی وجود دارد شکی نیست .

پیشگیری را هم جدی بگیریم
اولین راه مقابله را اسلام پیشگیری معرفی می کند به همین جهت به ما فرموده اند امکانات خود را خیلی به نمایش نگذارید. (واستر ذهبک و ذهابک و مذهبک)، پنهان کنید درآمد، مخارج و دینتان را (التحفه السنیه (مخطوط)، السید عبد الله الجزائری: ۳۳۰- ۳۳۱)

چشم زخم در بینش قرآنی
در آیه ۶۷ سوره یوسف به امکان و حقانیت چشم زخم اشاره می کند.
در این آیه حضرت یعقوب (علیه السلام) به فرزندان خویش فرمان می دهد که هنگام ورود به مصر از یک دروازه شهر وارد آن نشوند و از آن جایی که فرزندان ده گانه ایشان افرادی زیبا و تنومند و جوان بودند از ایشان می خواهد برای در امان ماندن از چشم زخم مردم مصر از دروازه های متعدد وارد شوند تا به چشم نیایند.(المیزان ج۱۱ ص۲۱۸)
بنابراین می توان گفت که چشم زخم امری پذیرفته شده در بینش و نگرش قرآنی است. (مجمع البیان ج۵ و ۶ ص۳۸۰)
آیه ۵۲ سوره قلم را بعضی گفته اند: آمدند بر پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله چشم زخمی بزنند، که این آیه نازل شد:
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ: و آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود که تو را چشم بزنند، و مى ‏گفتند: «او واقعاً دیوانه‏ اى است.»

graphsa.ir 20027604 ENYAKAD-graphsa

مرحوم علامه طباطبائی (ره) در توضیح آیه فرموده اند: “منظور از «ازلاق به ابصار» در «لیزلفونک» در آیه ۵۲ قلم بنابر نظر همه ی مفسرین، چشم زدن است که خود نوعی از تأثیرات نفسانی است و دلیل عقلی بر نفی آن نداریم، بلکه حوادثی دیده شده که با چشم زدن منطبق هست. با این حال دلیلی ندارد که ما آن را انکار کرده و بگوییم یک عقیده ی خرافی است.(المیزان، ج ۱۹، ص ۶۴۸)
هرگاه تو را چشم زنند، کف دستت را مقابل صورتت قرار ده و سوره حمد و قل هو الله احد و معوذتین را قرائت کن و هر دو کف را به صورتت بکش .خداوند تو را از گزند آن حفظ می کند. (مکارم الاخلاق، ص ۴۷۴)

یاد آوری:
لازم به یادآورى است که قبول تأثیر چشم زخم به طور اجمال به این معنى نیست که به کارهاى خرافى و اعمال عوامانه در اینگونه موارد پناه برده شود؛ که هم بر خلاف دستورات شرع است، و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه در اصل موضوع است، همانگونه که آلوده شدن بسیارى از حقایق با خرافات این تأثیر نامطلوب را در اذهان گذارده است.

دعای رفع چشم زخم,نماز رفع چشم زخم
خواندن آیه و ان یکاد الذین برای رفع چشم زخم مفید است
دستور آیت الله بهجت برای دفع جادو و طلسمات و چشم زخم:
۱- هنگام اذان در جایی که زندگی می کند، با صوت جهر و آشکار{صدای بلند مثل نماز صبح}، اذان بگوید.
۲- پس از نماز صبح ۵۰ آیه از قرآن را با صوت جهر و آشکار تلاوت نماید.
۳- دو سوره ی معوّذتین (فلق و ناس) را زیاد بخواند.
۴- پیش از خواب ۴ قل (یعنی سوره های کافرون، توحید، ناس و فلق) را بخواند.
۵- همراه خود قرآن داشته باشد.
۶- آیه الکرسی را فراوان بخواند وآن را نوشته و در خانه نصب کند.
۷- صدقه دادن و تکرار معوذتین و تکرار لاحول و لا قوۀ الا بالله
۸- حرز امام جواد علیه السلام را همراه داشته باشد مثلاً در انگشتری. و این حرز باید روی پوست آهوی ۶ ماهه ی تهامه نوشته شود. (حقیر می گویم طبق احادیث انگشتر ۷جلال و عقیق یمنی اصل هم برای حفاظت خوب است).
درمصباح کفعمی است هر کس سوره یس را بنویسد و با خود حمل کند از شر جن و چشم زخم در امان است.