» آخرین مطالب :
قال رسول الله (ص) : إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق:

مسیحیت – بخش سوم

بررسی آموزه تثلیث

عقل، تنها دلیلی است که همه دین‌ها و فرقه‌ها بر حجیت احکام آن اذعان دارند و پس از عقل، متون مقدس یک دین قابل استدلال و احتجاج برای پیروان آن دین و آیین است.

الف) آموزه تثلیث بر خلاف حکم عقل بوده و پذیرش آن به معنای کنار گذاشتن عقل و خرد است. از یک طرف، مسیحیان به یگانگی خداوند قائل هستند و از طرف دیگر، اعتقاد به آموزه تثلیث دارند. مسیحیان در عین آنکه خداوند را یگانه می‌دانند. به سه اصل قدیم قائلند؛ یعنی در عین حال که ایمان به سه شخص و سه اقنوم مستقل از یکدیگر دارند، این سه اقنوم را یک جوهر واحد می‌دانند. این سخن به معنای جمع کردن بین وحدت حقیقی و کثرت حقیقی است که تناقض و از محالات عقلی به شمار می‌روند.

ب) قرائن بسیاری در دست است که مسیحیت اصیل، براساس توحید و یگانگی حقیقی خداوند، بنا شده و در بیشتر رساله‌هایی که در قرن‌های ابتدایی در دسترس مردم بوده است، عیسی علیه السلام به عنوان پیامبری چون پیامبران دیگر[۱] و خداوند به عنوان خدای واحد احد، معرفی شده است.[۲]

ج) یکی از اصول تثلیث این است که شخصیت‌های تثلیث در هستی و تمام کمالات و خصوصیات، با هم مساوی و یکسان هستند، به گونه‌ای که میان شخصیت اول(پدر) و شخصیت دوم(پسر) هیچ گونه تفاوتی وجود ندارد و هرگز یکی از آن‌ها نیازمند دیگری نیست. در عهد جدید، آیاتی وجود دارد که به صراحت تساوی میان خدای پدر و مسیح علیه السلام را نفی می‌کند. در عهد جدید، مسیح علیه السلام در مقابل پدر، متواضع و خاضع است.[۳] او از زمان برپایی قیامت آگاه نبوده است و تنها پدر است که هنگام وقوع آن را می‌داند.[۴] پدر، منشاء و غایت همه چیز است،[۵] به گونه‌ای که مسیح علیه السلام صفات خدایی را از خود نفی می‌کند[۶] و در هر کاری خود را پیرو پدر،[۷] و او را بزرگتر از خود می‌داند[۸] و در برابر او سجده می‌کند[۹] و به دعا و راز و نیاز[۱۰] و شکرگذاری[۱۱] می‌پردازد.

بنابراین، از عهد جدید استفاده می‌شود که اقانیم سه‌گانه با هم مساوی نیستند، بلکه پدر، اصل و مصدر یگانه برای قدرت است و پسر، هیچ قدرت و قابلیتی ندارد، مگر به اذن پدر، و پدر به پسر و غیر پسر هیچ احتیاجی ندارد. این مطالب، به طور آشکار با اعتقاد مسیحیان به تساوی بین سه اقنوم ناسازگار است.

همچنین در کتاب مقدس آیات صریحی وجود دارد که الوهیت مسیح را انکار می‌کند:

۱- «ما را تنها یک خداست، یعنی پدر»[۱۲] اما در تثلیث می‌خوانیم ما را تنها یک خداست یعنی پدر، پسر، روح القدس!

۲-‌ مسیح خود اذعان می‌کند که «قادر» نیست و کسی دیگر به او قدرت داده و می‌فرماید: «پسر از خود هیچ نمی‌تواند کرد».[۱۳]

۳-‌ پطرس جانشین عیسی مسیح خطاب به یهودیان می‌گوید تمامی معجزات مسیح منشایی خدایی دارد و از نزد خودش نیست.[۱۴]

۴-‌ خود مسیح نیز متعرف است که دانای مطلق نیست و نسبت به برخی امور بی اطلاع می‌باشد، مانند روز بازگشت خودش.[۱۵]

 

 

فدا و گناه اصلی

باور به آموزه «فدا» یکی از مهم‌ترین آموزه‌های عهد جدید و یکی از محوری‌ترین باورهای مسیحیان است. غالبا این لفظ در عهد قدیم، برای خلاصی و رهایی بدن به کار می‌رود،[۱۶] اما در عهد جدید به خلاصی از خطا و گناه،[۱۷] و نتایج آن اشاره دارد.[۱۸] همچنین برای خلاصی از بندگی و اعمال شریعت به کار رفته است.[۱۹]

مسیحیان معتقدند که انسان در خلقت اولیه‌اش، پاک و مقدس آفریده شد، ولی پس از گناه آدم علیه السلام و خوردن از درخت ممنوعه،[۲۰] پاکی او زائل شد و طبیعتش آلوده و فاسد گشت. این فساد ذاتی از آدم به تمام نسلش به ارث رسید.[۲۱] به این معنا که همه انسان‌ها در زمان تولد دارای فساد و گناه ذاتی هستند[۲۲] و این فساد که اثر گناه آدم علیه السلام است، در همه جنبه‌های زندگی آنان وارد شده است[۲۳] و موجب قهر خداوند با انسان شد. ا

نسان تازه تولد یافته، در وجود خود هیچ چیز جز نیکی ندارد تا خدا را راضی کند و هیچ قدرتی ندارد که وضع خود را تغییر دهد و در حالت قهر با خدا قرار دارد و برای برقراری آشتی با خدا و بازگشت به طبیعت اولیه، باید کفاره‌ای داده شود. انسانی که دارای فساد ذاتی است، توان پرداخت کفاره را ندارد؛ زیرا کسی شایستگی فدیه و قربانی را دارد که بی‌گناه و کاملا با حکمت الهی متحد باشد.[۲۴] خداوند یگانه فرزند خود مسیح علیه السلام را که هم ذات با خدا بود فرستاد، تا در میان بشر زندگی کند و سپس مصلوب شود تا خود را فدای گناهان بشریت بگرداند و پس از مرگ مسیح، حالت دوستی بین خدا و بشر حاصل شد و هر کس که به مسیح ایمان آورد، گناهانش بخشیده می‌شود.[۲۵]

 

بررسی آموزه فدا

     پایه و اساس آموزه فدا، باور به گناه نخستین (خوردن آدم علیه السلام از درخت ممنوعه) است. تورات داستان گناه آدم علیه السلام[۲۶] و رانده شدن او از بهشت را به عنوان مجازات، مطرح کرده است،[۲۷] اما هیچ جای آن نیامده است که به دلیل گناه آدم علیه السلام، همه نسل او دچار آلودگی و پلیدی شده باشند. در کلمات پیامبران الهی دیگر نیز چنین مطلبی بیان نشده است. خود مسیح علیه السلام هم در هیچ یک از آموزه‌هایش، به سرایت گناه آدم علیه السلام به فرزندانش، اشاره‌ای نکرده است. در کلمات حواریون هم از این مسئله با این اهمیت، که رکن اساسی مسیحیت به شمار می‌رود، خبری نیست. به یک باره این آموزه در تعبیرهای پولس مطرح، و به ترویج آن پرداخته است.

آیا درست است که انبیا و مسیح و حواریون، از مسئله‌ای به این مهمی، که به تعبیری رکن اساسی خلقت و تمام هستی است و نجات انسان‌ها به آن بستگی دارد، غفلت کنند و تنها پولس، که نه حواری است و نه شاگرد مسیح، یک باره از آن یاد کند؟

یکی از سوال‌های مطرحی که امروزه کلیسا با آن مواجه شده؛ این نکته است که چگونه باید بپذیریم خداوند عادل است و در عین حال تمام نسل بشر را به خاطر گناه یک نفر مؤاخذه می‌کند؟[۲۸]

پیتر آبلارد[۲۹] از متفکرین بزرگ مسیحی نیز در تفسیر رساله رومیان، آموزه سنتی کلیسا مبنی بر کفاره شدن مسیح برای گناهان بشر را زیر سوال برد. او در قسمتی از این کتاب می‌گوید:

«حقیقتا ضرورت ریخته شدن خون فردی بی‌گناه به عنوان بهای یک چیز و اینکه قربانی شدن فردی بی‌گناه باعث رضایت خاطر گردد، چقدر بی‌رحمانه و شریرانه به نظر می‌رسد. چقدر تصور این امر مشکل است که خدا با مرگ فرزند خود آنقدر موافق باشد که بواسطه آن با کل جهان مصالحه کند! این سوال و سوال‌های مشابه آن، مساله‌ای اساسی را در مورد رستگاری ما بواسطه مرگ مسیح در برابر ما قرار می‌دهد».[۳۰]

در عهد قدیم آمده است که فردی به دلیل گناه فرد دیگری عذاب و عقوبت نمی‌شود و هرکس مسئول اعمال خویش است.[۳۱]

 

شریعت در دین مسیح

شریعت، مجموعه‌ای از مقررات و احکامی است که برای تنظیم اعمال انسان و اصلاح نظام اجتماعی وضع می‌شود. پیامبران بزرگ الهی، همچون نوح علیه السلام، ابراهیم علیه السلام، موسی علیه السلام، و پیامبراسلام صلی الله و علیه و آله دارای شریعت بوده‌اند. گرچه در میان همه دین‌های الهی، روحیه تسلیم در برابر حق، ایمان به غیب و معاد مشترک است، ولی بر حسب اختلافات استعداد امت‌ها قوانین مختلفی، مناسب با شرایط هر یک بر آنان وضع شده است.

اهتمام مسیح علیه السلام به شریعت حضرت موسی علیه السلام

مسیح علیه السلام شریعت جدیدی نیاورد و همواره بر شریعت حضرت موسی علیه السلام تأکید می‌کرد و مردم را به انجام آن امر می‌فرمود. او فقط در برخی موارد، تغییراتی جزیی ایجاد کرد. حضرت مسیح علیه السلام خود را کامل کننده شریعت موسوی می‌دانست و به شاگردان خود و همه مردم می‌فرمود:

«گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا مصحف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم … پس هر که یکی از این احکام کوچک‌‌ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کم‌ترین شمرده شود، اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.[۳۲]

خود مسیح علیه السلام نیز در عمل به شریعت اهتمام داشت. او اهل نماز و عبادت بود.[۳۳] روزه می‌گرفت[۳۴] و مالیات هیکل را می‌پرداخت.[۳۵]

پولس و حذف شریعت

امروزه مسیحیان برآنند که با آمدن مسیح علیه السلام و فدا شدن او برای گناهان بشر، زمان عمل به شریعت پایان پذیرفته و شریعت موسوی نسخ شده است و نباید به آن عمل کرد.[۳۶]

اکنون جای این پرسش است که اگر مسیح علیه السلام بر پاسداری از شریعت اصرار داشته و خود به انجام آن مقید بوده و دیگران را نیز به آن سفارش می‌کرده است، چه عاملی سبب غفلت از شریعت و ترک آن شده است؟ مسئله جدایی شریعت از دین مسیح علیه السلام، پس از صعود آن حضرت، در طی فرآیند تاریخی، به وسیله پولس و تعالیم او صورت گرفت. او پس از ایمان به مسیح علیه السلام و مطرح کردن آموزه فدا ادعا کرد: با به صلیب کشیده شدن مسیح علیه السلام، گناه برداشته شد و با برداشتن گناه آدم، دیگر به شریعت نیازی نیست و ایمان به مسیح برای نجات یافتن کافی است و عمل به شریعت، فایده‌ای ندارد.[۳۷]

حذف شریعت از دین مسیح علیه السلام در طی سه مرحله انجام پذیرفت. پولس، در ابتدا حکم ختنه را – که از مهم‌ترین رسوم مذهبی شریعت یهود است-[۳۸] نسبت به تازه مسیحیانی برداشت که غیر یهودی بودند و ختنه نشده بودند.[۳۹]پولس در مرحله دوم، همه شریعت را حذف کرد و نجات را تنها در ایمان به مسیح خلاصه و تصریح کرد که عمل به شریعت، هیچ سودی ندارد.[۴۰] او در نهایت اظهار داشت که انجام شریعت، نه تنها سبب نجات نمی‌شود، بلکه موجب لعنت الهی می‌شود و هرکس به اعمال شریعت پای‌بند باشد، مشمول لعنت الهی خواهد شد.[۴۱]

نزاع حواریون با پولس

حواریون حضرت عیسی علیه السلام در برابر حذف شریعت ساکت ننشستند و با پولس به مخالفت پرداختند. یعقوب حواری در نامه‌ای به صراحت با عقاید پولس درباره حذف شریعت مخالفت کرد.[۴۲] پطرس، جانشین حضرت مسیح علیه السلام با او به مخالفت پرداخت.[۴۳]

در نامه‌ای که پولس به غلاطیان می‌نویسد، پطرس را به همین علت سرزنش می‌کند.[۴۴] مسئله حذف و نسخ شریعت، سبب نزاع سختی میان پولس و حواریون، به رهبری پطرس انجا شد و نتیجه نزاع، به پیروزی پولس و انزوای پطرس انجامید.[۴۵]

علت موفقیت پولس، تبلیغ او برای غیر یهودیان، بیان شده است. در حقیقت، افکاری از قبیل مسیح بودن عیسی، قیام او از قبر و رجعت او نزد غیر یهودیان بیگانه بود. از این رو، وی مسیحیت را به گونه‌ای مطرح کرد که برای آنان دریافتنی باشد.[۴۶]

 

 

بشارت‌های کتاب مقدس به پیامبر اسلام

قرآن کریم با صراحت و قاطعیت از وجود نام و توصیفات پیامبر خاتم در کتاب‌های انبیای گذشته، خبر می‌دهد.[۴۷] براساس باور مسلمانان، کتاب‌های مقدس موجود یهودیان و مسیحیان، تحریف شده است. برخی معتقدند بشارت‌های ذکر شده در قرآن کریم ناظر بر تورات و انجیل واقعی است، اما به نظر می‌رسد در تورات و انجیل کنونی، درباره پیامبر اسلام، بشارت‌های روشنی وجود دارد. چند نکته:

۱- معمولا پیشگویی‌های پیامبران و خبر دادن از پیامبران آینده، به صورت اجمالی بوده است، به گونه‌ای که حتی گاهی بر عالمان ایشان و گاه بر پیامبران هم عصر وی نیز مخفی می‌‌مانده است.

۲-‌ ممکن است هنگام مطالعه بشارت‌ها به ذهن افراد ناآشنا به ادبیات و شیوه کتاب مقدس، چنین برسد که تطبیق برخی از این بشارت‌ها بر پیامبر اسلام، آن‌چنان که باید و شاید، روشن و واضح نیست، اما باید توجه داشت که اگر به بشارت‌هایی رجوع شود که مسیحیان آن‌ها را بر عیسی بن مریم سلام الله علیه تطبیق می‌دهند و آن بشارت‌ها با بشارت‌هایی مقایسه شود که در حق پیامبر اسلام(ص) وارد شده است، در می‌یابیم که این بشارت‌ها به مراتب واضح‌تر از بشارات موجود در مورد حضرت عیسی علیه السلام است.

۳-‌ در همه کشورها و بین همه فرقه‌ها و مذهب‌های اسلامی، ترجمه قرآن در کنار عین متن عربی آن آورده می‌شود و اگر به ندرت کسی برخلاف این شیوه عمل کند، به شدت از او انتقاد می‌شود. این اهتمام سبب شده است که قرآن از ترجمه‌های سلیقه‌ای و با غرض‌های شخصی در امان بماند، اما این نکته در کتاب مقدس رعایت نشده است.

از این رو، دیده می‌شود که اختلاف‌های فاحشی در نسخه‌ها و ترجمه‌های گوناگون کتاب مقدس وجود دارد و چه بسا استناد بشارتی به پیامبر اسلام(ص) در متن اصلی واضح باشد، اما در ترجمه‌ها تحریف صورت گرفته باشد.

یکی از بشارت‌های اناجیل آمدن پیامبر اسلام، «پیامبر موعود (آن نبی)» است. براساس عهد جدید، مردم در عصر حضرت یحیی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام در انتظار دو شخصیت جهانی؛ یکی مسیح علیه السلام و دیگری پیامبری، مانند موسی علیه السلام بودند.[۴۸]

الف) در ابتدای نبوت حضرت عیسی علیه السلام در روز عید بزرگی که آن حضرت مردم را موعظه می‌کرد، پس از پایان موعظه، در میان مردم اختلاف افتاد که او چه کسی است؟ برخی او را همان پیامبری دانستند که موسی علیه السلام و دیگران به آن بشارت داده بودند و بعضی دیگر او را مسیح موعود علیه السلام دانستند. آن‌گاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت، این شخص همان نبی است و بعضی گفتند: مگر مسیح از جلیل می‌آید؟ … پس دوباره در میان مردم اختلاف افتاد.[۴۹]

ب) وقتی حضرت یحیی علیه السلام به ارشاد و موعظه مردم پرداخت، درباره او به تحقیق و تفحص پرداختن؛ زیرا انبیای بنی اسراییل پیوسته از ظهور دو شخصیت خبر داده بودند؛ یکی «مسیح» و دیگری «پیامبری نظیر موسی»، اگر کسی ادعای نبوت می‌کرد، عالمان یهودی به خوبی از او تحقیق می‌کردند تا درباره ادعای یحیی علیه السلام تحقیق کنند. هیئت اعزامی از یحیی علیه السلام پرسیدند:

– آیا تو «مسیح موعود» هستی؟

– آیا تو الیاس نبی هستی؟

– آیا تو آن نبی «پیامبر موعود» هستی؟

حضرت یحیی علیه السلام در پاسخ پرسش نخست، گفت که مسیح نیست. سؤال دوم درباره حضرت الیاس علیه السلام بود. یهودیان براساس کتاب دوم پادشاهان،[۵۰] بر این باور بودند که حضرت الیاس علیه السلام پیامبری است که بر گردباد سوار شده و به آسمان عروج کرده است و شخصا به زمین رجعت خواهد کرد. وقتی حضرت یحیی علیه السلام مسیح بودنش را منکر شد، به نظر هیئت اعزامی چنین رسید که وی باید حضرت الیاس نبی علیه السلام باشد که رجعت کرده است. بنابراین، از حضرت یحیی علیه السلام پرسیدند که آیا تو الیاس نبی هستی؟ حضرت یحیی علیه السلام پاسخ داد که من الیاس نیستم، سپس فرستادگان با خود گفتند که اگر او مسیح و الیاس نیست، آیا همان نبی‌ای است که حضرت موسی علیه السلام و انبیای دیگر به ظهور او بشارت داده‌اند؟ از این رو، سوال سوم را مطرح کردند، حضرت یحیی علیه السلام به این پرسش نیز پاسخ منفی داد و گفت که من آن نبی نیستم.[۵۱]

اگر مؤمنان زمان ظهور عیسی مسیح علیه السلام منتظر آن نبی بودند، به طور قطع نمی‌توان آن نبی و مسیح، یک نفر باشند، چون در پرسش یهودیان تفکیک شدند و وقتی یحیی مسیح بودن را انکار کرد، از وی پرسیدند، حال که مسیح نیستی، پس آن نبی هستی؟ به علاوه وقتی به منبع بشارت «آن نبی» در سفر تثنیه ۱۸:۱۸ مراجعه شود، روشن می‌شود مشخصات آن نبی قابل تطبیق بر عیسی مسیح علیه السلام نیست.

براساس اسناد مکشوفه در سواحل بحرالمیت نیز مردم در انتظار پیامبر موعود «آن نبی» بودند و این غیر از «مسیح موعود» بود. این پیامبر موعود را در زبان عبری‌ «گبر» به معنای «انسان» می‌خواندند.[۵۲]

قرآن کریم

کتاب مقدس، ترجمه قدیم با حروفچینی و رسم الخط جدید و عناوین و بخش‌ها و ارجاع‌ها، چاپ دوم، انتشارات ایلام، ۱۹۹۹م

۱-    اسپینوزا، باروخ، مصنف واقعی اسفار پنج گانه، ترجمه: علی رضا آل بویه، مجله هفت آسمان، ش۱

۲-    الیوت، استوارت، راز تثلیث، تهران: نور جهان، بی تا

۳-    ———— ، یگانگی در تثلیث، تهران: نور جهان، بی تا

۴-    آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دین مسیح، چاپ دوم، تهران: نگارش، ۱۳۷۹

۵-    ——————-، تحقیقی در دین یهود، چاپ سوم، تهران: نگارش، ۱۳۸۳

۶-    بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت، تهران: آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲

۷-    توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران: سمت، ۱۳۷۹؛

۸-    تیسن، هنری، الهیات مسیحی، بی جا، بی نا، بی تا

۹-    جفری بارندر، المعتقدات الدینیه لدی الشعوب، ترجمع: د. امام عبدالفتاح، کویت، ۱۴۱۳ق

۱۰-‌ حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: آل البیت، ۱۴۰۹ق

۱۱-‌ حلّی، فخر المحققین، ایضاح الفوائد، قم: مطبعه العلمیه، بی تا

۱۲-‌ دورانت، ویل و آریل دورانت، تاریخ تمدن، تهران: اقبال، ۱۳۴۳

۱۳-‌ زیبایی نژاد، محمد رضا، مسیحیت شناسی مقایسه‌ای، تهران: سروش، ۱۳۸۴

۱۴-‌ شولتز، ساموئل، کتاب عهد عتیق سخن می‌گوید، ترجمه: مهرداد فاتحی، شورای کلیساهای جماعت ربانی

۱۵-‌ فخر السلام، محمد صادق، انیس الأعلام فی نصره الإسلام، چاپ دوم، بی جا: بی نا،۱۳۶۹

۱۶-‌ فرماج، پطرس، ایضاح التعلیم المسیحی، بی جا: بی نا، بی تا

۱۷-‌ فیلسون، فلوید، کلید عهد جدید، ترجمه: مسعود رجب نیا، تهران: نور جهان، ۱۳۳۳

۱۸-‌ کیوپیت، دان، دریای ایمان، ترجمه: جسن کامشاد، تهران: طرح نو، بی تا

۱۹-‌ ماسون، دنیز، قرآن و کتاب مقدس درون مایه‌های مشترک، ترجمه: فاطمه سادات تهامی، تهران: سهروردی، ۱۳۸۵

۲۰-‌ مریل سی تنی، معرفی عهد جدید، ترجمه: ط. میکایلیان، بی جا: حیات ابدی، ۱۳۶۲

۲۱-‌ مک گراث، آلیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمه: عیسی دیباج، تهران، کتاب روشن، ۱۳۸۵

۲۲-‌ ————، درسنامه الهیات مسیحی، ترجمه: بهروز حدادی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴

۲۳-‌ مولند، اینار، جهان مسیحیت، ترجمه: محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۱

۲۴-‌ میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱

۲۵-‌ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۳۶۲ق

۲۶-‌ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷

 



[۱] – انجیل لوقا، ۷:۱۶؛ ۷:۳۹؛ ۲۴:۱۹؛ انجیل یوحنا، ۶: ۱۴؛ ۹: ۱۷؛ انجیل متی، ۲۳: ۱۰-۹

[۲] – تحقیقی در دین مسیحی، ص۵۲

[۳] – انجیل متی، ۱۱: ۲۵

[۴] – انجیل متی، ۲۴: ۳۶؛ انجیل مرقس، ۱۴: ۳۲

[۵] – رساله اول پولس به قرنتیان، ۸: ۶

[۶] – انجیل مرقس، ۱۰:‌۱۸-۱۷؛ انجیل متی، ۱۹: ۱۷-۱۶؛ انجیل لوقا، ۱۸: ۱۹-۱۸

[۷] – انجیل یوحنا، ۵: ۱۹

[۸] – همان، ۱۴: ۲۸

[۹] – انجیل متی، ۴: ۱۰-۸

[۱۰] – انجیل متی، ۲۷: ۴۶؛ ۲۶: ۳۹؛ انجیل مرقس، ۱: ۳۵

[۱۱] – انجیل یوحنا، ۱۱: ۴۱

[۱۲] – اول قرنتیان، ۸: ۶

[۱۳] – انجیل یوحنا، ۵: ۱۸

[۱۴] – «ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید. عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید چنانکه خود می‌دانید. اعمال رسولان، ۲: ۲۲

[۱۵] – ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. انجیل مرقس، ۱۳: ۳۲

[۱۶] – سفر تثنیه، ۷: ۸؛ ۱۳: ۵

[۱۷] – رساله پولس به تیطُس، ۲: ۱۴؛ رساله پولس به عبرانیان، ۹: ۱۵

[۱۸] – انجیل متی، ۲۰: ۲۸؛ انجیل مرقس، ۱۰: ۴۵؛ رساله اول پولس به تیموتائس، ۲: ۶

[۱۹] – رساله پولس به غلاطیان، ۴: ۵؛ ۳: ۱۳

[۲۰] – براساس دیدگاه صحیح، انبیای الهی به حکم عقل در تلقی، حفظ و ابلاغ وحی و همچنین در عمل، از خطا و اشتباه معصوم هستند و مرتکب گناه نمی‌شوند و نسبت گناه به حضرت آدم علیه السلام درست نیست. نهی خداوند نسبت به آدم علیه السلام، نهی ارشادی بوده است نه نهی مولوی؛ یعنی خداوند فرموده است: از میوه این درخت نخور. اگر از آن میوه بخوری، اثرش این است که از بهشت بیرون می‌روی. (مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۶۸-۱۶۵

[۲۱] – رساله پولس به رومیان، ۵: ۱۹-۱۲

[۲۲] – درس نامه الهیات مسیحی، ص۶۴

[۲۳] – مولند، اینار، جهان مسیحیت، ترجمه: محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، ص۹۶

[۲۴] – کلام مسیحی، ص۸۸

[۲۵] – رساله پولس به اَفَسُیان، ۲: ۵

[۲۶] – سفر پیدایش، ۳: ۶

[۲۷] – همان، ۳: ۲۳

[۲۸] – گراث، مگ، درآمدی بر الهیات مسیحی، ص۴۳۲

[۲۹] – Peter Abelard

[۳۰] – لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی، ص۱۸۴

[۳۱] – سفر تثنیه، ۲۴: ۱۶؛ کتاب حزقیال، ۱۸: ۲۰-۱۹

[۳۲] – انجیا متی، ۵: ۲۰-۱۷؛ نک: انجیل متی، ۲۳: ۳-۱

[۳۳] – انجیل متی، ۱۴: ۲۳؛ انجیل مرقس، ۴۶: ۶

[۳۴] – انجیل متی، ۴: ۳-۱؛ انجیل لوقا، ۴: ۳-۱

[۳۵] – انجیل متی، ۱۷: ۲۷-۲۴

[۳۶] – هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص۵۲۲، واژه «شریعت»

[۳۷] – رساله پولس به رومیان، ۳: ۲۲-۲۱

[۳۸] – سفر پیدایش، ۱۷: ۱۴-۹

[۳۹] – رساله پولس به رومیان، ۲: ۲۹-۲۸؛ رساله پولس به غلاطیان، ۵: ۲

[۴۰] – رساله پولس به غلاطیان، ۲: ۱۶

[۴۱] – همان، ۳: ۱۰

[۴۲] – رساله یعقوب، ۲: ۲۶-۱۰

[۴۳] – اعمال رسولان، ۱۵: ۲۱-۷

[۴۴] – رساله پولس به غلاطیان، ۲: ۱۵-۱۱

[۴۵] – تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۳

[۴۶] – همان، ص۶۱۷

[۴۷] – سوره بقره، آیه ۱۴۶؛ سوره انعام، آیه ۲۰؛ سوره فتح، آیه ۲۹؛ سوره اعراف، آیه ۱۵۷

[۴۸] – سفر تثنیه، ۱۸: ۱۸

[۴۹] – یوحنا، ۷: ۴۰-۴۳

[۵۰] – کتاب دوم پادشاهان، ۲: ۱۱

[۵۱] – انجیل یوحنا، ۱: ۱۹-۲۷

[۵۲] – تاریخ تمدن، ج۳، ص۷۰۹؛ نک: جفری بارندر، المعتقدات الدینیه لدی الشعوب، ترجمع: د. امام عبدالفتاح، ص۱۲۹

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “مسیحیت – بخش سوم”

قالب وردپرس