شما اینجا هستید
خانه »
جزوات » حکومت خودمختار آذربایجان
تعداد بازدید:2149
حکومت خودمختار آذربایجان
حکومت خودمختار آذربایجان حکومت ملی آذربایجان آذربایجان میللی حکومتی → ۲۱آذر ۱۳۲۴–۱۹ آذر ۱۳۲۵ ← پرچم پایتخت تبریز زبان(ها) ترکی آذربایجانی دولت دولت سوسیالیستی نخستوزیر – ۱۹۴۵ سید جعفر پیشهوری تاریخچه – تأسیس ۲۱آذر ۱۳۲۴ – انقراض ۱۹آذر ۱۳۲۵ حکومت خودمختار آذربایجان، با نام رسمی حکومت ملی آذربایجان (به ترکی آذربایجانی: آذربایجان میللی حکومتی ) یک حکومت مورد پشتیبانی اتحاد شوروی بود که در سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ در منطقهٔ آذربایجان ایران به پایتختی تبریز توسط فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری تشکیل شد. ماجرای تأسیس و نابودی این حکومت به بحران ایران که یکی از سرآغازهای جنگ سرد بود معروف است. حمایت شوروی از ایجاد این دولت، در چارچوب یک پروژهٔ دقیق برنامهریزیشده از سوی شوروی برای اشغال و جدا کردن شمال غربی ایران و ضمیمه کردن آن به شوروی انجام شد. فشارهای شوروی تنها عامل ایجاد جنبش آذربایجان نبود بلکه آذری¬ها ضمن برخورداری از پشتیبانی شوروی، تاحدی به تمرکز برقرار شده در عهد رضاشاه و بی کفایتی، فساد در دولت مرکزی و تبعیض نسبت به این استان واکنش نشان میدادند. در نتیجه، پس از اشغال توسط شوروی در ۱۹۴۱ دغدغهای برای هویت در گروههای اجتماعی آذری¬ها برایشان منطقی به نظر میرسید. حزب توده با توصیف کردن تفاوت¬هایی که اساساً اجتماعی و منطقهای بودند به عنوان طبقه در آذربایجان تحت حمایت شوروی محبوبیت پیدا کرد و وقتی تاکتیک¬های شوروی تغییری را دیکته کرد، آن چه فرقه دمکرات نامیده شد را با گروهی از هواداران آماده فراهم کرد. در اوت سال ۱۹۴۱ دول شوروی و انگلیس به بهانه تامین مایحتاج ارتش شوروی ایران را اشغال کردند و رضاشاه را نیز به تبعید فرستادند. اسناد محرمانهای که اکنون پس از پایان قرن در مورد جنگ سرد افشا شدهاست، تشکیل این حکومت را ناشی از دستور مستقیم استالین میداند. برای گسترش بخشیدن بیشتر تجزیهطلبی در ایران، استالین حکومت دیگری نیز در بخش کوچکی از کردستان ایران به مرکزیت مهاباد تشکیل داد که به جمهوری مهاباد معروف شد. ارتش شوروی در آن زمان به طور کامل از حکومت پیشهوری حمایت کرده و حتی مانع از جابهجایی ارتش ایران میشدند. مدت کمی پس از خروج ارتش شوروی با حرکت ارتش به سمت تبریز در دسامبر ۱۹۴۶، کابینه حکومت به شوروی متواری شد. شورویها برای انجام پروژه خود در سال ۱۹۴۴ محمد پیشهوری را به عنوان رهبر یک حکومت محلی برگزیدند و برای او شاخهای از حزب توده ترتیب دادند که حزب دموکراتیک آذربایجان نامیدهشد. حرکت بعدی شورویها در سال ۱۹۴۵ انجام شد و آن حمله نیروهای کمونیست شوروی به یک مرکز کشاورزی در میانه بود. شورویها در آنجا سربازان ایرانی را خلع سلاح کردند. پس از آن شورویها همین کار را در دیگر نقاط آذربایجان نیز ادامه دادند. در منطقهٔ دریاچه ارومیه نیروهای پیشهوری که از ارمنیها، آشوریها و کردهای کمونیست تشکیل میشد در جنگ خود در برابر مقاومت مردم ایرانی شیعه منطقه موفق نبودند و شوروی گروه نظامی تمریندیدهای را برای سرکوب ایرانیان به ارومیه فرستاد. در اردبیل ایل شاهسون برای جنگ با نیروهای پیشهوری به کمک ژاندارمری ایران آمد و روسها که پیش از این سعی میکردند برای مخفی ماندن برنامهشان در سطح جهانی بیشتر از نیروهای آشوری، ارمنی و غیره استفاده کنند این بار ناچار شدند خودشان برای سکوب ایرانیان وارد صحنه بشوند.[۱] حکومت شورویها در شمال غربی ایران از طریق فرقه پیشهوری یک سال دوام آورد. آنها در این یک سال در آغاز برای جلب مردم، اصلاحاتی اقتصادی انجام دادند از جمله تقسیم زمین میان کشاورزان. ولی پس از اینکه این اقدامات در جلب حمایت مردمی آذربایجانیان شکست خورد، سیاست این فرقه نیز عوض شد و این بار برای جلب حمایت زمینداران ضد کمونیست به همکاری با آنها پرداخت. فرقه دموکرات ناچار شد برای جلب مردم بیسواد در منطقه خود را به عنوان یک حزب ملیگرای ایرانی معرفی کند که قرار است حکومت ضد ایرانی را در تهران براندازد و یک حکومت ایراندوستانه و دموکراتیک در تهران برقرار کند. گروهی از مردم عامی با این شعارها جذب این فرقه شدند. ولی باسوادان منطقه که از نقشه شوروی آگاه بودند دست به مقاومت زدند. طی آن یک سال میان ملیگرایان ایرانی آذربایجانی و نیروهای فرقه دموکرات درگیریهای خونینی رخ داد. در نتیجه نارضایتی مردم آذربایجان از حکومت فرقه پیشهوری در آن یک سال، صد هزار نفر از آذربایجان مهاجرت کردند. پس از شکست خوردن پروژه روسها و رها ساختن پیشهوری ارتش ایران به منطقه بازگشت و با استقبال بسیار پرشور مردم آذربایجان روبهرو شد. کریستوفر سایکس که خود شاهد ماجرا بوده مینویسد: «به جز در فرانسه سال ۱۹۴۴، در هیچ جای دیگر چنین شور و شوقی را در مردم ندیده بودم.» نقلقولها از پروفسور سوایتوسکی مشخص شد که ایدههای شوروی در مورد ایران نارس بودند. مسئله آذربایجان ایران تبدیل به یکی از کشمکشهای جنگ سرد شده بود، و بیشتر به خاطر فشار دول غربی شوروی ناچار شد که خاک ایران را در سال ۱۹۴۶ ترک کند. دولت مستقل به سرعت سقوط کرد و اعضای فرقه دمکرات از ترس انتقام به شوروی پناهنده شدند. در تبریز همان مردمی که فرقه را تشویق کردند، به استقبال ارتش ایران رفتند و دانشآموزان کتابهای درسی را که به زبان مادریشان نوشته شدهبود به طور آشکار به آتش کشیدند. تودههای مردم به وضوح برای حتی یک حکومت خودمختار محلی نیز آمادگی نداشتند چه برسد به جدایی. از پروفسور گری هس در ۱۱ دسامبر نیروهای ایرانی وارد تبریز شدند و دولت پیشهوری به سرعت سقوط کرد. در واقع آذربایجانیان به طور کامل از نیروهای ایران استقبال کردند و قویاً تهران را به مسکو ترجیح دادند. احتمالاً عقبنشینی شوروی از آذربایجان ایران میتواند به چند دلیل زیر باشد: فهمیدن این مطلب که احساسات استقلالطلبانه اغراق شدهبودند و اینکه قراردادهای نفتی را در درازمدت به نفع بیشتر خود میدید. سرانجام با فرمان پادشاه ایران محمد رضا پهلوی، ارتش شاهنشاهی به سمت آذربایجان حرکت کرد. پیش از رسیدن ارتش به آذربایجان، مردم آذربایجان بسیاری از عوامل فرقه را دستگیر کردند و بقیه اعضای فرقه به اتحاد جماهیر شوروی گریختند. بنابراین ارتش که از حمایت مردمی نیز برخوردار بود، در روز ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ وارد تبریز شد و حکومت خودسرانه پیشه وری برچیده شد. این روز به نام روز نجات آذربایجان نامگذاری شد. بسیاری از رهبران فرقه از جمله پیشهوری به شوروی پناهنده شدند. پیشهوری که هیچگاه اعتماد کامل استالین را کسب نکردهبود چند ماه بعد در یک تصادف رانندگی در باکو درگذشت. باید دانست که اسناد برجا مانده از آن زمان نشان میدهد پیشهوری در پیوند با شوروی بسیار فروتنانه برخورد میکرد. برای نمونه تلگراف آقای پیشهوری به میرجعفر نخستین دبیر حزب کمونیست در آذربایجان شوروی: «پدر عزیز و مهربانم، آقای جعفر باقراُف مردم آذربایجان جنوبی! که بیگمان بخشی از آذربایجان شمال هستند، مانند همگی مردم جهان چشم امید خود را به مردم بزرگوار و دولت اتحاد جماهیر شوروی دوختهاند»در مورد پیامدهای انسانی سقوط حکومت خودمختار دو دیدگاه وجود دارد، منابع حزب توده و طرفداران فرقه از هزاران نفر کشته و آواره یاد کردهاند.جمیل حسنلی (عضو آکادمی ملی علوم آذربایجان)، مینویسد «در اوضاع نا به سامان پس از فروپاشی هزاران نفر از هواداران فرقه کشته و زندانی شدند و نزدیک به ده هزار نفر به آنسوی مرز گریختند». در صورتی که بنا به نظر حمید احمدی (دانشیار علوم سیاسی دانشگاه تهران)، بسیاری از این اظهارات مبتنی بر دادههای مستند و تاریخی نیست، اما به دلایل سیاسی و استراتژیک یعنی به منظور بسیج احساسات افراد متعلق به گروهای قومی بیان میشود. اسناد سفارت آمریکا تعداد کشته شدگان در حملات عوام به طرفداران فرقه را که در فاصله ورود ارتش به تبریز پیش آمده بود ۴۲۱ نفر اعلام کردهاند. منابع دولت ایران از ۲۰ نفر اعدامو روزنامههای آن زمان از عددهایی در حدود ۲۰۰ نفر کشته یاد میکنند. در تبریز پس از گریختن اعضای فرقه دموکرات به باکو و شوروی، جشنهایی برگزار شد.