شما اینجا هستید
خانه »
مقالات » مسیحیت – بخش اول
تعداد بازدید:787
مسیحیت – بخش اول
مقدمه
در قرون پس از عیسی شاهد بودیم که پیوند کلیسا با زورمندی و ثروت اندوزی و قرین شدن آن با اهداف سلطهجویان و استعمارگران حکایت داشت، نشان داد که میبایست میان دغدغه مؤمنان مسیحی برای دعوت سایر آیینها و کیشها به دین خود و تبشیرهای آلوده به اغراض و مطامع اقتصادی و سیاسی نظام سلطه، تفاوتی جدی قائل شد. چرا که به گواهی اسناد خدشهناپذیر تاریخی، برخی از جریانهای هادی و مروج فضای تبشیری که بیشتر آنها را میتوان در میان پروتستانها و به خصوص اونجلیکالها سراغ گرفت، بیش از آن که دلبسته گسترش آیین عیسوی باشند، همچون آلتی برای نیل چپاولگران به مقاصد خود بودهاند و البته از این رهگذر، منافعی نیز برای خود دست و پا کردهاند.
مبشران مسیحی با حمایت دولتهای استعمارگر و سلطه جو، مؤسسات ثروتمند تبشیری، رسانههای عظیم تبلیغی، برخی نهادهای مؤثر بین المللی و … تمام همت خود را مصروف ترویج مسیحیت در ایران کردند.
اگر در اسلام، شاهد رواج تفکرات افراطی همچون وهابیت و سلفیه هستیم و در یهودیت، همین ویژگیها را در یهودیت صهیونیستی مییابیم، مسیحیت نیز دارای گرایشاتی افراطی است که مسیحیت بنیادگرا نامیده شده و اکثر گروههای تبشیری در زیر بخش آن قرار گرفته و حائز همین خصوصیات افراط گرایانه وهابیون، سلفیون و صهیونیستهاست.
این همگرایی و هم جهتی طیفهای افراطی و همراهی و همرازی آنان با زراندوزان و زورمندان، نه تنها مرزبندی و برخورد تدافعی ادیان در مقابل فعالیتهای تبلیغی چنین گرایشاتی را در پی داشته بلکه راستکیشان هر دین را به مواجهه با همکیشان منحرف و افراطی خود واداشته است. مخالفت مسیحیان بومی ایرانی با جریانهای تبشیری پروتستان و قلمداد کردن آنان در زمره مهاجمان فرهنگی غرب در همین راستا قابل تفسیر است.
امروزه این برتری دین مبین اسلام و رقابتپذیری آن، در صحنه آلوده و پر از هجمههای ناجوانمردانه و سؤالات و شبهات بیامان غربیان، در قالب «اسلام هراسی» خود را نمایان ساخته است. به گونهای که این صحنه تهدید آلود، به اعتراف خود مهاجمان، به فرصتهای بیبدیل و ممتازی برای «اسلام گرایی» تبدیل شده است.
لازم به ذکر است آمارها نشان میدهد گرایش به اسلام در جوامع غربی بسیار قابل توجه میباشد و رشد روز افزون تعداد مساجد در کنار متروکه شدن کلیساها در غرب زنگ خطری برای کلیسای غرب به حساب میآید و شدت یافتن هجمههای تبشیری در جوامع اسلامی نوعی فرار به جلو کلیسا برای رهایی از گسترش اسلام در غرب ارزیابی میشود.
نقادی کتاب مقدس
«نقادی کتاب مقدس»[۱]، عبارت از مطالعه و تحقیق درباره نوشتههای آن، و داوریهای ظریف و دقیق است که در پی مطالعه عمیق کتاب مقدس انجام شده است.
از دیرباز انتقادهایی از سوی اندیشمندان به کتاب مقدس وارد میشد، ولی تاریخ نقادی کتاب مقدس، به صورت جریانی گسترده و رشتهای علمی، به قرن هجدهم میلادی برمیگردد.[۲]
به طور کلی، محورهایی را که در جریان نقد کتاب مقدس به آنها پرداختهاند، میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
۱- بررسی سندی کتاب مقدس: این بخش از نقدها به ظاهر کتاب مقدس مربوط است که به اموری از قبیل نویسنده، تاریخ نگارش، لغتشناسی و… میپردازد.
۲- بررسی محتوایی کتاب مقدس: بخش دیگر نقدها به محتوای کتاب مقدس مربوط است که به بررسی اموری از جمله داستانها احکام، آیات کتاب مقدس و… میپردازد.
بررسی سندی کتاب مقدس
هنگامی که کتابی از نظر سندی بررسی میشود، به این معناست که آیا نسبت این کتاب به نویسنده آن درست است یا نه؟ آیا کتاب مقدسی که در حال حاضر موجود است، واقعا نوشته نویسندگانی است که به آنها نسبت داده شده یا به وسیله دیگران تألیف و به آنها نسبت داده شده است؟
در ادامه به طور جداگانه، عهد عتیق و عهد جدید بررسی میشود.
بررسی سندی عهد عتیق
دانشمندان سنتی یهودی و مسیحی معتقدند که نویسندگان کتابهای عهد عتیق، برخی از شخصیتهای مهم یا انبیای بزرگ الهی، همچون حضرت موسی، یوشع، سموئیل، سلیمان و… بوده و این کتابها زیر نظر روحالقدس نوشته شده و آنها از خطا و اشتباه مصون بودهاند و مضمون آنها وحی الهی است که با الهام خداوند نوشته شده است.[۳]
با وجود این، محققان و دانشمندان جدید نسبت به انتساب کتابهای عهد عتیق به نویسندههای سنتی آنها، تشکیک کرده و این استنادها را در حد گمان و ظن دانسته، و هیچ گاه اندیشمندان یهودی و کلیسای سنتی نتوانستهاند دلیل قانع کنندهای برای این مسئله ارائه کنند؛ زیرا نسخههای اصلی این نوشتهها هیچ اثری در دست نیست و هیچگونه شواهد تاریخی نیز در تأیید مطالب آنها وجود ندارد. از این رو، به هیچ وجه تعیین مؤلفان این نوشتهها میسر نیست.[۴]
مهم ترین بخش عهد عتیق، تورات یا اسفار پنج گانه است که عموما تصور میشود نویسنده آن حضرت موسی علیه السلام بوده است. با بررسی سندی این بخش روشن میشود که دیگر بخشهای عهد عتیق که اهمیت کمتری دارند، وضع بهتری نداشتهاند و دلیلی بر انتسابشان به نویسندگان سنتی آنها وجود ندارد.
برای نخستین بار دانشمند یهودی، ابراهیم ابن عزرا (۱۰۸۹-۱۱۶۴م) با رمز و اشاره، به انتساب تورات به حضرت موسی علیه السلام خدشه وارد کرد و چند قرن بعد، باروخ اسپینوزا (۱۶۳۲-۱۶۷۷م) فیلسوف و متفکر هلندی و یهودی الاصل، با صراحت به شرح عبارات ابن عزرا پرداخت و به کلی، انتساب تورات به حضرت موسی علیه السلام را نفی کرد.[۵]
اشکالهای اسپینوزا
1- در تورات از درگذشت حضرت موسی علیه السلام سخن به میان آمده است، و نحوه درگذشت آن حضرت، جزئیات عزاداری، مدت عزاداری، مراسم دفن، محل دفن و حتی گم شدن مکان قبر وی نیز بیان شده است.[۶] ادبیات به کار رفته، به گونهای است که گویا نویسنده از گذشته دوری حکایت میکند و باید دهها سال پس از موسی علیه السلام زندگی کرده باشد.
«پس موسی بنده خداوند در آنجا به زمین مواب، برحسب قول خداوند مرد، و او را در زمین موآب مقابل بیت فعور در دره دفن کرده و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است …».[۷]
۲- در تورات مطالبی به حضرت موسی علیه السلام نسبت داده یا از حوادثی خبر داده شده که به سالها پس از درگذشت آن حضرت مربوط بوده و به هیچ وجه در زمان حیات آن حضرت رخ نداده است. برای نمونه، در تورات آمده است که حضرت موسی علیه السلام در آن طرف رود اردن برای بنی اسراییل سخن گفته است.[۸]
این در حالی است که درگذشت آن حضرت پیش از رسیدن به رود اردن فرا رسید و از آن رود گذر نکرد تا بتواند برای مردم سخن بگوید[۹] و کسی که مردم را از رود اردن عبور داد، وصی او، یوشع بن نون بود.[۱۰] بنابراین، نویسنده تورات، شخص دیگری است که از رود اردن عبور کرده و حالا خاطره سخنان حضرت موسی علیه السلام در آن طرف اردن را بازگو میکند.
۳- در اسفار پنجگانه، برخی مکانها یا نامهایی یافت میشوند که در زمان حضرت موسی علیه السلام به این نام مشهور نبودهاند، بلکه سالها پس از او به این نامها معروف شدهاند. برای مثال، سرزمین دان[۱۱] در تورات به کار رفته، با اینکه نام این سرزمین در زمان حیات حضرت موسی علیه السلام، «لایش» بوده و سالها پس از درگذشت آن حضرت به «دان» تغییر نام داده است.[۱۲]
این امر نشان میدهد که نویسنده اسفار پنجگانه کنونی، نه تنها حضرت موسی علیه السلام یا فردی از نزدیکان وی نبوده، بلکه باید مدتها پس از آن حضرت زندگی کرده باشد.
نا پدید شدن تورات
از عبارتهای عهد عتیق و اعتراف بسیاری از محققان کتاب مقدس، در مییابیم تورات در دو مقطع تاریخی در جریان برخی حوادث سنگین و ویرانگر سالیان طولانی، به کلی ناپدید شده بوده و هیچ کس از آن اطلاعی نداشته است تا اینکه فردی، مدعی یافتن یا مأمور بازنویسی آن میشود. برای نمونه، «حِلقیّا، کاهن اعظم، در زمان سلطنت یُوشیّا، ادعا میکند که تورات را در هیکل سلیمان علیه السلام پیدا کرده است».[۱۳]«حلقیای کاهن، کتاب تورات خداوند را که به واسطه موسی نازل شده بود، پیدا کرد».[۱۴]
برخی محققان با استفاده از شواهد تاریخی که در عهد عتیق آمده، نوشته پیدا شده را تورات حضرت موسی علیه السلام ندانستند، بلکه آن را نوشته خود حلقیا میدانند که در مدت هفده سال آن را نگاشته و به نام تورات مطرح کرده است.[۱۵]
نویسنده عهد عتیق
بنا به گفته برخی محققان، مانند باروخ اسپینوزا، کسی به نام «عزرا» مأمور تهیه و تدوین تورات گشته و آن را نوشته است. در عهد عتیق، قرائنی وجود دارد که وی عالم، کاتب[۱۶] و معلم شریعت حضرت موسی علیه السلام بوده[۱۷] و از او به عنوان «کاتب ماهر» نام برده شده یا با عنوان «کاتب کامل شریعت خداوند»، خطاب قرار گرفته است.
بررسی سندی عهد جدید
از آغاز شکل گیری مسیحیت، اختلافهای ریشه داری بین مسیحیان در توجیه و تفسیر اصولاعتقادی وجود داشته است، اما تا پیش از تحول فکری اروپا، کمتر کسی به خود اجازه میداد، در تقدس و اعتبار نوشتههای عهد جدید، شک و این تردید را منتشر کند. اولین عاملی که سبب تقویت شک و ناباوری مسیحیان صاحب اندیشه شد، وجود تناقضها و اختلافهای فراوان در این نوشتهها بود، که حتی در قرنهای اولیه شکلگیری تفکر مسیحیت، مورد بحث پدران کلیسا قرار گرفته است.[۱۸]
چند نکته:
۱- هیچ یک از قسمتهای عهد جدید را نمیتوان به صورت قطعی به حواریون نسبت داد. کشیش فهیم عزیز درباره حجیت و سندیت انجیل یوحنا میگوید: «این سوال مشکل است و جواب آن، بررسی و تحقیق گستردهای را میطلبد و غالبا به این عبارت ختم میشود که غیر خدای یگانه هیچ کس نمیداند چه کسی انجیل یوحنا را نوشته است».[۱۹]
۲- رسالههایی در عهد جدید به پولس منسوباند که عموما کلیسا این انتساب را تأیید کرده است. اما دانشمندان کتاب مقدس آن را تأیید نمیکنند. این رسالهها عبارتند از: اَفَسُسِیان، کولسیان، دوم تسالونیکیان، دو رساله به تیموتائوس، تیطُس.[۲۰]
۳- در عهد جدید رسالهای وجود دارد که در انتساب آن به پولس، در خود کلیسا هم اختلاف است و آن رساله عبرانیان است. محتوای این رساله شباهتهایی با رسالههای پولس دارد و در گذشته بسیاری از دانشمندان مسیحی آن را به پولس نسبت میدادهاند، اما امروزه کمتر آن را به پولس نسبت میدهند یا انتساب آن را رد میکنند.[۲۱]
بررسی محتوایی کتاب مقدس
یکی از روشهای نقادی کتاب مقدس، نقد مطالب و محتوای آن است. مقصود از نقد محتوایی این است که در کتاب مقدس مطالبی بیان شده است که پذیرفتنی نیست و وجود این مطالب سبب بیاعتباری و الهامی نبودن آن یا دست کم راه یافتن تحریفهای فراوان در آن میشود. نقد محتوایی کتاب مقدس از جهات متعددی، مانند خداشناسی در کتاب مقدس، پیامبران، مشایخ و شخصیتها در کتاب مقدس، خشونت در کتاب مقدس، احکام کتاب مقدس، تناقضات کتاب مقدس، مخالفت آموزههای کتاب مقدس با علوم طبیعی، جایگاه زن در کتاب مقدس و…. بررسی شده است.
پایان بخش اول
[۲] – نک: کیوپیت، دان، دریای ایمان، ترجمه: جسن کامشاد، ص۱۰۹
[۳] – هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص۹۰۶-۹۰۵
[۴] – آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دین یهود، ص۳۳
[۵] – نک: اسپینوزا، باروخ، مصنف واقعی اسفار پنج گانه، ترجمه: علی رضا آل بویه، مجله هفت آسمان، ش۱
[۱۰] – کتاب یوشع، ۱: ۲ و ۱، و ۳: ۱
[۱۱] – سفر تثنیه، ۳۴: ۱؛ سفر پیدایش، ۱۴: ۱۴
[۱۲] – کتاب داوران، ۱۸: ۲۹
[۱۳] – کتاب دوم تواریخ ایام، ۳۴: ۱۵-۱۴؛ کتاب دوم پادشاهان، ۲۲: ۸؛ نک: شولتز، ساموئل، کتاب عهد عتیق سخن میگوید، ترجمه: مهرداد فاتحی، ص۲۰۳
[۱۴] – کتاب دوم تواریخ ایام، ۳۴: ۱۴
[۱۵] – فخر السلام، محمد صادق، انیس الأعلام فی نصره الإسلام، ج۲، ص۲۸-۲۷
[۱۶] – عنوان «کاتب» برای کسانی به کار میرفته است که کتابهای مقدس را استنساخ میکردهاند. (هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص۶۱۰-۶۰۹ . ص۷۱۹)
[۱۷] – کتاب نَحَمیا، ۸: ۲ و۴ و۸
[۱۸] – آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دین مسیح، ص۲۴
[۱۹] – کشیش عزیز، فهیم، المدخل الی عهد الجدید، ص۵۴۶
[۲۰] – تحقیقی در دین مسیح، ص۳۶
[۲۱] - فیلسون، فلوید، کلید عهد جدید، ترجمه: مسعود رجب نیا، ص۲۱۱؛ مریل سی تنی، معرفی عهد جدید، ترجمه: میکایلیان، ج۲، ص۹۷