» آخرین مطالب :
قال رسول الله (ص) : إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق:

نقش زندان در حقوق کیفری اسلام

اسلام به عنوان دینی که خود را پایان دهنده ی رسالت و نبی خود را خود را خاتم پیامبران معرفی می کند الزام دارد که بتواند تمامی شئون زندگی بشراز لحاظ محتوایی تامین نماید و یا به بیانی دیگر پاسخ گوی تمامی نیازهای بشر باشد. نظام کیفری که در آن طرفین دعوا باید به حق خود برسند، یعنی داد مظلوم از ظالم ستانده شود و با این کار امنیتی برای جامعه به ارمغان بیاید که یکی از نیاز های اصلی بشر است نیز، نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه شاید بتوان گفت یکی از مهمترین شئون زندگی نیز به حساب می آید. پس اسلام به فراخور ذات خویش باید دارنده ی نظامی کیفری و حقوقی همه جانبه ای در این موضوع باشد .زندان نیز یکی از مجازات های پذیرفته شده در نظامات کیفری دنیا است که به تعبیری می توان آن را محصور کردن افراد و نیز محروم نمودن ایشان از بعضی از حقوق فردی و اجتماعی قلمداد کرد اما سوالی که در این میان مطرح می شود این است که آیا این مجازات در نظام کیفری اسلام پذیرفته است یا نه؟ و اگر زندان دراسلام پذیرفته شده است آیا همه جا نقش مجازات و کیفر به خود گرفته است یا خیر؟ وما در این متن درپی واکاوی از نقش زندان در حقوق کیفری اسلام هستیم و قطعا برای روشن شدن این موضوع با سوالاتی مانند :
۱٫آیا زندان مجازاتی بدیل است یا اصیل به حساب می آید؟
۲٫اگر مجازاتی اصیل است آیا بدیلی برای آن وجود دارد ؟
۳٫اگر فقهای اسلامی زندان را به عنوان یک کیفر پذیرفته اند این پذیرش بر مبنای کدام آیات و روایات و سایر منابع مشروعیت بخش بوده است ؟
۴٫ اگر زندان بعنوان کیفر پذیرفته شده باشد این کیفر در چه مواردی اعمال می شود ؟
مسائلی که در بالا مطرح شد و یا سوالاتی که به اقتضای متن طرح خواهد شد را می توان به دو دسته ی اصلی و فرعی تقسیم کرد ولی به طور کلی آنچه بیان شد سرفصل هایی بود که ما در این نوشتار سعی داریم پیرامون آنان ویا سوالاتی مشابه آنها مطالبی را معروض داریم .
عقل این را نمی پذیرد که مجرم به حال خود رها شود و یا اینکه برای هر جرم کوچک فرد را معدوم نمود ، پس باید راه کاری اندیشید زیرا نه می توان مجرمین را به حال خود رها کرد و نه می توان ایشان را به قتل رسانید و از سوی دیگر جامعه نیز از شیطنت های گاه و بیگاه آنها در عذاب است پس باید تدبیری اندیشید که جامعه از شرور این گونه افراد در امان باشد. اگر با این نگرش به این مسئله نگریسته شود زندان راه حلی خواهد بود . حال باید دید شریعت اسلام نیز بر این نگرش صحه می گذارد یا نه ؟ یا بهتر بگوییم اسلام برای زندان در چه مواردی مشروعیت قائل است ؟آنچه در بالا مطرح شد برای جرایم دفعی نبود بلکه جرایمی مد نظر بود که جنبه ی تکرار برای ایشان متصور است و مجرم در تکرار جرم مصر است. در حالی که اگر کسی جرم را به صورت دفعی انجام داده باشد و مثلا موجب نقص عضو در شخصی شود و ما او را با زندان مجازات کنیم در واقع به او پاسخی درخور نداده ایم زیرا پس از چندی ،مدت حبس او به پایان خواهد رسید و با سلامت کامل از زندان خارج خواهد شد در حالی که مجنی علیه با نقص عضو ، فرد جانی را سالم می یابد و در این مدت جامعه نیز مجبور بوده است که هزینه های این فرد را تامین کند و از بعدی دیگر نیز جامعه متحمل تنبیهی دیگر شده است و آن چیزی جز محروم شدن جامعه از تخصص شخص جانی که ممکن است دارای توانمدی ویژه باشد و یا حداقل از یک نیروی کار به حساب آید محروم شده است . هرچند شاید بتوان مفاسد دیگری مانند اضمحلال خانواده جانی ،عدم رضایت مجنی علیه از نوع کیفر و به تبع آن تبلیغات سوء علیه حکومت ،زنده شده حس انتقام و احیانا بروز جرایم دیگر را نیز تصور نمود. به هر روی نمی توان باید یکجانبه نگری حکمی کلی در مورد زندان و نقش آن در حقوق کیفری اسلام صادر نمود زیرا در این مورد آرامتشتت است ولی همانطور که می دانید آنچه در جوامع اسلامی آحاد جامعه ملزم به رعایت آن هستند باید سندی در قرآن و حدیث ، عقل یا اجماع داشته باشد .یعنی باید یا شارع مقدس آن را وضع نموده باشد و یا آن را امضاء کرده باشد واگر خارج از موارد ذکر شده باشد . یعنی در منابع استنباط احکام اثری از او نباشد و شارع مقدس آن را وضع یا امضاء ننموده باشد مسلمین نمی توانند به آن عمل کنند پس به فراخور بحث ما که پیرامون زندان است اگر بخواهیم بدانیم این کیفر چه نقشی در نظام کیفری اسلام دارد باید ابتداء به کتاب خدا مراجعه نماییم و در و اثر آن را در قرآن کریم بجوییم که اولین منبع مشروعیت ساز برای مسلمانان است .اما نکته ای که در این باب وجود دارد این است که قرآن کریم صرفا از واژه جبس و سجن برای بیان مواردی که فقهای اسلامی از آنها استفاده ی حبس نموده اند استفاده نکرده است . بلکه واژه های مانند امساک (امسک ) وقف ،اثبت ،حصر نیز در آیاتی مورد اشاره و بیان قرار گرفته اند.پس شایسته است ابتداء به بحث پیرامون این آیات بپردازیم .
اما نکته ای که نباید مغفول بماند این است اگر ثابت شد که زندان دارای مشروعیت است و در پی آن حتما هم دارای نقشی در حقوق کیفری اسلام می باشد نباید از نظر دور داشت که آنچه بعضا به عنوان نقش زندان مورد نظر می باشد تقسیم بندی دقیق و نیز جامع افراد نیست یعنی عده ای از علما زندان را به ۴ بخش احتیاطی برای جلوگیری از فرار متهم ، اکتشافی برای به دست آمدن اوضاع متهم،حقوقی برای استیفای حقوق متهم و جنایی نیز برای افرادی که مرتکب بزه شده اند در نظر گرفته شده است . این در حالی که زندان اکتشافی و احتیاطی مانند یکدیگر هستند و در هر دو ممکن است بزه انتصابی تائید نشود و نیز دو نوع دیگر یعنی حقوقی و جنائی نیز دارای فصل خاصی بایکدیگر نیستند که بتوان ایشان را نیز دو زندان متفاوت نامید زیرا در هردوی این زندان ها باید حقوقی خصوصی یا عمومی اعاده شود. پس ما در صورت اثبات کیفر زندان برای هرکدام از بزه ها به صورت جداگانه نقشی برای آنها در نظر می گیریم ، هرچند با بیانی که علما در مورد زندان حقوقی و جنایی داشته اند می توان بسیاری از زندان ها را در غالب ایشان گنجاند ولی بیان واضح تر نقش زندان در هر کدام از موارد در صورت اثبات کیفر زندان بهتر به نظر می رسد .مثلا در جایی که فردی زندانی می شود تا مردم از شر او در امان باشند بهتراین است که بگوییم در اینجا زندان دارای نقش ایمن کننده برای جامعه است هرچند می توان با اتکاء به تقسیم بندی سابق الذکر بگوییم حقوقی است یعنی به نحوی حقوق ضایع شده ی جامعه را اعاده می کند ولی این بیان بقدری عمومی است که می تواند تمامی شقوق و موارد زندان را در بر بگیرد زیرا به دلیل زندگی اجتماعی انسان هرگاه او بزهی مرتکب شود بالاخره ضربه ای به جامعه یا فردی از افراد آن وارد نموده است.
زندان (سجن) و مترادف ها ی آن در آیات قرآن کریم
«وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوَءًا إِلاَّ أَن یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»«و آن دو به سوى در بر یکدیگر سبقت گرفتند و [آن زن] پیراهن او را از پشت بدرید و در آستانه در آقاى آن زن را یافتند آن گفت کیفر کسى که قصد بد به خانواده تو کرده چیست جز اینکه زندانى یا [دچار] عذابى دردناک شود»۱
« قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ »«[زلیخا] گفت این همان است که در باره او سرزنشم مى‏کردید آرى من از او کام خواستم و[لى] او خود را نگاه داشت و اگر آنچه را به او دستور مى‏دهم نکند قطعا زندانى خواهد شد و حتما از خوارشدگان خواهد گردید»۲
« قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ »«[یوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست‏داشتنى‏تر است از آنچه مرا به آن مى‏خوانند و اگر نیرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گرایید و از [جمله] نادانان خواهم شد»۳
« ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ »«آنگاه پس از دیدن آن نشانه‏ها به نظرشان آمد که او را تا چندى به زندان افکنند »۴
« وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ »«و دو جوان با او به زندان درآمدند [روزى] یکى از آن دو گفت من خویشتن را [به خواب] دیدم که [انگور براى] شراب مى‏فشارم و دیگرى گفت من خود را [به خواب] دیدم که بر روى سرم نان مى‏برم و پرندگان از آن مى‏خورند به ما از تعبیرش خبر ده که ما تو را از نیکوکاران مى‏بینیم »۵
« یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ »«اى دو رفیق زندانیم آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر »۱
« یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِیَ الأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ »«اى دو رفیق زندانیم اما یکى از شما به آقاى خود باده مى‏نوشاند و اما دیگرى به دار آویخته مى‏شود و پرندگان از [مغز] سرش مى‏خورند امرى که شما دو تن از من جویا شدید تحقق یافت »۲
« وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ »«و [یوسف] به آن کس از آن دو که گمان مى‏کرد خلاص مى‏شود گفت مرا نزد آقاى خود به یاد آور و[لى] شیطان یادآورى به آقایش را از یاد او برد در نتیجه چند سالى در زندان ماند »۳
« وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ »«و پدر و مادرش را به تخت برنشانید و [همه آنان] پیش او به سجده درافتادند و [یوسف] گفت اى پدر این است تعبیر خواب پیشین من به یقین پروردگارم آن را راست گردانید و به من احسان کرد آنگاه که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بیابان [کنعان به مصر] باز آورد پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را به هم زد بى گمان پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است زیرا که او داناى حکیم است »۴
« کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ »«نه چنین است [که مى‏پندارند] که کارنامه بدکاران در سجین است »۵
« وَمَا أَدْرَاکَ مَا سِجِّینٌ »«و تو چه دانى که سجین چیست »۶
« قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ»«[فرعون] گفت اگر خدایى غیر از من اختیار کنى قطعا تو را از [جمله] زندانیان خواهم ساخت »۷
آیه ۸ سوره هود :« وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّهٍ مَّعْدُودَهٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ أَلاَ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ »«و اگر عذاب را تا چندگاهى از آنان به تاخیر افکنیم حتما خواهند گفت چه چیز آن را باز مى‏دارد آگاه باش روزى که [عذاب] به آنان برسد از ایشان بازگشتنى نیست و آنچه را که مسخره مى‏کردند آنان را فرو خواهد گرفت»
آیه ۱۰۶ سوره مائده :« یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَهُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّهِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَأَصَابَتْکُم مُّصِیبَهُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاَهِ فَیُقْسِمَانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِی بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَکْتُمُ شَهَادَهَ اللّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِینَ »«اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که یکى از شما را [نشانه‏هاى] مرگ دررسید باید از میان خود دو عادل را در موقع وصیت به شهادت میان خود فرا خوانید یا اگر در سفر بودید و مصیبت مرگ شما را فرا رسید [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غیر [همکیشان] خود را [به شهادت بطلبید] و اگر [در صداقت آنان] شک کردید پس از نماز آن دو را نگاه مى‏دارید پس به خدا سوگند یاد مى‏کنند که ما این [حق] را به هیچ قیمتى نمى‏فروشیم هر چند [پاى] خویشاوند [در کار] باشد و شهادت الهى را کتمان نمى‏کنیم که [اگر کتمان حق کنیم] در این صورت از گناهکاران خواهیم بود »
آیه ۳۰ سوره انعام :« وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَیْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ »«و اگر بنگرى هنگامى را که در برابر پروردگارشان باز داشته مى‏شوند [خدا] مى‏فرماید آیا این حق نیست مى‏گویند چرا سوگند به پروردگارمان [که حق است] مى‏فرماید پس به [کیفر] آنکه کفر مى‏ورزیدید این عذاب را بچشید»
آیه ۲۷ سوره انعام :« وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»«و اى کاش [منکران را] هنگامى که بر آتش عرضه مى‏شوند مى‏دیدى که مى‏گویند کاش بازگردانده مى‏شدیم و [دیگر] آیات پروردگارمان را تکذیب نمى‏کردیم و از مؤمنان مى‏شدیم
آیه ۳۱ سوره سبا:« وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ »«و کسانى که کافر شدند گفتند نه به این قرآن و نه به آن [توراتى] که پیش از آن است هرگز ایمان نخواهیم آورد و اى کاش بیدادگران را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان ازداشت‏شده‏اند مى‏دیدى [که چگونه] برخى از آنان با برخى [دیگر جدل و] گفتگو مى‏کنند کسانى که زیردست بودند به کسانى که [ریاست و] برترى داشتند مى‏گویند اگر شما نبودید قطعا ما مؤمن بودیم »
آیه ۲۴ سوره صافات :« وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ»«و بازداشتشان نمایید که آنها مسؤولند »
آیه ۱۵ سوره نساء :« وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَهَ مِن نِّسَآئِکُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعهً مِّنکُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا »«و از زنان شما کسانى که مرتکب زنا مى‏شوند چهار تن از میان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان] را در خانه‏ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهى براى آنان قرار دهد»
حصر در آیه ۸ سوره مبارکه اسراء به صورت اسم جامد « عَسَى رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا»« امید است که پروردگارتان شما را رحمت کند و[لى] اگر [به گناه] بازگردید [ما نیز به کیفر شما] بازمى‏گردیم و دوزخ را براى کافران زندان قرار دادیم »،۱۹۶ سوره مبارکه بقره به صورت فعل ماضی مجهول « وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَهَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیَهٌ مِّن صِیَامٍ أَوْ صَدَقَهٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَهِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاثَهِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَهٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَهٌ کَامِلَهٌ ذَلِکَ لِمَن لَّمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ »« و براى خدا حج و عمره را به پایان رسانید و اگر [به علت موانعى] بازداشته شدید آنچه از قربانى میسر است [قربانى کنید] و تا قربانى به قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفاره [آن باید] روزه‏اى بدارد یا صدقه‏اى دهد یا قربانیى بکند و چون ایمنى یافتید پس هر کس از [اعمال] عمره به حج پرداخت [باید] آنچه از قربانى میسر است [قربانى کند] و آن کس که [قربانى] نیافت [باید] در هنگام حج‏سه روز روزه [بدارد] و چون برگشتید هفت [روز دیگر روزه بدارید] این ده [روز] تمام است این [حج تمتع] براى کسى است که اهل مسجد الحرام [=مکه] نباشد و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت‏کیفر است »
،۲۷۳ سورمبارکه بقره به صورت ماضی مجهول « لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ»« (این صدقات‏) براى آن (دسته از) نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده‏اند، و نمى‏توانند (براى تأمین هزینه زندگى‏) در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتن‏دارى‏، فرد بى‏اطلاع‏، آنان را توانگر مى‏پندارد. آنها را از سیمایشان مى‏شناسى‏. با اصرار، (چیزى‏) از مردم نمى‏خواهند. و هر مالى (به آنان‏) انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است»
، آیه ۵ سوره مبارکه توبه به صورت فعل امر «فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَهَ وَآتَوُاْ الزَّکَاهَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»« پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند راه برایشان گشاده گردانید زیرا خدا آمرزنده مهربان است » در قرآن کریم بیان شده است .
زندان در روایات
در لسان روایات نیز زندان واژه ای است پر کاربرد و با بررسی احادیث به روشنی متوجه این موضوع می شویم که زندان به صورت کلی از نگاه روایات دارای مشروعیت است برای نمونه می توان به روایت :« حدثنی زید بن علی عن ابیه عن جده عن علی(ع) قال : إذا قطع الطریق اللصوص و اشهروا السلاح و لم یأخذوا ما لا و لم یقتلوا مسلما ثم أخذوا حبسوا حتى یموتوا و ذلک نفیهم من الارض فإذا أخذوا المال و لم یقتلوا قطعت أیدیهم و أرجلهم من خلاف ، و إذا قتلوا و أخذوا المال قطعت أیدیهم و أرجلهم من خلاف و صلبوا حتى یموتوا فان تابوا قبل ان یؤخذوا ضمنوا المال و اقتص منهم و لم یحدوا .» علی (ع) : هرگاه دزدان راه را بستند و سلاح کشیدند ولی مالی را نگرفتنتد و مسلمانی را نکشتند حبس می شوند تا بمیرند واین معنای نفیهم من الارض است ولی اگر مال گرفتند و کسی را نکشتند دست و پایشان به خلاف قطع می شود و به دار آویخته می شوند تا بمیرند . اگر پیش از دستگیری توبه کردند ضامن مال هستند و از ایشان استیفای حق می شود و حد نمی خورند »(مسند زید ص۳۲۳ )
احادیثی از این دست که در آنها به مسئله ی زندان اشاره شده و در واقع زندان در آن احادیث یکی از شقوق کیفر و یا به عنوان بازداشت و امثال آن مورد تایید قرار گرفته است بسیار است که ان شاء الله به فراخور بحث بیان خواهد شد .
ما با آنچه که تاکنون از لسان قرآن کریم و احادیث شریف بیان نمودیم در پی آن بودیم تا اثبات نماییم که زندان به صورت دارای مشروعیت اسلامی است، یعنی در منابع استنباط حکم شرعی برای ما زندان مفهومی شناخته شده و در مواردی نیز تجویز شده است . که این زندان بخش یا تمام جزای گروهی از گناهکارن را تشکیل می دهند ما نیز باید به سراغ آیات مورد نظر رفته و نظر فقها را پیرامون ایشان بیان نماییم و ببینیم که هرکدام از حبس های مطروحه چه بار و چه نقشی در نظام حقوق کیفری اسلام دارند . و از آنجا که قرآن را باید به قرآن تفسیر نمود و یا با سنتی معتبر مورد تفسیر قرار داد حتما از روایات و سنت معصومین (علیهم السلام ) نیز استفاده خواهیم نمود. زیرا دومین منبع مشروعیت ساز برای عمل مسلمانان روایات هستند هرچند روایات دارای سلسله اسناد متفاوت ،رجال موثق و غیر موثق و نیز دلالت هایی متفاوت بایکدیگر هستند در اینجا نیزما آرا و فهم فقهای عظام از روایات ودلالت این روایات را بیان خواهیم نمود .
آیه ۳۳ سوره مبارکه مائده درکیفر فرد محارب
یکی از آیاتی که می توان آن را مربوط به کیفر زندان دانست آیه ۳۳ سوره مبارکه مائده است که می فرماید :« إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»«سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مى‏جنگند و در زمین به فساد مى‏کوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت‏ یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت » فقها از عبارت عربی « یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ» «نفی از سرزمین » معنای حبس را استنباط کرده اند و همین استنباط خود، یکی از پایه های مشروعیت حبس در اسلام است. لیکن این نظر، اجماعی نیست هرچند بتوان در مورد اصل زندانی کردن افراد با حکم قاضی ادعای اجماع نمود یا به بیانی دیگر بتوان گفت مسلمین اجماع دارند که زندان می تواند یکی از کیفرها باشد ولی با توجه موضوع مورد بحث باید دید آنچه به عنوان مبانی مشروعیت زندان مورد استناد است تا چه حد دقیق و مفید این مطلب است.
اما بحث پیرامون آیه سابق الذکر (آیه ۳۳ سوره مبارکه مائده ):آنچه از دقت در کلام و فتاوی بزرگان شیعه بر می آید عبارت « یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ» را به حبس تعبیر نکرده اند .مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه ) در حد محارب می فرمایند :« حاکم در این حد ،بنا بر اقوا بین قتل و به دار آویختن ،و قطع به طور مخالف و نفی بلد مخییر است »
( تحریر الوسیله فصل ششم در حد محارب مسئله ۵) پس همانطور که دیدیم امام (ره) « یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ» را به نفی بلد تعبیر کرده بودند . سایر فقها نیز در این باب آرایی دارند که در ذیل آنها نفی بلد نیز تعریف خواهد شد شیخ طوسی(ره) در مبسوط جلد ۸ صفحه ۴۷ و خلاف جلد ۵ صفحه ۴۵۷ مسئله ۱ می فرماید :«اما معنای یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ این است که اگر آنها کاری کنند که باعث یکی از کیفرها شود امام همواره به تعقیب آنها دست می زند و نمی گذارد در یکجا آرام گیرند از نظر ما نفی از زمین معنایی جز این ندارد ولی از نظر گروهی ، نفی ،یعنی حبس و منفی کسی است که پس از سلاح کشیدن و پیش از اینکه کاری انجام دهد دستگیر شود ، ولی مذهب ما همان قول اول است .
قاضی ابن براّج (ره) نیز در حد محارب (مهذب البارع جلد ۲ صفحه ۵۵۳) می گوید: اگر زخمی نکرد ومالی هم نبرد تبعید می شود وبه آنجایی که تبعید شده مکابه می شود که این شخص تبعیدی و محارب است .هیچکس با او همنشینی و خرید و فروش نکند و هم غذا نشود و اگر آن شخص به جای دیگری رفت نیز همینگونه رفتار خواهد شد و این کار ادامه می یابد تا توبه کند و اگر خواست به سرزمین مشرکان برود ممنوع می شود و اگر آنها به او راه دادند بر سر او با آنان کارزار می شود .
شیخ مفید (ره) در مقنعه صفحه ۸۰۲ می فرماید : افراد شرور که در سرزمین اسلامی سلاح می کشند ومال مردم را می گیرند امام در مجازات ایشان مخییر است؛ اگر بخواهد آنان را باشمشیر می کشد و اگر خواست مصلوبشان می کند تا بمیرند و اگر خواست دست و پایشان را بر خلاف می برد و اگر خواست از آن شهر به جای دیگر تبعیدشان می کند و کسی برآنان می گمارد، و از آنجا به جایی دیگر و باز از آنجا به جای دیگر تبعدشان می کند و هیچ جای امنی برایشان نمی گذارد تا اینکه توبه و شایستگی در ایشان به ظهور رسد .
یحیی ابن سعید نیز می گوید: مسلمان محارب مرد یا زنی است که در خشکی یا دریا ، در سفر یا در وطن ،شب یا روز سلاح بکشد . اگر ناامنی کرد و جنایتی نکرد ،از زمین نفی می شود و نفی بنا بر قولی به این است که غرق شود و بنا بر قول دیگر ،حبس شود یا یکسال از سرزمین اسلامی تبعید شود تا توبه کند و با آنان (سرزمین کفار )مکاتبه می شود که این شخص تبعیدی و محارب است به او پناه ندهید ، با او معامله نکنید و اگر به او پناه دادند با ایشان جنگ می شود (جامع للشرایع صفحه ۲۴۱).
اما پیش از آنکه به سراغ آرای مذاهب دیگر پیرامون این آیه شریفه برویم و استنباط ایشان را مبنی بر استفاده و یا عدم استفاده از این آیه در مورد حد محارب و اینکه آیا برای حد محارب زندان هست یا نه را ببینینم باید به چند نکته اشاره کنیم اول اینکه وقتی شیخ طوسی و یا شیخ مفید از آیه استفاده کرده اند که می توان چندین برخورد متفاوت با محارب نمود این اختیار بدون سبب نیست زیرا شدت عمل محارب در عمل محاربه موجب اخذ تصمیمات متفاوت در مورد او می شود یعنی اگر درآیه کریمه از « أَوْ» استفاده شده این استعمال حتما به معنای تردید از سوی خداوند متعال نیست زیرا چنین حالتی به ساحت قدسی او راه ندارد .پس این تخییری است که امام می تواند آنرا در موارد متعدد و نسبت به شدت و ضعف عمل فرد محارب اعمال کند . که می توان برای اثبات این سخن به روایت زید که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت و روایتی از امام جواد (ع) :« عن أحمد بن الفضل الخاقانی، عن آل رزین قال: «قطع الطریق بجولاء على السابله من الحجاج و غیرهم و أفلت القطاع، فبلغ الخبر المعتصم، فکتب إلى العامل بها و تأمر الطریق بذلک فقطع على طرف إذن أمیر المؤمنین ثمّ انفلت القطاع، فإن أنت طلبت هؤلاء و ظفرت بهم و إلّا أمرت أن تضرب ألف سوط ثُمّ تصلب بحیث قطع الطریق. قال: و أصلهم العامل حتّى ظفر بهم، و استوثق منهم ثمّ کتب بذلک إلى المعتصم، فجمع الفقهاء و قال ابن أبی داود: ثمّ سأل الآخرین عن الحکم فیهم، و أبو جعفر محمّد بن علی الرضا الجواد حاضر فقالوا: سبق حکم اللّه فیهم فی قوله: إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ و لأمیر المؤمنین أن یحکم بأی ذلک شاء فیهم، فالتفت إلى أبی جعفر علیه السّلام، فقال له: ما تقول فی ما أجابوا فیه؟ قال: قد تکلم هؤلاء الفقهاء و القاضی بما سمع أمیر المؤمنین، قال: و أخبرنی بما عندک. قال: إنّهم قد ضلوا فی ما أفتوا به، و الّذی یجب فی ذلک أن ینظر أمیر المؤمنین فی هؤلاء الّذین قطعوا الطریق، فإن کانوا أخافوا السبیل فقط و لم یقتلوا أحدا و لم یأخذوا مالا، یأمر بإیداعهم الحبس، فإنّ ذلک معنى نَفیُهم من الأرض بإخافتهم السبیل، و إن کانوا قد أخافوا السبیل و قتلوا النفس و أخذوا المال أمر بقطع أیدیهم و أرجلهم من خلاف، و صلبهم بعد ذلک، فکتب إلى العامل بأن یُمثل ذلک فیهم»
« راهزنان در منطقه حلولا، حجاج رهگذر را غارت کرده و فرار کردند. والی شهر آنان را تعقیب و دستگیر کرد، و عمل آنان را برای معتصم نوشت. معتصم فقها و ابن ابی داود را جمع کرد ودرباره حکم راهزنان از سایر حضار که امام جواد(ع) درمیان آنها بود نظر خواهی کرد، پاسخ دادند: خداوند حکم آنان را در آیه «انما جزاءالذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم وارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض» آورده است. امیرالمؤمنین مخیر است هر یک از احکام وارد در آیه را در باره آنان اجرا کند.
راوی ادامه می دهد: معتصم رو به امام جواد(ع) کرد و گفت: نظر شما در این باره چیست؟ امام(ع) پاسخ داد: فتوا و اظهار نظر اینان نادرست است.
امیرالمؤمنین باید در امرراهزنان بنگرد. اگر فقط رهگذران را ترسانده اند ولی کسی را نکشته و مالی را نستانده اند، دستور زندانی آنها را صادر کند و معنای «نفیهم من الارض» به سبب ترساندن رهگذران همین است. اگر رهگذران را ترسانده و کسی را کشته اند دستور کشتن آنان را صادر کند. اگر رهگذران را ترسانده و کسی را کشته اند ومالشان را گرفته باشند[خلیفه] دستور دهد دست و پای آنان را از چپ و راست ببرند و پس از آن به دارشان آویزند. معتصم به کارگزار خود نوشت تا نظر امام جواد(ع) را در حق راهزنان اجراکند.»(تفسیر عیاشی ج ۱ ص ۳۱۴،ح۹۱؛بحار الانوار ج ۷۶ ،ص۱۹۷؛وسایل الشیعه ج ۱۸ ،ص۵۳۵ح۸)
اشاره کرد .
نکته بعدی که باید به آن پرداخت همان موضوع اصلی سخن که نقش زندان در حقوق کیفری اسلام است می باشد آنچه در کلام فقها مشهود است نشان می دهد اسلام در کیفر دهی به دنبال اصلاح فرد مجرم است،زیرا بنا بر آنچه از کلام بزرگان نقل شد همگی سختگیری را تا آنجایی لازم می دانند که فرد مجبور به توبه شود و حتی نمی گذارند که او از حدود جامعه اسلامی خارج شود زیرا کماکان او را جزء جامعه ی اسلامی می دانند و حتی برخی از بزرگان خروج او از دار الاسلام را خطرناک برای ایمان او می دانند، زیرا امکان دارد وی مرتد شود واصلا به همین دلیل اجبار کردن مسلمان به سکنی در دارالکفر امری ناممکن می دانند و از همین جاست که عده ای استنباط زندان از این آیه نموده اند (تفسیر کبیر جلد ۱۱ صفحه ۲۲۲ به نقل از تفسیر تسنیم جلد ۶ ص ۳۸۳) اما آنچه علمای اهل جماعت بیان کرده اند دال برکیفر زندان برای شق خاصی از محاربان است مانند بیان واصلی در اختیار جلد ۴ صفحه ۱۱۴ ،ابن تیمیه در منهاج السنه صفحه۵۳۲ ،شوکانی در نیل الاوطارجلد ۷ صفحه ۱۵۵ جزیری به نقل از شافعیان ،حنبلیان و مالکیان در الفقه علی المذاهب الاربعه جلد۵ صفحه ۴۰۹ که آنچه ایشان از قول مذاهب نقل می کند باهم اختلافاتی در موارد خاص دارد ولی در کل کیفر زندان را برای این مورد (یعنی خروج محارب بدون قتل نفس وگرفتن مال ) تجویز نموده اند.
هر چند در شیعه نیز فتاویی همچون نظر علمای اهل سنت یافت می شود مانند بیان شیخ طوسی در مبسوط (جلد ۸ صفحه ۴۸) و فتوای ابن زهره در غنیه النزوع صفحه ۲۰۲ و این فتوا که صاحب جواهر در آن ها احتمال تقیه داده است.استنباط شده از مسند زید و نیز روایت عیاشی از امام جواد (ع) است که متن روایات به شرح ذیل می باشد عین عیاشی عن ابی جعفر محمد ابن علی الرضا (ع): فان کانوا اخافوا السبیل فقط ولم یقتلوا احدا و لم یأخذوا مالا امر بایداعهم الحبس، فان ذلک معنی نفیهم من الارض باخافتهم السبیل .
اگر محاربین فقط راه را ناامن و ترسناک گردانند و کسی را نکشده و مالی از کسی نگرفته اند ، حکم میشود که زندانی شوند . این است معنای (نفیهم من الارض) در صورت ترسناک ساختن راه ها (وسائل جلد ۱۸ صفحه ۵۳۶)
و مسند زید از امیر المومنین (ع): « حدثنی زید بن علی عن ابیه عن جده عن علی (ع ) قال: إذا قطع الطریق اللصوص واشهروا السلاح ولم یأخذوا مالا ولم یقتلوا مسلما ثم اخذوا حبسوا حتى یموتوا وذلک نفیهم من الارض فإذا اخذوا المال ولم یقتلوا قطعت أیدیهم وأرجلهم من خلاف، وإذا قتلوا وأخذوا المال قطعت أیدیهم وأرجلهم من خلاف وصلبوا حتى یموتوا فان تابوا قبل ان یؤخذوا ضمنوا المال واقتص منهم ولم یحدوا. »
«دزدها آنگاه که دست به راه زنی زده و اسلحه بکشند ،اما کسی را نکشته و از کسی مالی نگرفته باشند ، ودستگیر شوند ، زندانی می شومد تا بمیرند و این است معنای (نفیهم من الارض )(مسند زید صفحه ۳۲۶) .
همانگونه که از فتوای اکثریت بزرگان شیعه پیداست ظاهرا به دلیل ضعف در سند و تعاریض با احادیث قوی السند ومدلل تر به ضمون این روایات فتوا داده نشده شده است .
آنچه بیان شد نه به دلیل بررسی حد محارب بود ، بلکه برای بررسی آیه ای بود که به عنوان مورد استناد ومنبع مشروعیت ساز برای کیفر زندان مورد استفاده قرار می گیرد و دیدیم که چنین نبود یعنی حداقل آیه مورد بحث مفید این معنا نبود که فقهای شیعه برای محارب زندان را تجویز نموده باشند. زیرا ما برای به دست آوردن نقش زندان در حقوق کیفری اسلام ابتداء باید بدانیم اصلا زندان در شریعت تشریع شده است یا نه که فعلا با بررسی این آیه به چنین نتیجه ای حداقل از نظر علمای شیعه مذهب نرسیده ایم لیکن اگرنظر علمای سنی مذهب و قلیلی از فقهای شیعه که نظر بر زندانی شدن محارب داشتند را بپذیریم و در واقع اگرروایاتی که بیان شد را مبنای فتوا قرار دهیم باید بگوییم، بنابر مسند زید که روایت آن منقول از امیر المومنین علی (ع) بود نقش چنین زندانی بنا بر ظاهر روایت ،ایمن کردن جامعه از شر اشرار است. زیرا در اینجا به زندان ابد حکم شده است و بحث اصلاح متهم مطرح نیست و از روایت عیاشی منقول از امام جواد (ع) چیز در این باب چیزی قابل فهم نیست و ظاهر روایت در مورد مشخص نمودن نقش زندان برای بعض از محاربین ساکت به نظر می رسد .شاید بتوان روایت امیر المومنین (ع) را تخصیصی برای روایت امام جواد (ع) در نظر گرفت زیرا در این روایت امام علی (ع) چگونگی زندان و معبد بودن را مشخص می کنند در حالی که روایت امام جواد (ع) بسیار کلی تر به نظر می رسد . اما با توجه به سخن علمای جماعت مبنی بر استنباط حکم زندان از آیه سابق الذکر ایشان نیز بنا بر نظر مالک تا زمان توبه حکم به زندانی بودن فرد مجرم می دهند این نظر موافق نظر موصلی و مذاهب اربعه نیز هست. در این میان ابن تیمیه با تعزیری خواندن این زندان برای آن نقش تربیتی و تنبه آور قائل است.
حبس در مورد تخلفات جنسی
در نظام کیفری اسلام زندان در مورد رفتار های جنسی خارج از موازین تائید شده شریعت مقدسه نیز وضع شده است مانند زنا برای زنان شوهر دار که در آیه ۱۵ سوره مبارکه نساء بدین شرح بیان گردیده است « وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَهَ مِن نِّسَآئِکُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعهً مِّنکُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا»«و از زنان شما کسانى که مرتکب زنا مى‏شوند چهار تن از میان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان] را در خانه‏ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهى براى آنان قرار دهد »
هرچند این آیه بعد ها نسخ گردید و جلد (شلاق ) و سنگسار جای آن را گرفت ولی همین آیه حداقل جواز بر زندانی کردن در امور خارج از موازین جنسی را تائید می کند .
حال باید بیان کرد که طبق نظر فقهای اسلام چه کسانی در مورد تخلفات جنسی حبس می شوند و نقش حبس برای هرکدام چگونه است بنا بر آنچه از روایت ابی مریم در من لا یحضره الفقیه جلد ۴ ،وسایل جلد ۱۸ ،وافی جلد ۱۵،مسند زید صفحه ۲۹۸ منقول است متن روایت:« عن یونس بن یعقوب، عن أبی مریم، عن أبی جعفر علیه السلام قال :«أتت امرأه أمیر المؤمنین علیه السلام فقالت:‌إنّی قد فجرت، فأعرض بوجهه عنها فتحوّلت حتّی استقبلت وجهه فقالت: إنّی فجرت، فأعرض عنها، ثمّ استقبلته فقالت: إنّی قد فجرت، فأعرض عنها ثمّ استقبلته فقالت: إنّی فجرت، فأمر بها فحبست و کانت حاملاً، فتربّص بها حتّی وضعت، ثمّ أمر بها بعد ذلک فحفر لها حفیره فی الرّحبه و خاط علیها ثوباً جدیداً و أدخلها الحفیره إلی الحقو وموضع الثدیین و أغلق باب الرّحبه و رماها بحجر،‌الخ»« زنی نزد امیرالمونین علی (ع) آمد و گفت من زنا دادم حضرت روی خود را از او گردانید . زن به همان سمت برگشت تا روبروی آن حضرت قرار گرفت و گفت من زنا دادم . امام رویش را از او گردانید سپس روبروی او ایستاد و گفت من زنا دادم امام رو از او برگرداند باز به او رو کرد و گفت من زنا دادم حضرت دستور داد : وی را که بار دار بود حبس کنند،در حبس ماند تا وضع حمل کرد سپس دستور داد گودالی در فضای باز برای او بکنند و دستور داد برای او لباس جدیدی دوخته شود و او را تا کمر و تا جای دو پستان ، داخل حفره کردند و در حیاط را بست و سنگی به او زد …)
و روایت عاصم ابن حمید از امام باقر (ع) منقول در تهذیب جلد ۱۰ و استبصار جلد۴ « قضی امیر المؤمنین(ع) فی ولیده کانت نصرانیه فاسلمت و ولدت لسیدها ثم ان سیدها مات و اوصی بها عتاقه السریه علی عهد عمرفنکحت نصرانیا دیرانیا و تنصرت فولدت منه ولدین وحبلت بالثالث فقضی فیها ان یعرض علیها الاسلام، فعرض علیها الاسلام فابت، فقال:ماولدت من ولدنصرانیا فهم عبید لاخیهم الذی ولدت لسیدها الاول وانا احبسها حتی تضع ولدها فاذا ولدت قتلتها،»« در زمان عمر کنیزنصرانی مسلمان شد و از صاحب خود فرزندی به دنیا آورد، صاحب اواز دنیا رفت و وصیت کرد که او را به عنوان کنیز سریه، آزاد کنند [نه به عنوان ام ولد که از سهم الارث فرزند آزاد می شود] پس از مدتی بامرد نصرانی در دیر ازدواج کرد و به دین نصاری درآمد و از او دو فرزندبه دنیا آورد و به فرزند سوم حامله شد.»و نیز روایاتی با روایات نقل شده در باب زنی که زنا داده و آبستن ظاهرا حکم چنین است که او را تازمان وضع حمل زندانی می کنند تا فرزند خود را دنیا آورد یعنی زندان در این مورد جنبه بازداشت دارد و خود مجازات مستقل به حساب نمی آید بلکه بنا بر بیان روایت شریف مجازات چنین فردی سنگسار می باشد . شیخ مفید (ره) نیز چنین فتوا داده است « اگر زنی باردارد زنا داد زندانی می شود زندانی می شود تا وضع حمل کند و از نفاس خارج شود بعد از آن حد بر او جاری می شود (مقنعه صفحه ۷۸۲) .پس بنا بر آنچه در این روایت و روایت مشابه نقل می شود و مختص زن زنا کار هم نیست بلکه مرد زنا کار را در نیز در بر می گیرد و حبس در اینجا نقش بازداشت را دارد و برای جلوگیری از فرار متهم است . پس با نسخ آیه مورد اشاره (آیه ۱۵ سوره مبارکه نساء )که حبس معبد را تشریع کرده بود و خود حبس جنبه کیفر را داشت دیگر حبس در این مورد کیفر به حساب نمی آید اما برای اثبات ادعای خود مبنی بر حبس مردن محصن پیش از اجرای حد رجم نیز بهتر است روایتی را نقل کنیم «مردی را نزد امر المونین (ع) آوردند که مقر به زنا بود امام به او فرمود آیا زن داشتی ؟ گفت بله فرمود: پس سنگسار خواهی شد او را به زندان فرستاد وقتی شب شد مردم را برای رج او جمع کرد یکی از آنان گفت ای امیرمومنان او با زنی ازدواج کرده ولی هنوز امیزش نکرده است علی (ع) با این سخن خوشحال شد و حد را بر او جاری ننمود .»(مستدرک الوسایل جلد ۱۵ صفحه ۵۶سنن سعید بن منصور جلد ۱ صفحه ۲۱۹)
در مورد سایر جرایم جنسی مانند : زنا با محارم ،حبس زنا کار مجرد ،حبس کسی که زنی را نگه دارد که دیگری با او زنا کند ،حبس قواد ،حبس کسی که با کنیز مشترک زنا کند. علمای اسلام بخصوص علمای شیعه حکم به حبس نکرده اند مگر به صورت شاذ.
در مورد زنای با محارم آنچه اجماعی به نظر می رسد همان قتل است یعنی فرد زانی را با ضربت شمشیر به قتل می رسانند ولی فرضا اگر زنده ماند او را حبس ابد می نمایند تا بمیرد یعنی آنچه مد نظر است نابود شدن فرد زنا کار با محارم است و اگر روایاتی در کافی و من لایحضره الفقیه مبنی بر حبس کردن معبد این زنا کار پس از اجرای حد وجود دارد تعزیر یا حکمی جداگانه به نظر نمی رسد یعنی برای چنین فردی حتما دو حد و یا تعزیر وجود ندارد بلکه اگر زندانی هم تشریع شده برای این است که در فرض محال بعد زده شدن گردن فرد زنا کار با محارم ، او زنده بود در زندان ودر حکم مرده باشد زیرا نمی توان برای یک جرم دوبار حد جاری نمود پس باید در زندان باشد تا بمیرد در واقع اینگونه زندانی جنبه تتمیم حد اول را دارد . و در واقع زندان ابد همانگونه که کشتن چنین فردی موجب راحتی جامعه از شر او می شود موجب راحتی جامعه از خباثت چنین مجرمی می باشد . و در واقع جنبه کیفر مستقل ندارد.
روایاتی که موجب مناقشه هستند بدین شرح می باشند.
« ابن عبد الله بن مهران، عمن ذکره، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سألته عن رجل وقع على أخته؟ قال: یضرب ضربه بالسیف، قلت: فإنه یخلص؟ قال: یحبس أبدا حتى یموت.»
«از امام صادق (علیه السلام) درباره مردی که با خواهرش همبستر شده بود پرسیدم ،فرمود :یک ضربت شمشیر به او زده می شود . گفتم اگر از مرگ رهایی یابد چه؟ فرمود حبس می شود تا بمیرد .(کافی ج ۷ ص۱۹۰ح۳)
«روی صفوان بن مهران عن عمرو بن السمط ،عن علی بن الحسین (علیهما السلام) فی الرجل یقع علی اخته ؟قال :یضرب ضربه بالسیف ،بلغت منه ما بلغت ،فان عاش خلد فی الحی حتی یموت »
«از علی ابن حسین (علیهما السلام)در مورد مردی که با خواهر خود همبستر می شود رواییت شده که فرمود : یک ضربه شمشیر با شدت هر چه تمامتر بر او زده می شود اگر زنده ماند در حبس می ماند تا بمیرد .» (من لا یحضره الفقیه ،ج ۳ ص۱۹ ،ح۱؛وسایل الشیعه ج ۱۸ ،ص۸۷،ح۱۰)
حبس برای پیشگیری از وقع جرم زنا
« روی الحسن بن محبوب ،عن عبدالله بن سنان ،عن ابی عبدالله قال : جاء رجل الی رسول الله فقال: ان امی لاتدفع یدلامس قال :فاحبسهما.قال :قد فعلت . قال فامنع من یدخل علیها .قال : قد فعلت . قال :فقیدها فانک لا تبرها بشی افضل من تمنعها من محارم الله عزوجل »
«امام صادق(ع) فرمود :شخصی خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت :مادرم ،دست بیگانه را رد نمی کند (یعنی به او زنا می دهد ) پیامبر (ص) فرمود : او را حبس کن . گفت : کردم . فرمود : نگذار کسی پیش او برود . گفت: چنین کردم . فرمود او را در بند کن هیچ خوبی در مورد او بهتر از این نیست که جلو گناه کردن او را بگیرد.»(من لا یحضره الفقیه ج۴،ص ۱۱۵،ح۶)

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “نقش زندان در حقوق کیفری اسلام”

قالب وردپرس