» آخرین مطالب :
قال رسول الله (ص) : إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق:

چه بسا نصیحت کننده که خائن باشد

مطلب در یکی از سایت ها نظرم را جلب کرد مطلب پیرامون حجاب با این مضمون که نویسنده (که ظاهرا خانم بود ) به چادری بودن خود افتخار کرده بود و مطالبی نزدیک به این گفته بود که چادر ارثیه حضرت زهرا (س) است و… در زیر این مطلب شخصی نظری ابراز کرده بود که بیش از متن توجه من را به خود جلب کرد او نوشته بود :« خواهر مومنه ام امید وارم چنین پوششی را به انتخاب خود نه توصیه و تشویق دیگران برگزیده باشی و فرا تر از آن آرزو میکنم سایر بندگان خدا حق انتخاب لباس ( ابتدائی ترین حق زندگی انسان امروز ) خود را داشته باشند و احدی مزاحم نوع پوشش زنان جامعه نگردد. و مهمتر از آن ای کاش رنگ چادر شما مسلمانان آگاه و آزاد اندیش چون آیات نورانی قرآن سفید باشد تا نه ما یگوییم که چادر سیاه از دید قرآنی و عرفانی ما نماد جهل و تاریکی است زیراسود ناشی از سوداگری پارچه سیاه وارداتی در ایران ( که به ملیاردها دلار می رسد ) به جیب استعمار گران انگلیسی می رود همان انگلیسی که سیاست مدار برجسته اش چرچیل به ملکه وقت گفت تازمانی قرآن در خاورمیانه هست استعمار نیز هست…»
اولین نکته ای که در این اظهارنظر توجه من را جلب کرد لحن مودبانه ای نوشته بود که در واقع بهترین راه برای اثر گذاری هر گفته و یا هر متنی است و دومین نکته ظاهر خیر خواهانه نویسنده ی متن است و سومین نکته وجه نصیحت گونه ی نوشتار می باشد البته نکاتی دیگر هم در متن می توان جست ولی ما در این جا قصد ورود به تمامی ابعاد پنهان و پیدای نوشته ی فوق الذکر را نداریم و در واقع اصلا قصد نقد این نوشته را نیز نداریم. زیرا نقد نوشته ای از نویسنده ای مجهول و گمنام،نه ارزش علمی دارد و نه جز اتلاف وقت ثمری در بر خواهد داشت .آنچه در این نوشته مورد توجه ماست چیزی جز این نیست که نگارزنده ی سطور بالا مطالب خود را نه با وجه تخریب حجاب و تمسخر آن نگاشته بلکه با عنوان کردن مسئله ای که مورد اتفاق همگان است یعنی آزادی آرا و اندیشه ها، و نیز باز کردن پنجره ای نو یعنی نگاه اقتصادی به پوشش چادر، خواسته تا این پوشش را ابزاری استعماری و نه در مقابل استعمار جلوه دهد . در مورد نوع پوشش باید گفت ،پوشش برگفته از آداب و روسم و نیز مولفه هایی مانند دین است و و تازمانی که اکثریت جامعه را مسلمانان تشکیل می دهند نمی توان انتظار داشت که بی حجابی بر خلاف آنچه قرآن به آن امر کرده در جامعه جاری باشد البته عده ای بر آن باور هستند که حجاب امری ضروری نیست که بایدبه ایشان گفت اینطور نیست زیرا قرآن کریم در مورد حجاب می فرماید :«و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان آشکار نکنند».(سوره نور، آیه ۳۱). پس حجاب امری قطعی و حتمی است زیرا غیر از آیات قرآن که ممکن است عده ای به متشابهات آن چنگ بزنند سنت قطعی معصومین نیز حتمی بودن حجاب را تائید می کند. پس بر حکومت و مومنان واجب است تا برای برپاداشتن واجب اقدام نمایند که همین امر موجب وجوب امربه معروف و نهی از منکر می شود واز سویی دیگر آزادی فردی تا جایی محترم است که عمل به آن منجر به توهین و جریحه دار شدن افکار و احساسات عمومی نباشد .
مسئله بعدی رنگ چادر است ایشان نورانیت آیات قرآن را با رنگ حجاب مقایسه نموده اند که جای بسی شگفتی دارد زیرا نورانیت باطنی قرآن که طهارت محض است چگونه به رنگ مادی چادر که شاید سیاه و یا هررنگ دیگری باشد ارتباط می یابد . البته جا دارد از نویسنده سوال شود دید قرآنی و عرفانی شما چیست که با دید قرآنی و عرفانی تمامی فقها که رگ سیاه را در چادر و عبا و کفش مستثنی نموده اند ؟ البته شاید این دید قرآنی و عرفانی از دید اقتصادی و مشفقانه ی ایشان نسبت به صنعت نساجی نشاءت می گیرد ولی باید در مورد استعمار و ارتباط آن با چادر نوشته ای از فرانتس فانون، نوسنده فرانسوی نقل کنیم که می گوید :« هر چادری که دور انداخته می شود افق جدیدی را که برای استعمار ممنوع بوده در برابر او می گشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی، امیدهای حمله ور شدن استعمار ده برابر می شود و دیدن در برخورد با زن محجبه یک طرفه است و طرف مقابل نمی تواند او را ببیند و زنی که دیده نمی شود تسلیم نمی گردد و خود را عرضه نمی کند.»
« اولین اقدام غیر فرهنگی که فرانسه در کشور الجزایر صورت داد، تلاش برای از بین بردن حجاب بود؛ و در این کار موفق هم شد، و هر چه (توانست) بدن زن الجزایری را بیشتر عریان کند، چنگـــــــــــال استعمار بیشتر به حلقوم الجزایر فرو رفت. اما مجداً زن الجزایری شخصیت خود را بازیافت و مبارزه علیه استعمار را آغاز گردانید.» سالنامه زن، بهمن ۱۳۷۱، ص ۴۳
اما سخن آقای چرچیل که در متن نقل شده است این سخن از بعدی کاملا درست زیرا قرآن خود می فرماید :« هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ»«اوست کسى که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره‏اى] دیگر متشابهاتند [که تاویل‏پذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنه‏جویى و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مى‏کنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه‏داران در دانش کسى نمى‏داند [آنان که] مى‏گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمى‏شود»(سوره مبارکه ال عمران آیه ۷)
پس همیشه عده ای هستند که با تحریک افرادی مانند مستر همفر ،وامبری ،کوهن وامثال ایشان که اتفاقا همگی جاسوسان انگلستان بودند دست به تحریف و تاویل دین به نفع خود می زنند . پس این دین نیست که موجب نفوذ استعمار است بلکه تحریک عوامل خارجی ، عوام بودن بسیاری از جامعه و مسائلی از این دست است که موجب نفوذ استعمار می شود هرچند دست آویز آن دین باشد . و بر هر عاقل و منصفی روشن است که نمی توان پدیده ای مهم مانند دین را را طرد و متروک آن هم به دلیل اینکه عده ای آن را خوب نمی فهمند و یا استعمار از آن استفاده می کند .

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “چه بسا نصیحت کننده که خائن باشد”

قالب وردپرس