» آخرین مطالب :
قال رسول الله (ص) : إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق:
بهاییت

بهاییت

نقدی بر آئینی ساختگی (بابیت و بهایت)

فهرست مقاله
۱- مقدمه
۲- سید علی محمد باب ( بابیت )
۳-سرچشمه ا نحراف
۴-دلایل باب برای ادعاهای خود مبنی بر مهدویت و نبوت
۵- فلسفه ، عقاید و احکام آئین باب
۶- بهائیت ( بهاء الله و عبدالبهاء و …)
۷- مشخصات شخصی حسینعلی بهاء
۸- نوشته های بهاء الله
۹- مبلغان بهائیت
۱۰- مهمترین نوشته های عبدالبهاء
۱۱- اعتقادات بهائیان
۱۲- آئین و تشکیلات بهائیت
۱۳- گفتنی هایی از بهائیت
۱۴- نتیجه گیری
۱۵- منابع

مقدمه
یکی از نیازهای جوامع امروز که طالب حقیقت هستند ، شناخت فرقه هایی است که در قالب ادیان ایجاد شده است این نیاز از آنجا نشأت می گیرد که گفته شده دین در مفهوم کلی راهنمای زندگی بشر است لذا بر افراد طالب حقیقت تکلف است تا دین راخالص و سالم بشناسند و در این رهگذر مفتون فتن نشوند و رهزنان راه امر را بر آنان مشتبه نگردانند. حال در این مقاله نگاهی به تاریخچه بابیت و بهائیت که از فرق ضاله است می افکنیم ، سپس به شخصیت بزرگان این فرقه پرداخته و با نگرش و تفکر آنها آشنا خواهیم شد و بعد از آن به بعضی از مباحث فلسفی و عقاید و احکام آنان می پردازیم .
امید است که این نگاه به ما در شناخت فرقه بابیت و بهائیت کمک شایانی کند.

سید علی محمد باب (بابیت)
سید علی محمدباب در سال ۱۲۳۵ اول محرم ، در شیراز چشم به جهان گشود و در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ معدوم شد . سد علی محمد در دوران کودکی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی دائی خویش قرار گرفت وی از اعوان جوانی رفتارهای مرتاضگونه ای را از خود بروز می داد که شاید زمینه ی بسیاری از اعمال او در دوران بعدی زندگیش باشد. او در دوران جوانی به ادبیات فارسی و عربی پرداخت و بعد به سراغ دروس حوزوی رفت و با حضور اختیاری در بعضی از دروس سر رشته ای از علوم اسلامی به دست آورد، در کنار این مباحث مطالعاتی نیز در دانش هایی همچون روانشناسی داشتهاست ،این را هم باید اضافه کردکه سید علی محمد دستی هم بر خطاطی داشته است . این بیوگرافی از سید باب ، او را فردی با سواد معرفی می کند ،در حالی که پیروان او درسددند تا وی را امی (بی سواد) جلوه دهند تا بدین وسیله بتوانند کراماتی برای او بتراشند . وی برای تجارت به بوشهر عزیمت می کند و تا ۱۲۵۵یعنی تا سن ۲۰ سالگی در این شهر اقامت می گزیند. او در همین سال به کربلا عزیمت می کند و با سید کاظم رشتی آشنا می شود و در درس او حاضر می گردد. البته پیروان سید باب شرکت وی را در جلسات درس سید کاظم رشتی انکار کرده اند ، این در حالی است که خود بر حضور در این جلسات تصریح دارد .

سرچشمه انحراف
از مباحث مهم و از آغازین انحرافات سید علی محمد این است که تعالیم کسائی و رشتی (اساتید باب) نوع خاصی از مهدویت را ترویج میکرد وآن چیزی نبود جز نوعی بودن مهدویت یعنی اینکه مهدی موعود شخص خاصی نیست و هرکسی میتواند مهدی موعود(عج) باشد که این امر برخلاف تمامی اعتقادات مسلمین است که مهدی را از فرزندان فاطمه زهرا(س) میدانند. یعنی مهدویت هم فرهنگ است و هم شخص بخصوصی مهدی موعود است، این افراد(رشتی و کسائی) با سخنانی مانند: زود است که پس از من(سید رشتی) امام غائب آشکار شود ویا شاید امام غائب یعنی کسی که روح امام در او ظاهر می شود در میان شماها باشد و به شاگردان و پیروانش تاکید می کرد که بر یکایک شما لازم است شهرها را بگردید و ندای امام غائب رااجابت کنید ،سید علی محمد باب نیز بر اساس این القائات به شیراز مسافرت کرده ، بعد از مدتی در این شهر با فردی به نام ملاحسین بشرویه ای آشنا شده واین فرد با اعمال خود باعث شد تا باب در ادعا برای مهدویت راسخ تر شود.
سید باب در شیراز مقدمات دعوی خود را این چنین که بر بعضی از سوره های قرآن مانند سوره یوسف ،سوره کوثر و دعاها و خطبه ها تفسیرمی نوشت ، اظهار کرد ، او خود را به عنوان باب یعنی واسطه ای میان امام غائب و مردم می شمرد و می گفت : هرکس می خواهد امام غایب را ببیند ،باید از در (باب) وارد شود و خود را همان باب می خواند . بعد از مدتی نیز عده ای از مردم ساده و جاهل به او گرویدند.

دلایل باب برای ادعا ها ی خود مبنی بر مهدویت و نبوت
در این بخش از مقاله، سه علت را می توان مورد بررسی قرار داد که موجب شد سید باب چنین ادعایی کند (امامت ، پیامبری و …) ،
۱٫ روحیات سید علی محمد باب است.
او به واسطه علاقه به امور مذهبی به کربلا رفت و در نزد سید کاظم رشتی به تحصیل پرداخت .سید باب ، طالب دانستن موضوعات جدید بود ، انجیلهای را که به فارسی ترجمه شده بودند خوانده و اغلب با یهودیان شیراز برای کسب اطلاع ، تماس گرفته ودرصدد شناختن مذهب زرتشتیان برآمده بود، و برای اطلاع از کتابهایی که از روی اعداد حروف ابجد ، علوم و فرضیه های فلسفی را حل می کند ، کوشش نموده .وی در جوانی نیز به زیارت مکه رفت و با تمام اوصافی که گفته شد، در عوض اینکه با ایمان محکمتری برگردد ، از راه شریعت معمول خارج گردید وفرقه ای ضاله را بنیان نهاد.
۲٫ جهالت برخی از مردم
چون وی شخصی شیرین سخنی بود و رفتاری ساده و قیافه ای زیبا و جوان داشت ، عده ای از مردم به اطراف او جمع شدند . توهمات باب به حدی رسید که ادعا کرد به او وحی و الهام می رسد و پیامبر است و (نقطه ی اولی) است . یعنی خود آفریننده ی حقیقت ومظهر (الله) است و از آن موقع به (حضرت اعلی) ملقب گردید .
۳٫آشفتگی اوضاع سیاسی واقتصادی و مذهبی ایران
یکی از دلایل ادعا های باب اوضاع آشفته سیاسی اقتصادی و مذهبی ایران بود که موجب شد چنین مولود شومی پای به عرصه ی وجود نهد.
در ادامه شایان توجه است که باب وام دار اعتقادی از اسماعیلیه نیز بود که می گفتند هر پیامبر دوره ای خاص دارد، همچنین باب قیام خود را به نوعی متصل به اسماعیلیان می دانست. اگر بخواهیم شاخصان ،از پیروان باب را نام ببریم می توانیم از افرادی چون ملاحسین بشرویه-ملامحمد مازندرانی – حاکم اصفهان منوچهر خان معتمد الدوله-سید حسین یزدی – ملا محمد علی ربیب – آقا سید زنوزی ملا عبدالخالق یزدی–ملاعلی اصغر مجتهد نیشابوری– قره العین(زرین تاج) دختر حاج ملاصادق قزوینی – ملا محمد علی زنجانی – سید یحیی دارابی – ملاشیخ علی ملقب به حضرت اعظم – میرزا حسینعلی ملقب به (بهاء الله) و میرزا یحیی صبح ازل را نام برد.

فلسفه و عقاید و احکام آئین باب
در این بخش از مقاله بر فلسفه ، عقاید و احکام آئین باب به صورت اجمال می پردازیم . احکام آئین باب ،یا عینا از اسلام کپی برداری شده اند یا نقطه ی مقابل دستورات الهی اسلام هستند .فی المثل در اسلام که حکم معامله (ربا) حرام است باب حکمی بر ضد آن داده و آن را امری حلال شمرده است . او خود را کوثر و سفیر امام عصر(عج)معرفی میکرد و خود را به عنوان کسی که بابی است برای شناخت خدای عزوجل معرفی می نمود.

در این بخش به بعضی از احکام باب اشارت می کنیم:
او در باب ارث برای شخص متوفی بحثی را بیان میدارد که تقلیدی از مبحث ثلث در اسلام است که میت حق دارد یک سوم اموال را برای خود وصیت کند.

حکم سید باب به رفع حجاب و آزادی و معاشرت زنان و مردان :
از دیگر احکام و قوانین پوچ آئین باب ، تصریحی است که او درباره تساوی حقوق زن و مرد و رفع حجاب از زنان کرده است . و این دستور او یعنی کشف حجاب ، در کتاب دیگرش تفسیر سوره یوسف بیان شده است.

حکم آزادی ارتباط زنان با مردان بیگانه وقتی که شوهرانشان عقیم باشند:
سید باب ، پا را از این هم فراتر گذاشته و این اجازه را به زنانی که شوهرانشان عقیم باشند ، داده است که با مردان دلخواه خود ارتباط برقرار کنند تا بتوانند دارای بچه و فرزند باشند . او این حکم را در باب ۱۵ از واحد چهارم کتاب بیان نوشته است.

حلال بودن ربا خواری در آئین باب :
سید باب احکام بیع و تجارت را یک جا از دین اسلام اقتباس کرده ثبوت آن را موکول به رضایت متعاملین دانسته اند ، ولی سید باب بیع ربوی (ربایی) را که در اسلام آن را حرام میداند و به عنوان جنگ با خدا از آن یاد میکند را ، حلال شمرده و در باب ۱۸ ازواحد پنجم بیان در این باره سخن گفته است .
باب در ایجاد آئین های تازه ی خود در بیشتر احکام و عبادات کوشیده از احکام و عبادات دین مسلمانان تقلید کند .احکامی در صورت مشابه اسلام ولی در نقطه ی مقابل ، برای مومنان آئین خود تشریع کند ، تا در هیچ موضوع و مساله ای از دین اسلامی ، کمترنداشته باشد . از این رو او ناچار بود مناسک حج و زیارت رفتن را هم تشریع کند تا پیروانش همانند مسلمانان که به زیارت حج و مکانهای مقدسه روند به محلی برای انجام حج ویژه ی خود بروند . روی این مبنی ، سید باب وصیت کرد که جسد او را در یکی از( حرمین ) یعنی مکه یا مدینه دفن کنند و مانند امامان شیعیان و سنیان روی قبر او گنبد و بارگاه بسازند و اندرون مقبره را ، آئینه کاری کنند تا زیارتگاه بابیان باشد و نیز سفارش کرده است که حرم مقبره او را دارای نود وپنج در گردانند تا بندگانش به آنجا بیایندو به عنوان زیارت حج ، خدا را زیارت کنند ، ولی گویا اینکه سید باب از این قصدش بر می گردد و بر آن می شود که کعبه بابیان را در جای دیگر که از کعبه مسلمانان دورباشد قرار دهد و می گوید که حرم او را در زادگاهش شیراز بسازند و هر سال بابیانمناسک حج را در آنجا انجام دهند . او تصمیم و حکم تازه را در باب شانزدهم از واحد چهارم بیان کرده . در هر حال مذهب بابیه اصلاً از شاخۀ شیخیه و در حقیقت تطوری از آن طریقه است . و شیخیه شعبه ای از طایفه ی اثنی عشریه هستند که در فروع اجتهاد راجایز ندانسته بر طبق اخبار آل محمد (ص) عمل می کنند و اصول دین را نیز منحصر در چهار رکن معرفت می دانند . معرفه الله ،معرفه النبی ، معرفه الامام ، معرفه شخص کامل ، و رکن رابع را وسیله ی معرفت ارکان سائره دانسته ، توجه به او را توجه به حقمی دانند و لازم می شمرند که همیشه در غیبت امام ، باب و نایب حقیقی او در میان مردم ظاهر و مشهور باشد .

بهائیت – بهاء الله و عبدالبهاء و ..
در میان گفتار بابیت گفته شده که سید باب ۱۸ نفر از مومنین نخستین خود را ملقب کرده بود و دو نفر از آنها دو برادر بودند به نام (میرزایحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاء) پسران میرزا عباس نوری که در تهران زاده شده بودند . دو برادری که سرنوشت هر کدام از آنان ، منشأ فرقه ای در آئین باب گشته و سرانجام میرزا حسینعلی بهاء که زیرک تر و باهوشتر و موقعیت شناس تر از برادرش میرزا یحیی بود توانست آئین و فرقه ضالۀ خود را فراگیرتر کند . این دو برادر میان خود نزاع هایی داشتند . بطوری که دردورانی که حسینعلی بهاء به عنوان دستیار صبح ازل انجام وظیفه می کرد به فکر کار دیگری بود ، یعنی می خواست همان (من یظهره الله) باشد توضیح این مطلب چنین است که : سید باب در چند جای کتاب بیان از ظهور شخصی به ظاهر بزرگ در آینده سخن گفته و درباره او پیشگویی کرده و گفته است : بابیان باید از او اطاعت کنند ولی زمان ظهور این شخص بزرگ (من یظهره الله) را به طور رمزی و با حساب حروف جُمل ، تعیین کرده است باب مقام شاخص و بلندی برای او قائل شده بود. آنچنان مقام بلندی که شیعیان ۱۲ امامی برای امام دوازدهم و مهدی منتظر خود قائلند . باب اطاعت از او را ، بر همه پادشاهان روی زمین واجب شمرده است . دقت در این مسأله اهمیت دارد که تعداد حدوداً ۹ نفر بعد از باب ادعای (من یظهره اللهی) را کردند.اولین شخص فردی هندی بوده نفر هشتم هاشم کاشانی بوده است و نهمین نفر از آنها که شانس و موقعیت بیشتری در این زمینه داشته میرزا حسینعلی بهاء بوده است . یکی از نکات مهم در مورد من یظهره الله این است که برای سفارشها و پیشگوئیهای سید باب ، در مورد ظهور (منیظهره الله) نه میرزا بهاء و نه مدعیان دیگر مقام من یظهره الله هیچکدام نمی توانستند همان شخصی باشند که باب از ظهور او خبر داده بود ، زیرا که : برابر گفته باب ، بایستی که من یظهره الله پس از گذشتن زمان به اندازه حروف کلمه (مستغاث) و یا (غیاث) که کمتر از ۱۵۰۰ سال نمی توانست باشد ظهور کند ، وانگهی باب در این باره گفته بود ، زمانی که من یظهره الله ظهور می کند شماره بابیان روی زمین افزون و بر دشمنان دیگر چیره می شوند و از خودشان پادشاهانی خواهند داشت ، که آنان تاج های جواهرنشان خود را به پای (من یظهره الله) می اندازند و او را به اتفاق شاه خود خواهند گردانید. در حالی که این مدعیان من یظهره الله اندکی پس از باب و بدون فاصله زمانی ، ادعای من یظهره اللهی کردند بنابراین و برابر این شواهد ادعای میرزا حسینعلی بهاء و مدعیان دیگر با اصول مذهب باب ناسازگار بوده است.

مشخصات شخصی حسینعلی بهاء
میرزا حسینعلی بهاء ملقب به (جمال مبارک) که او را (حضرت بهاء الله) می خوانند ، پسر بزرگ میرزا عباس نوری است که دوم محرم ۱۲۳۳ در تهران زاده شد و در دهم ذیعقده ۱۳۰۹ در بندر عکا واقع در مغرب فلسطین در هفتاد و شش سالگی وفات کرده است . او که برادر بزرگ صبح ازل بود ، در امور خلافت و اداره کارهای رهبری بابیان ، معاون او بوده است . او مردی بود باهوش و دور اندیش ، تحصیلات او در فلسفه و عرفان ، کلام و علوم ادبی ، فارسی و عربی بیشتر از تحصیلات سیدباب بوده است واین برتری او از نوشته هایش روشن است . ولی چه فایده که او این هوش و ذکاوت را در مسیر غلط خرج کرد. اختلافات حسینعلی بهاء با برادرش صبح ازل : حسینعلی بهاء انتظار داشت که سید باب او را خلیفه خود گرداند ، ولی چنین نشد ، از این رو پس از باب ، با زیرکی مقدماتی ترتیب ذاذ که یا ریاست بابیان را به عهده بگیرد و یا انکه خود را من یظهره الله گرداند. که سرانجام دومین فکرش عملی شد . بهاء کم کم بر حسب آن دیدگاهی که داشت شروع به مخالفت با برادرش صبح ازل کرد ، این اختلافها به جایی رسید که منجر به درگیریهای شدیدی بین این دو برادر شد به گونه ای که دولت عثمانی از آنها ترسید و همه آنها رااز بغداد به اَدِرنَه که یکی از شهرهای متعلق به آسیای صغیر بود ، تبعید کرد. این واقعه در سال ۱۲۸۴ قمری ، یعنی حدود ۱۸ سال پس از باب اتفاق افتاد . دولت عثمانی نیز که این اختلافات را در قلمرو خود می دید تصمیم به جدا کردن این دو برادر از یکدیگرگرفت بنابراین بهاءالله را با طرفدارانش به کنار دریای مدیترانه واقع در شمال غربی سرزمین فلسطین وصبح ازل را با پیروانش به جزیره قبرس فرستاد . در این میان دولتهای خارجی به حمایت از این دو فرقه پرداختند. ازلیان که همان طرفداران صبح ازل بودند به وسیله انگلیس حمایت شدند و بهائیان به پشتوانه طرفداری بی دریغانه روس تزاری تقویت و توسعه پیدا کردند . البته این روند در مورد بهائیان تا زمانی ادامه داشت که رژیم روسیه تزاری به رژیم بلشویکی تغییر یافت وبهائیت که سهم روس بود هم ، نصیب انگلستان شد . از آن به بعد بود که بهائی ها همچون عنصر جهود به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد. به گونه ای که عبدالبهاء در یکی از سخنرانیهایش به این نکته اذعان دارد که یکی از عناصر انگلیس در ایران است و در یک خطبه در مورد انگلیس این چنین می گوید : «من از ملت و دولت انگلیس راضی هستم) این آمدن من اینجا سبب الفت بین ایران و انگلیس است ،ارتباط تام حاصل می شده نتیجه به درجه ای می رسد که به زودی از افراد ایران جان خود را برای انگلیس فدا می کنند ، همین طور انگلیس خود را برای ایران فدا می کند.»

نوشته های بهاء الله
برخی از تالیفات بهاء الله : وی به فارسی و عربی مطالبی نوشت و عقاید و احکام مکتب خود را ، به عنوان وحی در آنها ایراد کرد.
۱- کتاب اقدس : که به زبان عربی است و بهاء الله در آن کوشیده است که جملات آن را مانند جملات قرآن ایراد کند . او ، آن کتاب را وحی منزل و ناسخ قرآن بیان کرده است . این کتاب شامل همه احکام و حدود آئین بهاء است ، که در عکا نوشته شد.
۲- کتاب ایقان : که ظاهر آن به فارسی است ولی بیشتر جملات و واژه های آن عربی می باشد بهاء آن کتاب را نیز وحی منزل شمرده و در آن مسائل حقانیت قیام باب ، نبوت و اصول دین خود را ،مورد استدلال و توجیه قرار داده است . از قرار معلوم آن را پیش از کتاب اقدس نوشته است.
۳- کتاب اشراقات : که آن را نیز بهاء الله هم به عربی و هم به فارسی نوشته است . این کتاب شامل احکام و حدود آئین بهاء است .
۴- و دیگر کتاب الواح السلاطین است ،که آن هم به فارسی و عربی نوشته شده و عبارت است از نامه های پراکنده ای که بهاء الله آنها را به پادشاهان و روئسای جمهور کشورها نوشته است . البته بر حسب ادعایی که بهاء الله بر وحی بودن سخنان خود دارد.بعضی از صاحب نظران به نوشته های او غلط هایی گرفته اند که به چند نمونه از آنها می پردازیم.
در کتاب ایقان صفحه ۱۳ یک غلط نحوی است که (لعل تعقلون) بدین معنی است که کلمه ، (لعل) حرفی است از حروف مشبه به فعل ، برابر قواعد نحو عربی است ، فقط بر سر کلمه (اسم) در می آید و بر سر جمله فعلیه در نمی آید . حال این سوال پیش می آید که چگونه است ، وحی که بر بهاء الله نازل شده ، این چنین دارای غلط نحوی است. اگر ما این مسئله را در کنار قرآن قرار دهیم که کتابی آسمانی است کذب بودن سخنان بهاء الله روشن می شود زیرا تحدی قرآن کریم هنوز بی پاسخ مانده است ولی کتاب بهاء الله دارای غلط نحوی است . بهاءالله پس از تکمیل آئین خود ، در هفتاد و شش سالگی در سال ۱۳۰۹ هجری قمری در فلسطین در شهر (عکا) وفات کرد و از سه زن او این فرزندان ماندند.
۱- میرزا عباس مشهور به عباس افندی ملقب به (عبدالبهاء) و بهیر خانم از آسیه
۲- میرزا محمد علی ملقب به (اکبر) و میرزا ضیاءالله و میرزا بدیع ا… و سعدیه خانم از فاطمه خانم ملقب به (مهد علیا)
۳- فروغیه خانم از گوهر خانم به وجود آمدند .
به موجب وصیت نامه بهاءالله، پسر بزرگش میرزا عباس که در زمان پدرش به ( غصن اعظم ) ملقب بود و بعد از او به عبدالهاء ملقب شد ، جانشین بهاءا… و امام اول بهائیان گشت . عبدالبهاء برای اصلاح مسلک بهاء و اشتباهات پدرش بهاء ا… که در اصول وفروع دینش مرتکب شده بود بسیار کوشید و این اصلاحات را با عنوان (تفسیر و تبیین) انجام داد.عبدالبهاء با ملل و دول خارجی ارتباط برقرار کرد و به آمریکا هم مسافرت کرد و موقعیت بهائیت را در دنیا به خیال خود استوار و محکم گردانید ،سفرهایی هم به مصر و اروپا کرد و بهائیگری را به گوش ملل دیگر رسانید . عبد البهاء با دولت استعمارگر انگلیس ارتباط خوبی داشت و دولت انگلیس نیز برای نیل به اهداف خود از او حمایت می کرد. نمونه آن آزاد کردن بهائیان از دست دولت عثمانی بود درراستای خوش خدمتی های عبدالبهاء دولت انگلیس به او لقب سر را اعطا کرد که از مفاخرات عبدالبهاء نیز شد!

مبلغان بهائیت
عبدالبهاء مبلغانی نیز برای تبلیغ آئین خود داشت که از آن جمله میرزا ابوالفضل گلپایگانی ( ملقب به ابوالفضائل ) مولف کتاب الفراید است که در اثبات دین بهاء از راه آیات قرآن و روایات شیعه به ظاهر بزرگترین خدمت را به بهائیان کرد. یکی دیگر از مبلغان بزرگ عبدالبهاء سید مهدی گلپایگانی از خویشان میرزا ابوالفضل گلپایگانی بوده است ، وی در شمال شرقی ایران به تبلیغ اشتغال داشته . یکی دیگر از آن مبلغان عبدالحسین آیتی معروف به ( آواره ) وی همچون صبحی از بهائیگری رو گردانید و در رد آنهاکتاب کشف الحیل را نوشت . میرزا احمد سهراب اصفهانی دانش آموخته مدرسه دارالفنون ایران و مبلغ بهائیت در آمریکا بود . عبدالبهاء در سال ۱۳۴۰ قمری درگذشت.

مهمترین نوشته های عبدالبهاء
۱- کتاب مفاوضات : کتابی است که کوشیده تا با بیان مسائل کلامی و فلسفی در مورد نبوت پیامبران سخن گوید ودر آن نبوت باب و بهاء را نیز اثبات نماید .
۲- مقاله شخصی سیاح در قضیه باب : عبدالبهاء این کتاب را درباره تاریخ باب و بهاء نوشته است به جزء این کتاب ها رساله ها و نامه های پراکنده بسیاری نوشته است که آنها را به نام (لوحهای عبدالبهاء) خوانده اند.

اعتقادات بهائیان
اینکه هر دینی دوره معین دارد : بهاءالله این اعتقاد را داشت که هر دین و شریعتی مدت محدود و معینی دارد و این دوره محدود ، در هر دین ثابت و تقریباً هزار سال است . چون هر دینی به پایان رسد ،بوسیله دین و شریعت جدیدی نسخ خواهد شد، خدا پیامبری خواهد فرستاد و دین تازه ای تشریع خواهد کرد و در این میان ، دین ناسخ متکامل تر از دین منسوخ باید باشد . در نقد این سخنان می توان اینگونه گفت که هر دینی و حکمی که بخواهد نسخ شود باید کاربردش از بین رفته باشد و هیچ خاصیتی برای بشر نداشته باشد و از طرفی آن دینی که بوسیله دین دیگر نسخ می شود باید اکمل و اتم از دین قبل باشد . آیا بهائیت نیز این چنین است ؟ و از طرفی دیگر دینی که معرفی می شود برای چه چیزی است و هدفش چیست ؟ در مورد بهائیت این هدف را مختصر توضیح خواهیم داد .
عدل و حکمت خداوند اقتضا می کند که برای بندگانش حجت، دین یا حکمی دیگر نازل کند :حال این سئوال پیش می آید که آیا قرآن و دین اسلام سخنی برای گفتن ندارد و اگر ندارد پس چرا خود بابیت و بهائیت از آن استفاده می کنند ؟ و اگر این ادعا را دارند پس چرا رو در روی اسلام و قرآن نمی نشینند و مباحثه نمی کنند و به صورت مخفی فعالیت می کنند ؟ و همچنین کلمه خاتم در قرآن که کتاب مسلمانان است آمده مبنی بر اینکه پیغمبر اسلام ختم کننده رسالت است و از طرفی دیگر در ادیان آسمانی گذشته به مبعوث شدن پیغمبر اسلام(ص)اشاره شده است و نیز نام مبارک این پیامبر عظیم الشان نیز در آن کتب بیان شده است. البته بهائیان این اعتقاد را دارند که پیامبران به دو دسته اند ، پیامبران صاحب کتاب (اولوالعزم) که عبارتند از : آدم ، نوح ،ابراهیم ،موسی ،عیسی،محمد و بهاء ا… و دسته دیگر پیامبران درجه دوم که وظیفه آنها مژده دادن به ظهور پیامبران اولوالعزم و تفسیر و تبیین کتاب و احکام شریعت پیامبر دسته نخست بوده است . بر این مبناء بهائیان سید باب را پیامبر اولوالعزم نمی دانند . بلکه او را مژده دهنده بهاا…که مثلاً پیامبر اولوالعزم بوده می شمارند . در این صورت اشکالی به بهائیان وارد می شود که اگر سید باب پیامبر صاحب شریعت نبوده و وظیفه او مژده دادن به ظهور بهاء ا… بوده، پس چرا کتاب بیان را آورده و شریعتی تازه را تشریع کرده و کتاب بیان را ناسخ قرآن و دین باب را ناسخ دین اسلام شمرده اند؟ . یکی دیگر از مباحث اعتقادی بهائیت وجود دو قیامت است که یکی صغری و دیگری قیامت کبری است ، که در جای خودش به آنها خواهیم پرداخت. وحدت انسانی در زبان و حکومت و دیانت یکی دیگر از مسائل اعتقادی بهائیت است تا آنجا که آن را یکی از بزرگترین اصول دین خود می دانند، این موضوع را خود بهاء ا… مطرح کرده و گفته است ، باید اختلافات نژادی ، زبانی، سیاسی و دینی که منشاء همه اختلافات ملتها شمرده می شوند از میان بروند و وحدت انسانی در آن موارد ، میان ملل برقرار شود ، البته این موضوع در تاریخ بهائیان نمود دیگری دارد ، چنانکه وقتی میان بهاء و صبح ازل اختلاف افتاد و کار به جنگ و مبارزه کشید ، بهاء ا… دستورداد گروهی از ازلیان و بابیان را کشتند و موارد دیگری که از قبل در تاریخ ذکر شده است.

در این بخش از مقاله به گزیده ای از احکام بهائیت می پردازیم.
بیشتر احکام ، مناسک و آداب آئین بهاء همان آداب و مناسک آئین باب است که بهاء ا… آنها را در آئین خود پذیرفته است البته بهاء ا… آداب و احکام و … دیگری بر آن افزوده است که یکی از آنها مسئله ارث ،احکام و حدود آن است یکی دیگر از احکام بهائیت شبکۀ محارم نسبی در آئین بهاء است که به صورت مختصراز این مسئله غیر انسانی سخن خواهیم گفت بهاءا… به جز زن پدر همه زنان را برای ازدواج حلال دانسته مانند مادر ، خواهر ، دختر خواهر ، دختر برادر ،عمه ، خاله که مزاوجت آنها برای مرد در اسلام حرام است .

آئین و تشکیلات آئین بهاء
سازمان اداری و تشکیلات مذهبی این آئین شباهت بسیار به سازمان و تشکیلات دین مسیح و درجات روحانی آن نیز شباهت بسیار نزدیکی به درجات روحانی مذهب اسماعیلیه دارد همچنان که در سازمان روحانیت مسیحیت پاپ در رأس قرار دارد و درجات کشیشان پایین تر از پاپ و تشکیلات کلیساهای شهرستان ها است و به ترتیب اهمیت از بالا به پائین قرار دارند. تشکیلات و اعیان و مبلغان و محافل آئین بهاء نیز دارای چنان نظامی می باشند. درجات داعیان و وظایف هر کدام به آنها در بهائیت نیز مانندگی به درجات اسماعیلیه دارد هر کدام از آنها تا حدی مجاز هستند دعوت و تبلیغ کنند و باید درجات پایین تر از خود فرمان برند . برابر این نظامات پس از شوقی که دیگر جانشینی خاص برای او تعیین نشد امور اداری و سازمان مذهبی بهائی گری طبق دستورات (بیت العدل) انجام می شود . و همچنین بهائیت در اختلافات مذهبی و زندگی خود در هر کجا که باشند به مکانهایی مراجعه می کنند ، که به این مکان ها محفل می گویند آنها به این مکان ها رجوع می کنند تا به مقامات دولتی در هر کشور و جائی که باشند احساس بیگانگی و استقلال کنند . آنان (بهائیان) دستورات محافل خود و بیت العدل اعظم را به هر قانون و دستور محلی ترجیح می دهند. . بیت العدل اعظمی که در عکا است درآمد خود را از دیه ها و کفاره هایی که از جرم و گناهان مانند جریمه از گناه کاری و امثال آن گرفته میشود تامین می کند ، چنانکه بهاء الله گفته (باید هر زن و مرد زنا کار در بار نخست ۹ مثقال طلا و در بار دوم ، دو برابر آن را به بیت العدل بدهند که این مبلغ برای یک جرم به این بزرگی کم است ، زیرا خیلی از ثروتمندان و اشرافیان هیچ گونه مشکلی برایپرداخت این وجوهات ندارند ، و در واقع با دادن این حکم بهائیت فحشا را در جامعه رواج می دهد.

بهائیان روزهای بخصوصی نیزدارند:
روزهای اول و دوم ماه محرم ، که روزهای میلاد باب و بهاء می باشند . – روز عید نوروز ایرانیان ، که به عنوان ( عید فطر ) تعطیل شمرده شده است . ۳- روز بیست و یک آوریل برابر با اول اردیبهشت که روز بعثت بهاء الله است . ۴ – روزی که بهاء الله در باغ رضوان بغداد خود را به بابیان برای اولین بار اعلام کرد. ۵- روز وفات ( قتل ) سید علی محمد باب . ۶- روز درگذشت بهاء الله.
بنابراین آئین بهاء ، مذهب ناسیونالیستی ایرانی نیست که ملیت و قومیت محیط پیدایشش را تأیید و استوار کرده باشد ، بلکه مذهبی است که بر مبنای منابع و عقاید و آداب و رسوم مختلطی بنا شده ، که می توان آنها را در میان افکار و عقاید و آداب و فلسفه های ملل گذشته جستجو کرد. چنانکه در این میان آنان از عقاید مذاهب و فرقه های گذشته که قبلاً گفته نشده نیز استفاده کرده اند .

آخرین فرد بهائیت
بهاء الله ، پدر عبدالبهاء پیش از مرگش وصیت کرد که ابتدا عبدالبهاء و سپس پسر کوچکش ( محمد علی میرزا ) ملقب به غصن اکبر جانشین وی گردد. اما عبدالبهاء به آن وصیت عمل ننمود . افزون بر این عبدالبهاء این وصیت نامه را از بین برد و به جای آن وصیت نامه جعلی صادر کرد که از جانشینی ( شوقی افندی ) حکایت داشت . شوقی افندی در اروپا درس خواند و بعد از پایان تحصیل هم در اروپا و امریکا به سر برده و عیال کانادایی نیز اختیار نمود ، این زن که پس از مرگ شوقی نقش بسیار مهمی در فعالیت های فرقه بهائیت ایفا نمود خانم ( روحیه ماکسول ) نام دارد . شوقی به پیشوای سوم بهائیان – ملقب به « ولی امر ا… » یا « شوقی ربانی » باعث رنجش بسیاری از مبلغین بهایی ازجمله صبحی شد ، بطوریکه این امر باعث رویگردانی ایشان از بهائیت شد البته در دلایل این رنجش می توان به این موضوع اشاره کرد که بسیاری از مبلغان بهائیت مانند «آواره» ،«ادیب مسعودی »و… پس از دیدار با شوقی افندی دچار دلزدگی از بهائیت شدند زیرا آنچه می خواستند و در شعارها شنیده بودند چیزی جز سراب نبود . به هر حال اکثریت بهائیان شوقی افندی را امام مطاع خود دانسته و فرامین وی را اوامر خدا می شمرند.!!.
شوقی افندی در سال ۱۳۳۴ خورشیدی در سن ۵۸ سالگی در لندن به طور ناگهانی درگذشت ، وی هنگام مرگ فرزندی نداشت بعلاوه بر خلاف رسم بهائیان که هر ساله وصیت نامه خود را که قبلاً نوشته اند تجدید می نمایند . از خود وصیت نامه ای هم به جا ننهاد و همین امر موجب اختلافاتی در بهائیت شد . شوقی افندی که خود می دانست فرزند و جانشین بلاانقطایی ندارد ، برای اداره بهائیت تشکیل بیت العدل اعظم الهی را لازم دانست وی ایجاد بیت العدل را در آغاز ولایت خود به همه بهائیان جهان اطلاع داده بود ، به این ترتیب بود که بیت العدل محور مدیریت و رهبری بهائیت را در دست گرفت .
بعد از ذکر تاریخچه ای از بابیت و بهائیت در این بخش از مقاله تاکید بیشتری بر بهائیت داشته و با نگاهی متفاوت به این فرقه آن را بیشتر بازکاوی می کنیم . در بخش اول بهاء ا… و عبدالبهاء و دیگر روسای بهائیت و کلاً افرادی را که در این فرقه هستند از نگاه افراد مختلف مورد بررسی قرار می دهیم یکی از این افرادی که خود از مبلغان بهائیت بوده و بعد از مشاهده یک سری حقایق از این فرقه خارج می شود فردی است به نام عبدالحسین آیتی معروف به ( آواره ) که در کتابی با عنوان کشف الحیل این مخالفت خود را ابراز داشته است و پرده بسیاری از حقایق بهائیت که چیزی جز تزویر و ریا ،بلکه خیانت و جنایت نیست برداشته است . فرد دیگر که دست به افشاگری زده کسی نیست جز کاتب مخصوص عبدالبهاء ، یعنی صبحی (مهتدی). او هم با کتابی با عنوان، خاطرات زندگی صبحی که پیرامون دریافت های او ازبابیت و بهائیت است نیز مخالفت خود را نسبت به این فرقه ضاله مکتوب کرده .
در کتاب کشف الحیل پیرامون تحصیلات عبدالبهاء و سایر بزرگان بهائیت اینگونه آمده است . پدر بهاء از اهل خط و سواد بوده و پدری که به قول خودشان وزیر و به عقیده من ( آیتی ) منشی بوده ، البته پسر خود را بدون تحصیل و بی علم نمی گذارد ،‌و به طوری که کاملاً محقق شده ، بهاء مدتها در نزد میرزا علی حکیم و بعضی دیگر از علما و حکماء شاگردی کرده ، و در هر گوشه طهران که فرقه ای بوده ایشان در آن خزیده اند و از هر حکیم و عارفی چیزی آموخته اند . عبدالبهاء آن قدر معلم و مربی دارد که از حد خارج است . نخستین معلمش همان پدرش بهاء و بعد از غایب شدن بهاء به سلمانیه معلمش ، میرزا موسی کلیم ، عمو والاتبارش بوده و در رتبه سوم رسماً او را نزد شیخ عبدالسلام شوافی که از حکما و علماء مشهور بغداد بوده به تعلیم و تحصیل گماشته اند و حتی سخنانی راجع به ایام تحصیل در بغداد بوده که این موضوع از قول اعظم نامی که بغدادی بوده است یبان می شود ، علت گفتن این موضوع اینجا این بود که بابیان و بهائیان باب و بهاء را همچون پیغمبر اسلام ( ص ) امی می دانستند که این خود دروغی بزرگ است و این اسرار حاکی از آن است که روسای بهائیان نیت جز فریفتن مردم عادی نداشته اند تا از این طریق بتوانند پیروان بیشتری جذب کنند . البته این موضوع را هم باید گفت که با اثبات امی نبودن آنان ، دانشمند بودنشان ثابت نمی شود ! خیر این چنین هم نیست چون در نوشته ها و گفتگوهایی که داشتند این موضوع(ضعف در دانش) کاملاً مشهود است . بهائیت خصایص مختلفی دارد که با بعضی از آن مردم را با حیله و نیرنگ می فریبند . یکی از آنها پیشگوئی هایی است که نسبت به بهاء و عبدالبهاء می دهند که در فلان وقت خبر داده اند و واقع شده ، دیگر آن نفوذ فوق العاده ای نسبت می دهند که در امر بهائی حاصل شده در شرق شهرت می دهند که نفوذ آن در غرب زیاد است و در غرب می گویند که در شرق این مذهب خیلی نافذ است و حال آنکه هر دو دروغ است و سومین آن خصایصی را می گویند که دراین شریعت ( البته مرحوم مولف این واژه را به نقل قول از بهائیان نقل کرده و الا « شریعت » مخصوص ادیان آسمانی است ) از اینکه صاحب این امر خیری را برای خود نخواسته ، و اولاد خود را ذینفع در مادیات و ریاست قوم قرار نداده ، بلکه اساس را بر انتخاب و پایه را بر اجتماع نهاده ، اکنون خواهیم فهمید که در هر یک از آنها چه خدعه هایی بوده و برای هر کدام تا چه اندازه قدر و قیمت می ماند ، و چگونه هر سه رشته پنبه شده و پنبه اش زده شده است . یکی دیگر از فریبکاری های بهائیت و در رأس آن بهاء ا… چند پهلو سخن گفتن است و با این کار برای پیشگوئی هایش سخنی گفته که سه پهلو است و در کتاب اقدس نقل کرده و خلاصه فارسی آن کلمات این است : « ای زمین طهران درتو کارها منقلب می شود و جمهور ناس بر تو حکم می کنند » و باز می گوید « اگر خدا خواهد سریر تورا به سلطان عادل مبارک می سازد » این عبارت برای آن است که اگر جمهور شد بگویند در اقدس « یحکم علیک جمهور الناس » وعده داده شده و اگر استقرار سلطنت شد بگویند این آیه اقدس است که « تبارک سریرک بالذی یحکم بالعدل » هر سلطانی که جالس می شود و به سلطنت می رسد بگویند ، ها ،‌این است آن سلطانی که در اقدس ذکر شده .
مسیح ا… رحمانی در مورد رهبر بهائیان و اینکه او چه مقامی دارد این چنین می گوید : ۱- من یظهره ا… بنابر عقیده ی عوام بهائیان . ۲- امانت دولت روس است بنابر عقیده شوقی افندی . ۳- پیغمبری ، همچون موسی و عیسی و حضرت محمد ( ص ) بنا به قول عباس افندی . ۴ – الوهیت طبق عقیده بهاء الله که صفحه ۲۲۹ کتاب مبین نوشته میرزا حسین علی بهاء ا… نوشته شده .۵- الوهیت طبق نوشته عباس افندی در کتاب تاریخ صدر الصدور به نقل از عبدالبهاء . حال این سئوال مطرح می شود که با این همه اختلاف عقاید ما باید به کدام یک از این اصول و عقاید بهائیت ایمان داشته باشیم ، البته در این عقاید ،‌ عقیده شوقی افندی نسبت به اینکه گفته امانت دولت روس است بیشتر نزدیک به واقع و درست است .
در ادامه مباحث مقاله خود پیرامون شخصیت بهاء و عبدالبهاء و دیگر رهبران بهائیت به کتابی برخورد کردم که در مورد دزدیهای حسین علی نوری بهاء از احادیث و کتابهای اسلامی و شیعه است در این بخش به معرفی کتابی می پردازیم که نامش دزد بگیر بز بگیر تالیف علامه شیخ علی ابیوردی است و در مقالات آینده پیرامون این دزدیها بصورت مفصل خواهیم نگاشت . یکی از ادعاهایی که میرزا حسینعلی بهاء ا… رئیس این فرقه داشت این بود که خود را خدا نامیده ، حال بعد از گذر زمان و مردن این فرد ، این سئوال از بهائیان خاموش ذهن ایجاد می شود که مگر می شود خدا هم بمیرد . مگر خداوند ازلی و ابدی نیست . خدا مگر مخلوق است که مرده و نابود شود ، و خاک او زیارتگاه قرار داده شود . این هم یکی از حیله گریهای بهاء بود که به نظر شما رسید . در این بخش به صورت کلی و گذرا جدول ماه های نوزده گانه بهایی را ذکر می کنیم . ۱- ماه شهرالبهاء ۲- شهر الجمال ۳- شهر الجلال ۴- شهر العظمه ۵- شهر النور ۶- شهر الرحمه ۷- شهر الکلمات ۸- شهر الکمال ۹- شهر الاسماء ۱۰- شهر العزه ۱۱- شهر المشیه ۱۲- شهر القدره ۱۳- شهر العلم ۱۴- شهر القول ۱۵- شهر الحائل ۱۶- شهر الشرف ۱۷- شهر السلطان ۱۸- شهر الملک ۱۹- شهر العلاء – همچنین آواره این چنین می گوید : «روز اول هر ماه یوم البهاست و دوم یوم الجمال ،‌الی آخر و خنده دار تر اینکه عدد سال را هم باید به حساب ابجد ، حروفی را پیدا و ترکیب کرده و آن سال را بدان حروف مرکبه نامید او ( آواره ) در ادامه می گوید : اکنون خوب فکر کنید . ببینید آقایان باب و بهاء در همین تاریخ و تقویم ما چه کرده اند ؟ و باز هم با سهولتی که من حساب را دست شما داده ام نیست . من دو سه ساعت چندین تقویم را آورده و از روی آنها روز و ماه بهائی را با زحمت تطابق به آنها پیدا کرده عربی هم بلد بودم . و بدان شکل دراز چون روده …. بیرون آورده در معرض نمایش گذارده ام. ولی خدا نکند کسی یک تقویمی از تقاویم آدمهای دنیا نداشته باشد و یا با الفاظ عربی آشنا نباشد در آن صورت اگر شما سه روز بنشینید برای پیدا کردن اسم یک روز از روزها و یا ماه ها و سالهای بهائی عاقبت موفق نخواهید شد .»
با این جملاتی که از آواره به میان آمد این سئوال از بهائیت مطرح می شود که چرا این مسئله تقویم بهائیت این چنین پیچیده و دشوار است .
یکی دیگر از مسائل اساسی بهائیت که به نوعی در تاریخ معاصر ایران هم قابل پیگیری است انحرافات اخلاقی رهبران بهائیگری است . سالها قبل از جریان کشف حجاب دستور آن توسط عبدالبهاء صادر گردیده بود . تا انحرافات اخلاقی بهائیان را تحت الشعاع قرار دهد . در خاطرات صبحی موارد زیادی از گرفتاری رهبران و مبلغان این فرقه در این راستا وجود دارد که ناگزیر به مواردی اشاره می شود . عباس افندی عبدالبهاء علاوه بر سه زن کنیز زیبایی داشت که همواره آماده خدمت بود ! یک خانه هم در جلو کاخ بهجی داشت و سومین زن گوهر خانم کاشی از خویشاوندان ما در آنجا بود و دختری از بهاء به نام فروغیه خانم داشت . به جز این سه زن دختر زیبایی به نام جمالیه بود که کنیز پیشگاه و آماده درگاه بود ! و یا در جای دیگر از اعزام و تقدیم دختران دوشیزه و مه رویان پاکیزه برای فرزندان بهاء چنین می نگارد « از این گذشته از بسیاری از شهرهای ایران دختران دوشیزه و مه رویان پاکیزه برای فرزندان بهاء فرستادند تا هر کدام را که می پسندند نزد خود بخوانند و از آنها بود عزیه دختر آقا محمد جواد فرهاد قزوینی که او را برای عبدالبهاء به عکا بردند ولی این پیوند صورت نگرفت . در این باره داستانها می گویند … کسانی که دختر ها را به عکا می رساندند برخی از آنها در میان با آنها هم دم و همراز می شدند و از جوانی چنان که افتد و دانی بهره مند می گشتند! ولی من این داستان ها را اینجا نمی آورم و به شنیده ها کاری ندارم.»
صبحی در ادامه شرح حال خسرو یکی از نزدیکان بهاء را این چنین نوشته « ولی خسرو ناتو و زرنگ و باهوش بود کار خرید در خانه به دست او سپرده شده و در شام و نهار میرزا او را می آراست چشمش پاک نبود گاه که در میان میهمانان ایرانی دوشیزه ای زیبا یا زن شوهر دار با مزه ای می دید با آنها ور می رفت ، آن بیچاره ها هم دم نمی زدند.
روزی عبدالبهاء چند تن از میهمانان ایرانی را به سرای خود به نهار خوانده بود . یکی دو تن هم در میان آنها بودند که بهائی نبودند از آنها بود میرزا رضا خان افشار باجناق جلال ذبیح افشار در بالای میز جای داشت . شیخ محمد علی قائنی در دست راست او و من در راست شیخ خسرو دوری های خوراک را از بین در که روبه باغچه باز می شد از دخترکی سبزه و بانمک که فاطمه نام داشت می گرفت و می آورد و بر روی میز می گذاشت در این میان میرزا رضا خان با آرنج خود به پهلوی شیخ محمد علی زد من هم دریافتم شیخ و من نگاه کردیم دیدیم خسرو بی آنکه پروایی داشته باشد که شاید از درز در چند تن او را ببینند خود را به فاطمه می مالید و چشمش کلاً پیس بود !! شیخ محمد علی تا این را دید لب را گزید …» و اگر کسی هم از کمترین چاکران عبدالبهاء بدگوئی می کرد به عبدالبهاء بر می خورد . رویه مبلغان هم تفاوت چندانی هم باشیوه رفتار روسای فرقه بهائیت نداشت . توصیفاتی که صبحی از برخی مبلغان بهائی میدهد قابل توجه است. در وصف حاج امین می نویسد : «بهترین کسان در نزد او اشخاصی بودند که به او تقدیم نقدینه می کردند در نزد او پارسا و ناپرهیزگار زانی و عفیف علی السویه بود . و در نفس الامر عملی را تقبیح نمی شمرد و با این گونه اقوال سر وکاری نداشت . او سیم و زر می خواست از هر دستی که عطا شود و حقوق الله! می رفت از هر وجهی که عاید گردد». در شرح حال میرزا حیدر علی اسکویی یکی از مبلغان معروف بهائی آذربایجان نوشته است :«از معاریف بهائیان آذربایجان و مردی در بعضی شئون لاقید و لاابالی است و مختصر سوادی هم دارد » اما غرض از گفتن این مطالب در این بخش از مقاله شناساندن روسای بهائیت و مبلغان آن به عنوان رهبران دینی یک فرقه هستند . که چگونه از عقاید مردم برای پیشبرد اهداف غیر اخلاقی خود سوء استفاده می کردند و می کنند .
بیت العدل ، محفل ، مبلغان :
از مساول مهم در فرقه بهائیت این است که هرگز وارد مناظره مباحثه با اهل علم نمی شود شاید مبلغان بهائی در کوره دهاتی با افراد متعصب و کم سواد مباحثاتی داشته اند ولی هرگز با بزرگان رو در رو نشده اند و حتی اجازه ی خواند ردیه هایی را هم که نوشته می شود به بیچاره گانی که کورکورانه از ایشان تبعیت می کنند نمی دهند . پس بهتر می دانند که در خفا با عوام الناس جاهلی که دنبال توجیهاتی برای اعمال زشت خود هستند به گفتگو بنشینند و آنها را فریب دهند .
البته باید این را نیزافزود که بسیاری از افراد که در داخل ایران و سایر ممالک اسلامی به دام ایشان(بهائیان) افتادند در زمانهایی بوده اند که مردم از قحطی و امثال آن رنج می بردند قطحی هایی مانند قحطی بزرگ در سال ۱۳۲۰ که ساخته ی اربابان بهائی ها یعنی روسیه ی تزاری و بریتانیا بود برای اثبات این مدعا می توانند به سخنان ادیب مسعودی بزرگ مبلغ بهائیت و استاد کلاسهای اخلاق و نیز دارنده ی توقیعاتی از بزرگان بهائیت که اتفاقا فایل تصویری آن نیز در شبکه اینترنت موجود است مراجعه نمایید .

در این بخش از مقاله با رویکردی به بیت العدل و محفل و مبلغان این فرقه این موضوع بهتر حلاجی می شود.
و اما در مورد بیت العدل این چنین می توان گفت که محلی برای دریافت اموال مردم است که به دست خانواده بهاء و عبدالبهاء و شوقی افندی می رسد . حال آنکه خودشان این ادعا را دارند ،‌ اموالی است که جمع آوری می شود و به دست ایتام و فقیران می رسد . از این حیث تعریفی را که مرحوم آواره از این مکان داده را به نظرتان می رسانم.« بیت العدل یا خانه وجود شوقی افندی : پوشیده نماند که یکی از خدعه های بزرگ بهاء و عبدالبهاء و این بوده که یک اسم بیت العدلی را در دهان بهائیان انداخته ، به قسمی آنها را فریب داده اند که خدعه و حیله ای از این بزرگتر دیده نشده است زیرا از ابتدا تاکنون گوشزد اهل بهاء شده است که اساس این امر بر مشورت است و بعد از پسرهای بهاء امر بر مشورت و انتخاب منتهی می شود و همه جا بهاء گفته است که اولاد منتسبین ما را ، حقی در اموال مردم نیست و تمام آن واردات ملی که ذیلاً ذکر خواهد شد راجع به بیت العدل می شود و امناء آن که نفوس منتخبه اند آن را به معارف ایتام و معارف و غیرها رسانند . ولی خوشبختانه اخیراً بطوری این بنیان رفیعشان خراب و با خاک یکسان شد که هر کس اندک شعوری دارد می تواند بفهمد که از ابتدا ، خدعه بوده است برای جلب نفع شرکت در اموال مردم . و با آنکه نتوانسته است پایه را محکم بگذارد ، به طوری که از رخنه و تغییرات اخیر مصون بماند و بالاخره چون عباس افندی می دانسته است که این امامزاده را خودش ساخته و خود را ذیحق در هر تغییری می دانسته ، تغییرات اخیره را متصدی شده و یا اگر او هم نکرده ، دخترها و دامادهایش که می دانستند اساساً بساط خدایی بهاء و بندگی عبدالبهاء کلاً نقش بر آب است ، این تغییرات را به خودی خود مباشرت کرده و فاتحه ی بی حمد برای احکام بهاء و عبدالبهاء خوانده ، هر یک دهانی به پهنای فلک باز کرده تا هر درجه که می رود می رانند و پولی دریافت می دارند زیرا به موجب الواح وصایای عباس افندی ، بیت العدل را با تمام شئون آن مستملک در وجود شوقی افندی نموده ، او را نسلاً بعد نسل ،‌رئیس بیت العدل و انتخاب کننده اعضاء بیت العدل و عزل و نصب کننده آنها قرار داده و چون ممکن بود باز اصل مقصود که عایدات بیت العدل است حاصل نشود ، لذا تصریح شده که بایستی مالیات اغنام « مال الله » وسایر مایتعلق بالبیت ، حتی اوقاف و حتی املاکی که در آن شریک نباشد متعلق به شوقی و نسلاً بعد نسل باشد ، و چون قضیه خیلی افتضاح بود ، در ابتدا سعی داشتند که این قضیه در میان بهائیان خالص بماند و به گوش مردمان زیرک نرسد . و لهذا اسرار داشتند که الواح وصایا را کسی نبیند و تنها اعضای محافل و مخلصین صادق آنها را ببینند و در آخر اینکه معنی بیت العدل این شد « خانه وجود شوقی افندی » و عایدات بیت العدل هم که بایست صرف معارف و ضعفا و ایتام شود ، فوری شروع به انجام شده ، در مرکز نماز و مناجات در سوئیس و پاریس – در راه دختران خوشگل که شاید بعضی هم یتیم بودند ، و معارف رقص و تأتر که آن هم قسمی از معارف است ، به دست خود ولی امر صرف شده و می شود .!
«در جای دیگر نیز تا یک نفر از خودشان هوشیار شده ، نخواست که در عصر حاضر گوساله پرست گردد و مخلوق و خالق را بشناسد ، فوراً تکفیرش کرده ، به امر شوقی افندی که مشهور به ( حضرت ربانی ) جانشین عباس افندی است ،‌حکم به محفل روحانی صادر می شود که با آن شخص ،‌معاشرت به کلی حرام است . بهایی ها نیز حتی المقدور درباره چنین شخصی در صدد تلاقی و انتقامند . در جایی که قرائت قرآن با ذکر احادیث سید المرسلین می شد ، تمام با خنده و قهقهه گذرانده ، احترام و و قعی نمی نهند و بر عکس در محفل خودشان کاغذ عباس افندی را که نوشته « ای امین الهی ! نامه مورخه ۱۵ جمادی الثانی رسیده ۲۵۰لیره که ارسال کرده بودید واصل شد » و امثال اینها را با تغنی و آوازه یک نفر می خواند و حضار مودب و دست به سینه نشسته ، به عقیده صلح آمیز و صفا آور بین مردمان خودشان ، آیات الهی را گوش می کنند و اگر طفلی در آن موقع تشنه گشته آب بخواهد ، از طرف حضار به او پرخاش می شود که مگر نمی بینی مشغول تلاوت آیاتند.!»
همچنین از اخلاق و طرز تبلیغ بهایی ها یکی دیگر این است که صورت حق به جانب و مظلومیت را به خود داده ، سیاست باطنی خودشان را اجرا می نمایند و دیگر با زبان چرم و نرم به مستمع می گویند ، در مقابل حکم خدا موظف و مجبوریم آنچه را که می دانیم به شما بگوئیم در نظر محترمتان پوشیده نماند که همین عبادت ، بزرگترین ، رنگ هاست که بی طرفی خود را ثابت کرده ، جلب نظر مستمع را می نمایند و شنونده بیچاره برای اینکه حکم خدا را شنیده گمراه نشود ، قطعاً بایستی خود را برای گفته های مبلغ حاضر نماید و هر چه می گوید بشنود . باقی ، بسته به تردستی گوینده است . و در ضمن صحبت هم ، دو تا لوح بیرون آورده و بوسیده و آهی کشیده و می گوید ،‌ای کاش ! مردم خدا را می شناختند . البته این را هم باید گفت که مخفی نماند ، اغلب مبلغین بهایی ،‌مستخدم از طرف بهاء هستند ، نه اینکه خود با عقیده خود حاضر به تبلیغ شده اند . چون که تمامی مبلغین ماهیانه ی مخصوص داشته ، نوکر شخصند ، نه مأمور حقیقت !» برا ی نمونه می توان جدال میرزا منیرنبیل زاده به عنوان مبلغ و مسیح الله رحمانی را به عنوان یک سئوال کننده مورد مطالعه قرار داد . قضیه بر این منوال است که میرزا منیر نبیل زاده به عنوان مبلغ از محفل مشهد عازم ده بشرویه می شود که با استقبال عموم مردم ازیک سو و استقبال مسیح الله رحمانی از سوی دیگر روبرو می شود . در این ایام که نبیل زاده به عنوان مبلغ به این ده می آید مورد سئوالات رحمانی قرار می گیرد که این ۹ مثقال طلا برای زنا کردن به چه صورت است و مسلمانان خرده گرفته می گویند که بهاء الله تعیین نکرده که این زن و مرد چگونه زن و مردی باشند . آیا همان طوری که مرد باید ۹ مثقال طلا بدهد ، زن هم باید ۹ مثقال طلا بدهد؟ . از این گذشته تفضیلی در این حکم نداده که آیا هر دو بر این کار رضایت داشته باشند یا مجبور شده باشند یا یکی از دو طرف مجبور باشد؟ . اشکال بزرگتر اینکه اگر یک زن و یک مرد این عمل خلاف عفت را چند بار تکرار کردند دیگر قدرت مالی ندارند که جریمه پرداخت نمایند در این صورت تکلیفشان چیست ؟
آقای نبیل زاده درگیر پاسخ های غلطی بود که عذر بدتر از گناه بود . که رحمانی مبحث محرمیت بین نزدیکان را آن گونه که بهاء ا… مطرح کرده بود گفت و در جواب از نبیل زاده شنید که خب جایز باشد اشکالش چیست ؟ بعد از آن افرادی دیگر این گونه سئوال می کنند که قضیه آتش زدن کتاب ها چیست و آیا علم و دانش دوباره به قرن حجر می رود؟
نبیل زاده بعد از این سئوالات و پایان جلسات تبلیغی خود در خلوت و در کنار رحمانی اعتراف به پوچی این آئین می کند و می گوید : آقای رحمانی ! سر و گوش افراد را باز نکنید و به زندگی افرادی مثل ما ، لطمه نزنید ، بگذارید چند صباحی زندگی کنیم و …
یکی دیگر فعالیتهای محافل بهائیت به منگنه قرار دادن ایمان آورندگان به بهائیت بود ، این موضوع را می توان در زمانی که مسیح الله رحمانی مسلمان شد بهتر روشن کرد. او ( رحمانی ) می گوید : مبلغان بهایی و روسای محافل ، برای اینکه افراد بهایی دیگر مخصوصاً افرادی که شخصیت مرا در بهائیت دیده و به عظمت مقام من در پیش امام اول خود ( عباس افندی ) و امام دومشان ( شوقی افندی ) پی برده بودند ،‌به فکر نیفتند که چرا مسیح الله رحمانی با آن همه عزت و افتخار که در بهائیت داشت از این آئین بازگشت لذا در سراسر ایران میان بهائیان منتشر نمودند که مسیح الله دیوانه شده است .
بهائیان بعد از اینکه متوجه شدند که مسیح الله مسلمان شده ، کمر به قتل و طرد او بستند بطوری که یک بار او را مسموم نمودند ولی چون از عنایات خاص حضرت بقیه الله امام زمان ( عج) برخوردار بود موثر واقع نشد.
روسای محافل بهائیت بعد از اینکه نتوانستند او را به قتل برسانند تصمیم به جدایی او از خانواده و اقوامش گرفتند و همسر و فرزندانش را به شهرستان های دیگر منتقل کردند و سپس حکمی در این مورد از بیت العدل غیر عادل و دروغینشان انتشار دادند مبنی بر اینکه : « به کلیه افراد بهایی اعم از قوم و خویش یا بیگانه از تاریخ صدور این حکم ،‌ رفت و آمد و گفت و شنید و به طورکلی معاشرت با مسیح الله رحمانی حرام است» . صدور حکم حرام بودن سخن گفتن بهائیان با هر بهایی که مسلمان شود بدین منظور است که بهائیان دیگر ، یا حداقل زن و فرزندان شخص تازه مسلمان شده در مورد اسلام تحقیق نکنند و همچنان در جهالت و گمراهی بهائیت بمانند و این را هم عرض می کنم که آخرین کاری که بهائیت در مورد فرد از بهائیت برگشته انجام می دهد‌، صادر کردن همین حکم است که به عرض شما خواننده عزیز رسید ! .
و اما در مورد مبلغین بهائیت اینکه آنان با مهارت بسیار و سفسطه و مغلطه و دروغ فراوان حرفهای خود را به خورد مردم عوام بهائی می دادند بطوری که هرگز کسی نمی توانست بگوید این گفتار بی اساس است . البته علت بی چون و چرا پذیرفتن سخنان مبلغین از طرف مخاطبان این بود و هست که دنیای خارج را بر آنها می بستند و تجویز می کنند که کسی با غیر حضرات مبلغین وارد مذاکره دینی نشود و علت انجام این کار مبلغین و روسای بهائیت هم این است که کلاً این فرقه حرفی برای گفتن ندارد و اگر این محیط خفقان را برای پیروان خود فراهم نکنند آنان را از دست خواهند داد.
۱۳در پایان این نوشتار این را باید افزود که خداوند بندگانش را به فطرتی خدایی ، خداخواه ، پاک و بی غش بل زیبا آفرید و آن کسی که به ارشادها و هدایتهای فطرت تن نداد ، در نازل ترین مراحل هستی قرار گرفته ، مسیر سقوط را طی نموده ، به طور کلی از حقیقت وجودی خویش جدا می افتد. بهترین روش معرفی مقالات و کتبی است که مبین راه سالم زیستن است باشد تا شمار غافلان و فریب خوردگان کمتر شود، به زبان حافظ گفته اند :
تاریخ گزارش می کند ، موسی آنگاه که متوجه می شود فرعون انسانیت ، را در درون خود اسیر کرده و به بند کشیده و انسانهایی را در بیرون . در درجه اول می رود اسیر درون فرعون را علیه فرعون بشوراند ، و در حقیقت می رود تا فطرت فرعون که شاید چیزی از آن باقی مانده باشد را ، علیه فرعون فریبکار اجتماع که دست نشانده فراعنه زر و زور می باشد ، بشوراند.
پس باید پذیرفت « برای مسخ شده ترین انسانها ، امکان جنبش در جهت حق و حقیقت و لو « با امکانی ضعیف » وجود دارد ». البته این را هم باید گفت و دقت کرد در زمانیکه مخالفان حق و حقیقت و دیانت توحیدی جهت تأمین اغراض شیطانی خود ، به شیطنتهای معمولی اکتفا نکرده ، با دستکاری در اعتقادات اصولی و آداب فروعی – مسلک سازی کرده در حالی که لبریز از کثیف ترین امیال ضد انسانی هستند ، با طرح حقوق بشر و بنای مجسمه ای بی روح از آن ، دم از شرافت و کرامت انسانی می زنند . زمانی اومانیسم ، لیبرالیسم و سکولاریسم را با علم کردن نام انسان و محور قرار دادن خواسته های حیوانی و شهوانی و آزادی های نامشروعش ، وسیله فریب جوامع بشری قرار می دهند ، نوشتن یا گفتن درباره مسلک هایی نظیر بابیت و بهائیت – که نوعی قدیمی از فرق مدرن موجود است نیاز به توضیحاتی داشت که در این نوشتار گفته شد.

والسلام علیکم

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “بهاییت”

قالب وردپرس