» آخرین مطالب :
قال رسول الله (ص) : إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق:
پان ترکسیم

پان ترکسیم

پان ترکسیم از زمانهای بسیار دور مردم ایران به دلیل داشتن نهادی پاک وضمیری روشن همیشه مورد حسادت وکینه توزی دشمنان خود بوده اند ولی این سیر از زمان ظهور و حضور مکتب حقیه ی تشیع سرعت یافت ودشمنان در صدد برآمدند تا نسل شیعه را ازاین شیعه خانه ی امام زمان (ع) براندازند که نمونه ای از آن ایجاد قحطی پس از اشغال این سرزمین در شهریور ۱۳۲۰ بود لیکن با عنایات حضرت باری تعالی وبا دعای امام عصر (عج) موانع رفع شد ونسل شیعه ومکتب شیعه هر روز از روز پیش قوی تر و ریشه دار تر گردید همانطور که در پیش گذشته عدالت خواهی ودین مداری در نهادهر ایرانی جایگاهی بس والا دارد همین مسئله زمینه گردید که نهضت حضرت امام خمینی (ره ) به سرانجام رسید و نظام جمهوری اسلامی پدیدار گردد نظامی که با حرکتهای خود واصلا با ظهور خود تمامی معادلات وباید ونبایدهای نظام سلطه ای را به هم زد همین امر موجب گردید تا دشمنان این آب وخاک با یکدیگر هم قسم شوند تا این نظام نوپا را به زانو در آوردند که در همین راستا جنگی بلند مدت وفرسایشی را آغاز نمودند که جوانان ایرانی با الهام از نهاد پاک وفطرت خداجوی خود آن را تبدیل به دفاعی مقدس کردند را به ملت ما تحمل نمود ولی ایرانیان ولایتمدار با تقدیم جان دشمن دژخیم را منکوب نمودند وغرور ملی را اعاده کردند .لیکن دشمن قالب خود را تغییر داد وبا دمیدن در آتش جهالت عده ای موجب گردید مشکلاتی تازه برای مام وطن ایجاد گردد. ما در این مقاله سرآن داریم تا با کنکاشی مجمل نگارشی درموضوع پان ترکسیم داشته باشیم امید که موثر افتد. دراین نوشتار سعی بر آن است تا به صورت مختصر به مباحث پیرامون پان ترکیسم بپردازیم ولی ابتدا مقوله ای را مورد بحث و مداقه قرار می دهیم که بیشتر مبتلابه، خود ماست برای شروع آنچه لازم است بیان گردد این است که جنبش پان ترکسیم که از عثمانی و در زمان افول این امپراطوری آغاز گردید و در آن ادعا براین است که باید تمامی (( ترکان )) دارای سرزمین واحد باشند ما اکنون به درستی یا نادرستی این آرمان وعوامل ظهور وبروزآن توجهی نداریم وفعلا مسئله ی پان ترکیسم را در حوزه سرزمینی خود یعنی ایران بررسی می کنیم زیرا هماهنگونه که پیش تر اشاره شد عده ای برای نیل به مقاصد سیاسی خود که اهّم آن از میان برداشتن ایران اسلامی به عنوان پرچم دارنهضت های بیداری وخصوصا بیداری اسلامی است این توهم را ایجاد کرده اند مردم شمال غرب ایران عزیز، یعنی آذری ها ((ترک)) هستند وباید به کسانی دیگر الحاق گردند پس ما سخن را از آنجا می آغازیم که اصلا مردم آذربایجان ترک نیستند واین زبان امری تحمیلی و وارداتی است وکلا ما ترکیبی به نام (( ترکی آذری )) نداریم بلکه مردم آذربایجان که به جرئت می توان بنا برشواهد آنان را یکی ازاصیل ترین بخش ها و قومیت های این سرزمین ازگذشته دورتاکنون دانست . شاهد ما شهدا وجانبازان ورزمندگان غیور این خطه هستند که در جنگ هایی مانند چالدران و هشت سال دفاع مقدس افتخار این ملک وملت بودند ، یادشان گرامی و راهشان پرهروباد. آنچه مسلم است این که پیش از کوچ اقوام آریایی به فلات ایرانی اقوامی دراین سرزمین وجود داشته اند که به مرور زمان با توجه به سکونت قوم آریایی از میان رفته ودر واقع در آن قوم ( آریایی ها ) حل شده اند آنچه دانستی است آنکه، جمله ی محققان شمال غربی ایران را اولین سکونتگاه قوم ماد می دانند. که می توان از میان آنان به گرانتوفسکی دانشمند روس اشاره کرد . در همین راستا سنگنبشته هایی نیز دردست است از سکنا گزیدن مادها در جنوب دریاچه ی ارومیه حکایت می کند این اولین سکونتگاه، اولین پایتخت ایران نیز به حساب می آید. یعنی از سال ۵۹۳ ق.م سرزمین های خودمختاری مانند اورارتو، مانا وبخشی از سگاها جز سرزمین ما د به حساب آمدند دولت پارس نیز تابع دولت ماد بود ،دولت ماد در ابتدا با مرکزیت آذربایجان اداره می گردید وسپس این مرکز به همدان منتقل گردید پس اولین دولت ایرانی زبان درشمال غرب ایران پدید آمد. تورات کتاب مقدس یهودیان اغلب نام ((پارس وماد)) را با هم ذکر کرده است ونیز تورات در کتاب (( استر)) شخصیتهای درجه اول ایرانی برای مادی وپارسی ذکر کرده است داریوش شاه هخامنشی درکتبه بیستون اینگونه بیان می دارد که سرزمین ماد در کنار ارمنستان واقع شده است اواینگونه می گوید یک نفر ارمنی به نام دادارشش بنده ی خود را به ارمنستان فرستادم به او چنین گفتم برو سپاه شورشیانی که خود را از من نمی دانند در هم شکن پس آنگاه دادارشش رهسپار شد دادارشش به ارمنستان در انتظار من بود تا آنکه وارد ماد شدم)) به شایستگی از آثار مورخان وجغرافی دانان نام آشنای باستان مانند استرابون ، آریان یوسف ،فلاویوس ودیگران هویداست که آذربایجان جزئی از سرزمین ایرانی وماد است که آن را(( ماداتروپاتن ))می نامند وسدهای بعدی ماداتروپاتن صورت اتورپاتگان در آمد که ما این را درکارنامه اردشیرپاپگان (بابکان) می بینیم این فرایند وتغییر نام صد البته بر محدوده ی جغرافیایی ونژاد مردمان تاثیری ندارد وعلت بیان آن ردپایی آذربایجان است ، به اعتقاد استاد پورداوود بعدها به صورت (( ماه )) شناخته شده است که ما با نام (( ماه )) که همان ما در آذربایجان است در کتبی مانند ویس و رامین فخرالدین اسعدگرگانی تاریخ طبری فتوح البلدان اخبار الطوال برخورد می کنیم که همگی تصریح به این مطلبی دارند که آذربایجان جزئی از ایران وسرزمینی از سرزمین های فارس زبان بوده است. برای نمونه بخشی ازنوشته طبری را می آوریم« بهرام در اواخر روزگار خویش سوی ماه رفت وروزی به آهنگ شکار نشست وبه گورخری تاخت ودرتعاقب آن دور برفت وبه چاهی افتاد وغرق شد او در همین نوشته ادامه می دهد بهرام سوی (( آذربایجان )) رفت که در آتشکده آنجا عبادت کند واز آنجا سوی ارومیه رفت که در جنگلهای آنجا به شکار پردازد» گذشته ازاین سخنان آذربایجان از لحاظ مذهبی همانگونه که امروز به عنوان اولین پایتخت شیعه شناخته می شود در روزگاران کهن نیز به دلیل داشتن مردمانی معتقد به آیین زردشت و اینکه زردشت از آنجا برخاسته دارای اهمیت سیاسی بود . ابن فقیه می گوید« مجوس پندار که پیامبرشان زردشت از آنجاست »یعنی از ارومیه استادپورداوود نیز بر این مسئله تصریح دارد وشاید موید این سخن آن مطلب باشد که آتشکده ی آذر گشنسب که مجلل ترین آتشکده ها بوده وامروز در تکاب واقع است در آنجا (آذربایجان )واقع شده است وشاهان با پای پیاده برای زیارت این آتشکده حرکت می کردند واصلا آتشکده ی آذر گشنسب آتشکده ی مخصوص خاندان سلطنتی بوده است، این امر مورد تایید جمیع محققین واز جمله محققین اسلامی نیز می باشد . با این کوتاه سخن تا حدودی مشخص شد آذربایجان جزئی از اجزای جدائی ناپذیر ایران بوده و خواهد بود در این بخش به صورت اجمالی به برخی آثار ادبی آذربایجان بیش از کوچ اقوام (( ترک )) خواهیم پرداخت تامشخص گردد که این سرزمین ( آذربایجان ) دارای زبانی بوده که اززبانهای اصیل ایرانی محسوب می شده ولی اکنون از آن اثری چندان برجای نمانده است برای اثبات مدعای مذکور یعنی وجود زبان پارسی در آذربایجان واینکه زبان این نقطه زبانی ایرانی بوده می توان به نام رودها وکوهها و شهر های این منطقه مانند شبستر، اردبیل ، گرمرود، بستان آباد، مهاباد که همان ماد آباد بوده زنجان دریاچه چیچست (کیودان ، ارومیه) ،ماه نشان ،مایان که همان (ما دان ) بوده است وبسیاری دیگر اشاره نمود ظاهرا ترکان پس از استیلای خود هر آنجا که نامی مشخص ودارای معنای روشن را می یافتند و به ترجمه به زبان خود می کردند ، مانند زرین رود که (( قزل اوزون )) تغییر نام یافته است ولی ظاهرا زبان اصیل آذری در نقاطی کمتر مورد هجمه ی ترکان واقع شده است برای مثال در (( زنوز)) (( خلخال )) وچند نقطه ی دیگر حیاتی ضعیف دارد واصلا تفاوت در زبانهای اقوامی که امروز ما آنها را ((ترک )) می نامیم از آنجایی آغاز می شود که این زبان با اختلاط با زبان اقوام اصیل که در منطقه مورد هجوم ترکان ایجاد شده اند . آنچه از سخن ابن ندیم در کتاب الفهرست دریافت می شود این است که او زبان مردم ایران به پنج قسمت می کند که زبان مردم ( آذربایجان ) پهلوی است که ظاهرا این زبان مشترک در میان مردم اصفهان ، ری ، همدان ، نهاوند و آذربایجان بوده است .در این مطلب که زبان (( آذری)) که مردم آذربایجان به آن تکلم می کردند یکی از شاخه های زبان فارسی است .شکی وجود ندارد. همانگونه که مسعودی لهجه های پهلوی ، لری وآذری را از یک ریشه وترکیب کلمات آن ها را یکی دانسته وهمه ی از مشتاقات زبان فارسی بیان کرده است . به عنوان موید بر سخنان خویش اشاره ای از شاعر ده های هفتم وهشتم آذربایجان یعنی (( همام تبریزی )) بیان می داریم که نشان وگواه آن باشد که تا آن زمان هیچ واژه ای ترکی در زبان مردم آذربایجان وجود نداشته است . (( وهار وول ودیم یارخویش بی )) اوی باران مه ول بی مه وهاران )) ترجمه آن : بهار وگل باروی یار خوش است ، بی یاران نه گل باشد ونه بهاران اما در گام بعدی باید به این نکته بپردازیم که چگونه زبان (( ترکی )) در میان مردمان آذربایجان نفوذ کرد . آنچه تاریخ روایت گر آن است این که، افرادی از افراد محمود غزنوی اولین کسانی بودند که به آذربایجان راه یافتند ودومی دسته از (( غزان )) با همان (( ترکان )) در زمان مسعود غزنوی فرزند محمود به آذربایجان کوچ نمودند .که همین گروه یعنی (( غزان )) در تاریخ ۴۲۹ هجری قمری به شهر مراغه حمله نمودند ومسجد آدینه آن شهر را به آتش کشیدند . سومین کوچ طایفه (( غز)) در سال ۴۳۲ هجری اتفاق افتد که از ری به سوی آذربایجان انجام پذیرفت که یکسال بعد از آن طایفه (( غز)) ازراه ارمنستان به دیار بکر و آسیای صغیر راه یافتند وکوچ بعدی ترکان که البته باید این کوچ ها را نوعی از حمله وغارت نیز نامید پیش از سال ۴۳۵ هجری صورت گرفت .در اینجا ابیاتی از قطران تبریزی می آوریم که شاهد هجوم وکوچ قبایل (( ترک )) است که موجب خرابی وویرانی در آذربایجان گردیده است . کمر بستند بحر کین شه ، ترکان پیکاری همه یکرو به خونخواری همه یکدل به جراری خداوندا پراکندی زهم ، پیوسته خلقی را چه از زنگان ، چه از گرگان ، چه از امل ، چه از ساری در راستای همین فتح وغالب شدن ترکان در نواحی آذربایجان زبان مردم این خطه در بازبان فاتحان مخلوط شده واستهاله شد .توافق ترکان در سراسر ایران وجود دارد وزبان ترکی به گویشی عمومی برای دهات تبدیل شده بود ولی به دلیل اینکه در شهرها (( ترکان )) نفوذی آنچنان نداشتند لذا زبان پارسی ، خود را حفظ کرد وآرام آرام بعضی از دهات نیز دوباره به پارسی سخن گفتند اما هم اکنون نیز دهاتی در اطراف قم وساوه وکرج وجود دارند که در آنها به زبان ترکی سخن گفته می شود وشهرهایی هم مانند قزوین هستند که دو زبانه می باشند . با بیان نکاتی که تا کنون توضیح داده شد شاید تا حدودی برای افراد بی غرض روشن شده باشد که آذربایجان از اصیل ترین وشاید اصیل ترین نقاط ایران است واولین فرودگاه قوم آریایی است وهمچنین زبان مردمان آن پارسی بوده لیکن در طی فرایندی زبان کنونی را در اختیار دارند ولی این زبان موید ترک بودن مردمان این خطه نیست. ویا اینکه باید با (( فارس ها )) زندگی کنیم وما جزء مردم ایران نیستیم .یا چرا می خواهند واحد پول را مثلا به نام (( پارسی )) برگردانند وهزار شایعه وجعل دیگر که می خواهد ایران را هزارتکه وقوم ایران را به نابودی کشاند آذربایجانیان ایرانی هستند ودارای اصالت ریشه دار وهرگز به این خیال خام دشمنان ایران واسلام مجال رشد نخواهند داد که آذربایجان را باید از ایران جدا کرد . اما در ادامه به صورتی گذارا و مختصر و پس از بیان اصل ماوقع و منظور خود در سطح بضاعت و گنجایش این گفتار در اطراف پان ترکیسم به بیان مطالبی خواهیم پرداخت . پدیده ی پان ترکیسم اوایل قرن بیستم در امپراتوری عثمانی زایش یافت و در همان امپراتوری و در زمان فروپاشی آن به اوج خود رسید ، این پدیده چیزی نبود جز مولود ناسیونالیسم ترکی که دارای ماهیتی سکولار و غیر مذهبی نیز بود. جالب آن است که پان ترکیسم بخلاف سیاستی بود که عثمانیان در پیش گرفته بودند زیرا سیاست عثمانی چیزی جز پان اسلامیست نبود. به هر روی ترکان این تصور را داشتند که دیگر نمی توان با اسلام اتحادی میان اهالی امپراتوری ایجاد کرد لذا باید راهی جست، در کنار همین نوع از تفکرات در اواخر قرن نوزدهم دانشمندان ترک تبار به خود بازگشته به مطالعه تاریخ و ادبیات به جا مانده از اعقاب خود پرداختند در همین راستا شخصی به نام نجیب عاصم کتابی با نام مقدمه ای بر تاریخ آسیا : ترک ها و مغول ها از آغاز ۱۴۵۰ نوشته لئون کاهون را ترجمه کرد ، بخشهایی که پر بود از مفاخره به تاریخ افرادی مانند چنگیز را به آن افزود .او اعلام کرد که ترک ها بر جای مانده از مغولان هستند . این نوع تفکرات در سایر اثار مر بوط به این دوره هم به چشم می خورد مانند « دولت تورانی فردا » که در آن نیز تاکید بر تشکیل دولتی ترک از آناتولی تا ترکستان دنبال می شد .البته در اثاری مشابه نیز پیگیری می شد که در آن خواستار توافق میان عربی ها ساکن امپراتوری با ترکان ساکن امپراتوری بودند لیکن همانطور که گفتیم اصل تفکر پان ترکیسم همان برتری دادن ترکان بر سایرین بود . اما همانگونه که بیان گردید تمامی این فرازو نشیب ها و سخنان در تاریخی به وقوع می پیوندد که امپراتوری عثمانی در حضیض ذلت است و نکته ای که باید برجسته شود اینکه برای مدتی هرچند کوتاه اینگونه تصور می شد که ترکان اصلا قابلیت تبدیل شدن به یک واحد ملی را ندارند همین امر موجب می شود تا عده ای از ترکان به این تفکر رو بیاورند که می توانند با قلب تاریخ و بیان مباحثی خود را حفظ کنند .آنچه پان ترکیسم ها ابتدا سعی داشتند در لوای آن به اهداف خود دست یابند استفاده از اسلام گرایی بود تا به ظاهر و با استفاده از این شعار که ما می خواهیم اتحاد را میان مسلمین بر پا نماییم دست به اقداماتی زدند از جمله گسترش زبان ترکی در حالی که زبان اکثر مسلمین عربی یود و با اینکه دروغ های را در میان اقوام رواج دهند و پیشینه اقوام ساکن خاور نزدیک مورد تردید و انکار قرار گیرد. جریان پان ترکیسم در پی آن بود تا این مطلب را به همگان بقبولاند که اقوام ترک قدیمی ترین اقوام در آسیا بوده اند و از آن هم بالا تر پرچم داران تمدن در تمامی جهان بوده اند .ایشان برای اثبات این مدعا می کوشیدند تا سرزمین های آسیای میانه را از روزگاران کهن زیستگاه ترکان قلمداد کنند . انچه از سخنان امثال بارتولد دانشمند ترک شناس روس به دست می آید چیزی جز نفی این پندار نیست . او باختریان، سکائیان، خوارزمیان ،پارتیان و سغدیان را ساکنان این محدوده می داند .به عقیده بسیاری از خاور شناسان همچون گیگر ، یوستی ،آندرآس ،ماکورات و… اطراف رود هیرمند ، کابل و هرات را نخستین سرزمین آرییان میداند . از این دست مباحث در مهریشت یکی از کهن ترین سرودهای مذهبی ایرانیان است نیز به چشم می خورد (مهریشت فقره ۱۳ و ۱۴ ) آنچه مورد تردید نیست اینکه چه آذربایجان اولین فرود گاه آرییان بوده باشد و چه آسیایه میانه این سرزمین ، دارای اقوامی ترک نبوده است .از مباحثی پیشتر به آن در موضوع آذربایجان اشاره کردیم اینکه نام عوارض طبیعی مانند کوهها رودها و حتی عوارضی که انسان آنان را پدیدار می کند نشانگر مردمانی است که در آن زیستگاه می زیستند نام عوارضی مانند: هندو کش و کوهک ، رودک و سرخس و سیردریا و شهرهایی مانند بدخشان سمنگان ، نوذر ،شیر آباد و … به اندازه ای گویاست که جایی برای اما و اگر باقی نمی گذارد .از دیگر سر فصل های این بحث می توان به این مقوله اشاره کرد که پان ترکیسم ها درباره گذشته خود به توران استناد می کنند و تورانیان را ترک می نامند . مطلب مورد استناد ایشان اسکان قبایل غز و قپچاق در ماوراء النهر و رواج زبان ترکی در دشتهای آسیای صغیر بود که به عقیده ی استاد بارتولد « ایرانی را از میدان به در کرد » همین تصور یعنی ترک پنداشتن تورانیان در نوشته ی بسیاری از مورخان اسلامی به چشم می خورد البته این پندار تمامی مورخان نیز نبوده است همانگونه که مسعودی به این مسئله اشاره می کند ومی گوید « مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مولفان کتب تاریخ و غیر تاریخ کرده و او را ترک پنداشته اند ، از همین جا آمده است .» این انتساب به توران و جعل تاریخی تا جایی ادامه پیدا می کند که نویسندگان مسلک پان ترکیسم وجود ارامنه را منکر می شوند در همین راستا علی کمال می گوید « تا سده ی ششم پیش از میلاد در شرق شبه جزیره ی آناتولی حتی یک ارمنی وجود نداشت . در این سرزمین از سوی ترکان دولت تورانی اورارتو پدید آمد بود .» در پاسخ به چنین ادعا هایی نویسندگان ارمنی نیز سخنانی گفته اند که و در آن منشاء جعلیاتی از این دست را جز توسعه طلبی ترکان برای ایجاد کشوری با نام توران بزرگ و نیز یگانگی دو مکتب پان ترکیسم و پان تورانیسم چیزی ندانسته اند .همانگونه که مشخص شد این پدیده ی زیاده طلب بعد ازاینکه دید توسعه از سمت اروپا ناممکن است بر آن شد تا از سمت آذربایجان ایران و اذربایجان قفقاز توسعه یابد و در همین راستا با فشارهایی که دولت انگلیس به عثمانیان می آورد که موصل را رها کنند پدیده ی پان ترکیسم چاره نمی دید تا به سمت ایران متمایل شود و با جعلیاتی که عنوان شد بخواهد مرزهای خود را گسترش دهد . در همین راستا در ترکیه محافلی مانند ترک اجاقی برپا می شود و در از آن افکار معیوبی تراوش می کند که « اهل آذربایجان خدای نکرده ترک است ، نباید زیر زنجیر عده ای قلیل فارس باشند » در سال های اولیه ای که امثال محمد امین و غیره از نویسندگان پان ترکیسم به قلم فرسایی مشغول بودند گزارشاتی از جمله آنچه در بالا ذکر آن رفت به وزارت خارجه واصل می شد و خیرخواهان در همان زمان بر لزوم ترویج زبان فارسی برای حفظ اتحاد ملی تاکید فراوان می کردند . پس حفظ زبان فارسی اولیت اصلی برای اولیاء امور بود در همین راستا کارگذار وزارت خارجه در آستارا به تاریخ ۱۳۰۲ ه ش با ارسال گزارشی صریحا اینگونه خاطر نشان می کند که اگر :« … اولیاء امور برای انتشار زبان فارسی در حدود آذربایجان جهدی وافی و جهدی کافی مبذول ندارند ، هیچ وقت از انفکاک و تجزیه ی این قطعه ایمن نبوده و بالاخره این ایالت وسیع نیز مثل سایر قطعات در اثر لاقیدی و سهل انگاری مجزا یا به تملک دیگر منضم خواهد شد …» پس می بینم که حفظ و حراست از زبان پارسی موجب می گردد که هم اتحاد ملی حفظ شود و هم افرادی که مقاصدی جز نابودی ایران وایرانی ندارند از نیت شوم خود مایوس شوند لیکن آنچه دیروز و امروز نیاز موجب تشدید دشمنی ها و بهتر بگوییم بستر سازی برای دشمنی بیشتر می گردید پایین بودن سرانه مطالعه است .همین امر که در اصل مایه عقب ماندگی و ضعف ملت در بعضی از سطوح است موجب می شود تا جوانان این مرز وبوم دچار مرض از خود بیگانگی شوند رسوخ زبانهای بیگانه و اینکه مثلا دانستن فلان زبان فرنگی موجب مباهات است خود دلیل بر عقب بودن ملت است درست است که باید با ملل دیگر ارتباط داشت و خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید :ما شمارا مرد و زن از اقوام وملل متفاوت آفریدیم تا یکدیگر را بشناسید و بهترین شما پرهزیگار ترین شماست. لیکن این بدان معنا نیست که جوان ایرانی سخن گفتن به فارسی و نوشتن به این زبان را که زبان مادری اوست و هم مایه اتحاد ملتش و حفظ تمامیت ارضی مملکتش را به درستی نداد ولی افتخار نماید که فلان زبان خارجی را می آموزد .از موضوع سخن دور نیفتیم . با اینکه لزوم نشر زبان فارسی هر روز از روز پیش ضرورت بیشتری می یافت ، این امر با کندی به پیش می رفت . اما این بدان معنا نبود که مردمان اهل فضل این دیار به فکر مبارزه با این پدیده ی ساخته دست بیگانه نبوده اند در همین راستاست که مجله ی ایرانشهر با انتشار آراء و نوشتار مارکورات دانشمند صاحب نام آلمانی درپی آن است تا شبهه را از ذهن مردم آذربایجان و سایر ایرانیان بیرون کند و تبلیغات و جعلیات عثمانی را بی نتیجه گذارد وتلقیناتی که شوروی با فرستادن کسانی مانند پیشه وری درصدد بود تا ایران را با آنان تجزیه کند یکی ازاصلی ترین برنامه های فرقه دموکرات آذربایجان ترویج زبان ترکی بود ،همان گونه که پیشتر توضیح دادیم زبان فارسی موجب اتحاد ملی است لیکن این دست نشاندگان اجانب با ترویج زبان ترکی در پی پاره پاره کردن ایران عزیز بودند .در هیمن راستا می توان به خاطرات فردی به نام صدقدار اشاره کرد که زمانی رییس اداره دادگستری خلخال بوده است وی در زمان بازجویی (توسط عوامل حزب دمکرات )سعی دارد تا به زبان فارسی پاسخگوی بازجوی خود باشد ولی بازجو که فرمانده نیروهای فدایی فرقه آذربایجان است می گوید :« اینجا حکومت ملی آذربایجان است و فارسی حرف زدن قدغن می باشد.» حال که سخن به ینجا رسید بد نیست پیرامون فرقه دمکرات آذربایجان نیز سخنانی چند بیان داریم تا مشخص شود چه کسانی بیش از دیگران در پی روشن کردن آتش تعصبات قومی به جای ارزشهایی مانند وطن دوستی هستند .فرقه دمکرات آذربایجان که از بحث براگیزترین رخداد های تاریخ معاصر ایران به حساب می آید پدیده ای بود حاصل ضعف در حکومت مرکزی و نیز چشم طمع شوروی به نفت شمال در همین راستا بود که سفیر شوروی به دبیر حزب کمونیست ایران پیشنهاد می دهد تا زمین شناسانی را برای شناسایی منابع نفتی ایران به شمال این کشور اعزام نماید که آغازی برای کشمکش های میان دو همسایه بود که موجب تولد فرقه دمکرات آذربایجان گردید . این کشاکش که به روزنامه ها منتقل گردیده بود موجب شد تا روزنامه آژیز که متعلق به پیشه وری بود حملات خود را نسبت به دولت ساعد نخست وزیر وقت ونیز حمایت از واگذ اری امتیاز نفت به همسایه شمالی آغاز نماید اما این حملات و نیز حتی راه انداختن تظاهراتی که حزب توده مسبب آن بود، موجب نشد تا امتیاز نفت شمال به شوروی اعطاء شود همین امر موجب سردی روابط میان دو همسایه شد و از اینجا بود که شوروی با اتکاء به توان اطلاعاتی و امنیتی خود موجبات ایجاد و شکل گیری فرقه دمکرات آذربایجان را پدید بیاورد.با دستور استالین مبنی بر تاسیس ایجاد کارخانه هایی در آذربایجان و ارسال تجهیزات این کارخانه ها و نیز نیروی متخصص از آذربایجان شوروی احتمال پیوستن آذربایجان ایران به آذربایجان شوروی تقویت می شد .علاوه بر این استالین سندی به کلی محرمانه را امضاء کرد تا کارهای زمین شناسی در شمال ایران صورت گیرد .در سال ۱۳۲۴ میر جعفر باقر اف دبیر حزب کمونیست آذربایجان به مسکو رفت و قرار محرمانه ای تحت عنوان تدابیر لازم درمورد سازماندهی جنبشهای جدایی خواهانه در آذربایجان و سایر شهرهای شمال ایران به امضاء رسید که برای تحقق آن نیاز به دگرگونی هایی در کمیته ایالتی حزب توده ایران صورت می گرفت .این ماجرا از آذربایجان هم فراتر می رفت و حتی برای کردستان نیز گروههایی مسلح درنظر گرفته شده بود در همین راستا بود که حزب کمونیست آذربایجان شوروی تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان و نیز جمعیت دوستداران آذربایجان شوروی راپیش بینی کرده بود . پس از این حزب کمونیست آذربایجان منحل گردید و فرقه دمکرات جایگزین آن شد .پس از مذاکراتی که در باکو انجام پذیرفت باقراف درنامه ای به استالین نوشت « بعد از مذاکرات با آنها میر جعفر پیشه وری که در محافل دمکراتیک صاحب نفوذ است و مدیریت روزنامه آژیر در تهران را برعهده دارد، برای رهبری فرقه دمکرات در نظر گرفته شد .» اتحاد جماهیر شوروی که پس از پایان جنگ جهانی نیز حاضربه تخلیه خاک ایران نبود و هر روز به بهانه ای از تخلیه ایران خود داری می کرد با امضاء شدن سندی توسط رهبر این کشور برای تجزیه ایران و پیوستن بخشهای از ایران به شوروی ،موجب اغتشاشاتی در تبریز و سایر شهر ها شد . با این وجود پس از تسلیم شدن ژاپن قرار بر تخلیه شدن ایران در فرجه ای شش ماهه گردید در کمتر از ۲۴ ساعت دسته های مسلح به شهرهای آذربایجان حمله نمودند و کنترل مراکز دولتی وادارات را در دست گرفته و تاسیس فرقه دمکرات آذربایجان را اعلام کردند .حکومت مرکزی برای مواجه با این نا به سامانی دوگردان و یک واحد تانک و نیز یک گروهان از ژاندارمری تهران را به آنجا اعزام کرد ولی بازهم ارتش شوروی در نزدیکی قزوین مانع از حرکت قوای ایران شد تا به نحوی از این مولود شوم خود حمایت کرده باشد .پس می بینیم که قدرت های استعماری تا جایی که برای ایشان مقدور است از قوای خود استفاده می کنند و از جایی که بنا بر شرایطی امکان حضور ودخالت مسقیم ایشان وجود ندارد مواجب بگیرانی را برای ضربه زدن به ملت ایران در این کشور به جا می گذاشتند. امروزه نیز همین گونه حرکات با دفاع و جانبداری دولی که در دشمنی ایشان با ملت ایران و اسلام عزیز شکی نیست مورد حمایت واقع می شود . به تازگی پس از انتشار اسناد محرمانه از سوی تارنمای ویکی‌لیکس (WikiLeaks) آشکار شد که گروه‌های قوم‌گرا و جدایی‌خواه مورد پشتیبانی کشورهایی هم‌چون اسرائیل هستند. به گزارش تارنمای گاردین: «مئیر داگان» رئیس موساد، در نشست روز ۱۷ اوت ۲۰۰۷ با «نیکولاس برنز» معاون وزیر امور خارجه آمریکا گفته است: “ناپایداری در ایران به وسیله ایجاد تنش و التهاب بین قومیتها به پیش برده خواهد شد. این موقعیت بی‌نظیری برای اسرائیل و آمریکا است…” هم‌چنین وی در این نشست به گسترش و توسعه‌ی هویت‌های اقلیت‌های قومی ایران و ایجاد قوم‌گرایی اشاره کرده است: Dagan urged moreattention on regime change, asserting that more could be done to develop theidentities of ethnic minorities in Iran. هرآینه پشتیبانی از جنبش‌های قوم‌گرایانه و پان‌ترکیستی تجزیه طلب از سوی کشورهایی همانند ترکیه، جمهوری آذربایجان، اسرائیل و آمریکا -با توجه به تنش‌های سیاسی- پیش از این روشن بود ولی پافشاری رئیس یک سازمان اطلاعاتی و جاسوسی همانند موساد بر این نکته باید مورد توجه بیش‌تری قرار گیرد. پیش از پایان باید افزود یکی از مواردی که موجب دفاع صهیونیست ها از تجزیه یآذربایجان می شود این است که ارض موعودی که اتحاد صلب و صهیون به دنبال آن است بخشی از شمال غرب ایران را نیز در بر می گیرد . این بود مباحثی کوتاه پیرامون پان ترکیسم خواستگاه و نظر آن و اینکه چگونه جریاناتی از این دست موجب می شوند تا به مطامع اجنبی در کشور ما جامه ی عمل پوشانده شود .

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “پان ترکسیم”

قالب وردپرس