» آخرین مطالب :
قال رسول الله (ص) : إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق:

مسیحیت یهودی ۲

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یهودی شدن (مسیحیت آمریکایی) در اصل به آن چیزی باز میگردد که ما آن را مسیحیت یهودی نامیدیم و با ظهور قدیس پولس دومین بنیانگذار مسیحیت پس از « یسوع » ارتباط پیدا می کند، اما فقط طی دوره ی اصلاح گرایی و انقلاب در اروپا ظاهر شد و رشد کرد و نقش مهمی پس از باز پس گرفتن اسپانیا توسط مسیحیان، که در آن زمان در دست یهودیان به آیین مسیحیت (یهودیان پارامو) درآمده بود، را بازی می کند..
با شروع قرن شانزدهم، تاثیرات مسیحیت یهود منجر به انتشار ایده ی هزاره گردید، و تفسیرهای نوین و جدیدی از سفر دانیال نبی ـ در عهد قدیم ـ و رویای یوحنا ـ در عهد جدید ـ ارائه شد و یهودیان در نقشه ی خداوند، جهت پایان تاریخ، که شامل بازگشت یهود به فلسطین، آن هم قبل از آمدن مسیح می شد، جایگاه مهمی پیدا کردند.
ولی حرکت مهم مسیحیان یهودی با جنبش اصلاح طلبانه پروتستان در قرن شانزدهم ارتباط پیدا می کند. به طوری که پروتستان ها اعتبار و آبروی یهودیان را به آنها باز گرداندند و عهد قدیم (یهودیان)، بالاترین منبع اعتقادی پروتستان ها شد. با انقلاب پورتانی ها در قرن هفدهم، یهودی شدن مسیحیت به اوج خود رسید. پورتانی ها در گرامی داشت عهد قدیم، سنگ تمام گذاشتند و از دولت بریتانیا خواستند، قوانین تورات را به عنوان قانون اساسی کشور اعلام کند! و آداب و رسوم یهودیت را جایگزین مسیحیت کردند، آنها حتی پا را فراتر گذاشته و برخی از آنها نماز و کتاب مقدس را به زبان عبری می خواندند.
هنگامی که مهاجران پورتانی اولیه به دنیای جدید (آمریکا) رسیدند، اسطوره های ملت برگزیده، سرزمین موعود و سرزمین اسرائیل چراغ راه و راهنمای ایشان بود. آنها نماز را به زبان عبری می خواندند و بر فرزندان خود نام هایی از داستانهای تورات می گذاشتند و اولین کتابی که درآمریکا چاپ کردند کتاب « مزامیرداوود » (سرودهای مذهبی حضرت داوود) بود.
به این ترتیب مسیحیتی که با اولین گروه از مهاجران وارد آمریکا شد، مسیحیتی یهودی بود، به عبارت دیگر مسیح (یسوع ناصری) که در راس دین مسیحیت قرار دارد، تبدیل به مسیحی یهودی و یا بهتر بگوییم به یکی از پیامبران بیشمار قوم یهود شد. با تاثیر پذیری از مسیحیت یهودی و با آغاز قرن هجدهم، اعتقاد به برانگیختگی یهود در فلسطین تبدیل به یکی از اصول لاهوتی مهم پروتستان های آمریکایی شد، به طوری که اعتقاد به مسیح موعود و عصر هزاره ی خوشبختی جایگاه مهم و بارزی در اعتقادات این مسیحیان پیدا کرد.
با ورود آمریکا و دوره رشد و بیداری بزرگ مذهبی در دهه ی ۴۰ قرن ۱۹، مسیحیت صهیونیسم از مسیحیت یهودی زاده شد و با هدف قرار دادن فرهنگ و سیاست آمریکا، آنها را ملزم کرد به فریضه ی برپای اسرائیل (برانگیختگی یهود) و حمایت از آنها، به عنوان فریضه ای الهی و فرهنگی و در نهایت سیاسی عمل کنند، بنابراین صهیونیسم آمریکایی از سالها پیش گوی سبقت را از صهیونیسم هرتزلی (صهیونیسمی که تئودر هرتز برای اولین بار آن را مطرح کرد) در زمینه برپایی اسرائیل ربوده بود و این یکی از دلایل تفسیر کننده حمایت آمریکا از برپایی اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و سپس پشتیبانی آمریکا از اسرائیل است. این جانبرداری و حمایت صبغه ی الهی و فرهنگی دارد و در جان و روح و سیاست آمریکایی ها، سالها قبل از ظهور صهیونیسم یهودی و لابی یهودی ـ که هر روز بیش از پیش بر قدرت و نفوذ آن افزوده می شود، بی آنکه به احساسات مسیحیان صهیونیسم آمریکایی توجه کند ـ نفوذ کرده بود.
بنابراین برای بحث و گفتگو پیرامون مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا می بایست به جنبش احیای مذهبی آمریکا شاهد به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و مسیحیت اصولگرا بود که اصطلاحاً « راست مسیحی» یا « مسیحیان راستگرا » نامیده می شدند. این مسئله باعث شد، هزاران نفر از جوانان آمریکایی به ـ مسیحیان دوباره زاده شده ـ تبدیل شوند و نظرسنجی موسسه ی گالوپ آشکار ساخت، پنج و یک سوم آمریکایی ها غسل تعمید را دوباره انجام داده اند ـ مسیحیان دوباره زاده شده ـ است. به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و اصولگرا با به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیسم،بویژه پس از پیروزی اسرائیل در جنگ ژوئن۱۹۶۷ و اشغال قدس توسط آن ارتباط پیدا می کند و این مسئله ای است که مسیحیت صهیونیستی آمریکا، آن را تاکیدی به درستی و راستی پیشگویی های تورات و مقدمه نزدیک بودن ظهور مسیح تلقی کرد، چنین شد که مسیحیت صهیونیسم دارای سازمانهای مخصوص به خود گردید و وسایل گروههای فشار لابی را به خدمت گرفت تا به افکار عمومی و کنگره ی آمریکا با هدف تاکید به مشروع بودن دولت اسرائیل و حمایت اقتصادی و نظامی سیاسی از آن به عنوان فریضه ای الهی و اخلاقی آمریکایی و یهودی کردن قدس به عنوان شهری که مسیح پس از ظهورش از آنجا بر جهان حکومت می کند، تاثیر بگذارد. قدرت یافتن جناح راست مسیحی در دهه های ۸۰ و ۹۰ هم ادامه یافت، تا اینکه رای دهندگان به آن در انتخابات ریاست جمهوری و کنگره تبدیل به قدرت موثر و با نفوذی شدند. این جناح ۲۵٪ آرا را در ایالات متحده آمریکا به خود اختصاص میدهد (حدود ۱۰ برابر آرا یهود). در راه سلطه در میدان و عرصه سیاست آمریکا، جناح راست مسیحی با جناح راست سیاسی در حزب جمهوری خواه متحد شد تا حزبی تشکیل دهند که به حزب الله معروف شود.
این مسئله با افزایش نقش راستگرایان مسیحی که شامل کاتولیکهای آمریکایی و پروتستانهای آمریکایی می شد، همراه و باعث شد، یهودیت مسیحی ویژگی و صفتی باشد جدایی ناپذیر (لاهوتی،اخلاقی و فرهنگی) برای آمریکا. به اندازه ای که هر کس در توصیف آمریکا، صفت یهودیت را به مسیحیت اضافه نمی کرد، زبانش قطع می شد. این موضوعی بود که طی و پس از انتخابات ریاست جمهوری و نمایندگان در سال ۱۹۹۲ بوقوع پیوست و آمریکای یهودی ـ مسیحی شاهد به قدرت رسیدن بوش « پدر» و در دوره ی ریاست جمهوری او شاهد سقوط اتحاد جماهیر شوروی و پیروزی آمریکا در جنگ خلیج فارس گردید. دهه ۹۰ شاهد تثبیت و تحکیم سازمانهای اصولگرای مسیحی تحت نام ها و عنوان های مختلف از قبیل « ائتلاف مسیحیان»، « احیای اصولگرایی» ،« مجلس مطالعات خانواده» ،« تمرکز بر خانواده» ،« ائتلاف ارزشهای سنتی» و….نیز بود.
همچنین گروهها و جمعیت های زور و خشونت ظاهر شدند و برای تخریب و از بین بردن سیستم اجتماعی و سیاسی و تاسیس دوباره ی آن بر اساس تعالیم و اصول کتاب مقدس روی به قتل و کشتار و خونریزی آوردند تا زمینه ی بازگشت و ظهور مسیح را فراهم آورند.
سازمانهای مسیحیت سیاسی و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه ی آمریکا برای بازگشت مسیح اکتفا نکردند، بلکه رسالت آنها، رسالت جهانی و صلیبی بود و نقش آن فقط به سیاست داخلی محدود نمی شد. بلکه در سیاست خارجی آمریکا نیز دارای نقش مهم و موثری شدند چرا که پشت سر حملات ایالات متحده به سازمان ملل متحد و بدهی های صندوق جهانی پول صندوق جهانی جمعیت سازمان ملل قرار داشتند، همانگونه که پشت سر تصویب قانون، تحریم سرنگونی مذاهب نیز بودند،بنابراین آماده ساختن جهان برای پایان تاریخ و دومین ظهور مسیح در چهار چوب رسالت مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا قرار می گرفت. به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و اصولگرا در ایالات متحده در ربع آخر قرن بیستم با حوادثی جهانی همراه گردید اما می توان ویژگی های خاصی برای جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا که با حوادثی شامل احیای اصولگرایی ۳ دین آسمانی: اسلام،مسیحیت،یهودیت روبرو شد در نظرگرفت:
۱- مسیحیت سیاسی و اصولگرا در آمریکا (پ ُس لاییک) بود که در جامعه ای (پس لاییک) ظهور کرد؛ جامعه ای که لا مذهبی را از دو قرن پیش میشناختند و از یک قرن قبل در تمام زمینه های اجتماعی، چه در فضای قانونی و سیاسی و چه در سایر فضاها، با آتن آشنا بوده و در ان ریشه دوانده بود.بر عکس جوامع اسلامی که وقتی پدیده ی لا مذهبی در آن ظهور کرد،فقط نخبگان غرب زده مجذوب آن شدند. یک مسلمان وظایف فردی را انجام می دهد و قرآن می خواند،آن ها را می شناسد و براحتی آنها را به یاد می آورد و در آن مسیر گام بر می دارد چون قرآن مرجع کنونی و حال حاضر مذهبی اوست.در حالیکه یک آمریکایی چون لامذهبی بر او تاثیر گذاشته است،نیاز به این دارد که وظایف فردی و اصطلاحات کتاب مقدس را دوباره از نو بخواند و فرا گیرد و سرانجام اینکه احیای مذهبی در آمریکا « غسل تعمید دوباره» هم از پایین (تاثیر بر جامعه) و هم از بالا (تلاش جهت تغییر نظام) بود.
۲- جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرا در آمریکا (برعکس جوامع اسلامی) در جامعه ای دمکراتیک زاده شد، به همین دلیل مقید و محدود به فرهنگ و آداب و رسومی دمکراتیک است و به خشونت و زور روی نمی آورد، مگر به وسیله گروههای بی اهمیت و خرده پا، همچنین در معرض قلع و قمع و سرکوب به سان جوامع اسلامی قرار نمی گیرد، مگر در موارد خاصی مثل خودکشی.
به قدرت رسیدن جنبش مسیحیت و اصولگرای آمریکا در جامعه ای دمکراتیک، آنرا بسوی مبارزات سیاسی بعنوان قدرت رای دهنده ی موثر و حاکمیت بر شوراهای مدارس و شهرهای بسیاری از ایالات ها سوق داد و باعث شد،نمایندگانی در کنگره و میان استانداران ایالت ها داشته باشد.
غیر از آن،راست مسیحی،در چار چوب سعی و تلاش خویش جهت تعمید از بالا، اقدام به ارائه ی کاندیدای خویش به منظور حضور در انتخابات اولیه حزب جمهوری خواه در سال ۱۹۸۸ نمود و او کسی نبود جز (پت رابرتسون). این تلاش در کاندیداتوری اولیه جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال۲۰۰۰میلادی به وسیله ی معرفی (گری پوپر) که در جنگ انتخاب کاندیداهای حزب جمهوری خواه پیروز شده بود، تکرارشد.
۳- جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا،در جامعه ای پسامدرنیسم و پُس صنعتی ظهور کرد؛ به همین دلیل توانایی خارق العاده ای داشت که از زبان و تکنولوژی بسیار پیشرفته برای نشر رسالت خویش استفاده کند. این مسئله در ابداع کلیساهای تلویزیونی و استفاده از اینترنت و پست الکترونیک جهت تاسیس شبکه های ارتباطی با یاران و پیروان خویش و حتی مردم عادی طی حملات انتخابی یا جمع آوری کمک ها یا فشار بر دولت و کنگره نمود پیدا میکند.
۴- در جامعه ی سرمایه داری که بر اساس اصول آزادی و رقابت استوار است، نشو و نما یافت. به همین دلیل ملاحظه می کنیم بر اساس منطبق « بازار» فعالیت می کند. به اندازه ی که می توان گفت به خاطر نبود دین رسمی برای دولت و یا کلیسای ملی، بازار آمریکایی دین وجود دارد که در آن شبکه های مذهبی تلویزیونی(کلیسای مرئی یا تصویری) و دانشگاه های الهیات و سازمان های بشارت دهنده و دستگاه های چاپ کاغذی و الکترونیکی مسیحی با هم در رقابت هستند.
۵- جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا به سان جنبش اسلامی شرایط اجتماعی را به مبارزه می خوانند. جنبش اسلامی به مبارزه با بدبختی، فقر مادی و اجتماعی می پردازد، در حالیکه نوع آمریکایی آن به مبارزه با بدبختی های اجتماعی در جامعه ای مادی و آزاد، با وعده به درمان اجتماعی از طریق واعظان تلویزیونی و دانشگاه های الهیات و درمان های سحرآمیز و التزام به قوانین خشک اخلاقی می پردازد. قوانینی که سقط جنین و همجنس بازی را تحریم و روابط جنسی را محدود به ازدواج و کودکان بر اساس اصول اخلاقی مسیحیت تربیت می کند و آنها را از ارتکاب اعمالی بر خلاف موازین فوق یا پورنوگرافی (نوشتن در مورد فواحش) بر حذر می دارد.
بی شک هرکس که به سیستم داخلی و سیاست خارجی آمریکا توجه دارد، از تاثیر دین آمریکایی و این فرضیه که عنوان می کند ـ آمریکا کشوری یهودی ـ مسیحی است ـ آگاه و مطلع می سازد و می داند،مسیحیت آمریکایی از زمان پای گذاشتن مهاجران پروتستانی (پورتانی) اولیه به سواحل آمریکا، صبغه ای یهودی یافت و با اولین بیداری و آگاهی بزرگ مذهبی در قرن نوزدهم تبدیل به مسیحیتی یهودی شد و از آن تاریخ مسیحیت صهیونیسم از آن نشات گرفت و نشو و نما یافت.

نگارنده: سهیل گودرزی

 

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “مسیحیت یهودی ۲”

قالب وردپرس